به نام خدا
قالب:غزل
بحر:رجز مثمن سالم
تعداد ابیات: ۸
.
در راهِ تو مردن به من خوش آرزو باشد نگار
من بنده باشم تو به من باشی چو یک پروردگار
.
هر سو روم هر چه شود تنها تو را خواهم صنم
من چون گلی ، تو باغِبان ، ناجی شوی گل را ز خار
.
در این وطن عاشق ندارد سرنوشتی جز ز خاک
تو مرگِ من را هم بخواهی سر دَهم در راهِ دار
.
آن نرگسِ¹ مستت بخواند وردِ حب بر قلب من
آن لعلِ² سُرخت می درخشد همچو جلدِ یک انار
.
گویند خالق می کند بخشش روا بر عاشقان
باید که من را ما کنی تا بگذری راحت ز نار
.
عاشق نمی بیند کسی را جز مَهِ خود در جهان
هر جا که رفتم یادِ او دیدم به هر گوشه کنار
.
عاشق بمیرد هر زمان زنده شود بارِ دگر
هم مرگ و هم دارو ز او باشد چو آن زهر ز مار
.
هرکس ملامت کرده من را باز عاشق مانده ام
در وصلِ او هرگز نترسد شخصِ من از ننگ و عار
.
۱:نرگس استعاره از چشم
۲:لعل استعاره از لب