مطلب ارسالی کاربران
چشم عسلی _ افشین
یکی بود یکی نبود تو دنیا یه جوون خسته بود
میونِ کلبهی قلبش دختری نشسته بود
روزا با طلوع خورشید پا میشد به یاد اون
شبا از بوسهی مهتاب سر میذاشت به خاک اون
عسلی چشم عسلی
پوست تنش مثل پری
کپلی لپ تپلی
شازده خانم یه گلپری
پسرک هیچی نداشت زیر سقف آسمون
عاشق دختره بود با یه قلبی مهربون
اما اون دختر بد فکر شاه پریون
دلشو شکست و رفت پی شازدهای جوون
عسلی چشم عسلی
پوست تنش مثل پری
کپلی لپ تپلی
شازده خانم یه گلپری
میون خاطرههاش گم شد و رفته دنیا
خودشو غصههاشو سپرد به موج دریا
حتی قلبِ یخزدش گرمی آفتاب نمیخواست
تو شبای بیکسی بوسه مهتاب نمیخواست
همه عشق و وجودش آرزوهاش همون بود
همه بود و نبودش خواستنیهاش همون بود
همون بود همون بود
عسلی چشم عسلی
پوست تنش مثل پری
کپلی لپ تپلی
شازده خانم یه گلپری