1. سانست بلوار (1950):
* سانست بلوار* اثری مهم در فیلمشناسی بیلی وایلدر است که اغلب بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تمام دوران شناخته میشود. این فیلم نگاهی تاریک و طنز به صنعت فیلم هالیوود ارائه می دهد. این فیلم داستان نورما دزموند (گلوریا سوانسون)، ستاره محو شده سینمای صامت، و جو گیلیس (ویلیام هولدن)، فیلمنامه نویسی مبارز را روایت می کند که درگیر نقشه های هذیانی خود برای بازگشت دوباره می شود. این درام پرمخاطب موضوعاتی از وسواس، پیری، و قسمت تاریک کارخانه رویاهای هالیوود را بررسی می کند. صحنه های نمادین و دیالوگ های به یاد ماندنی فیلم با جمله معروف «خوب، آقای دمیل، من برای نمای نزدیکم آماده ام»، آن را به یک کلاسیک ماندگار تبدیل کرده است.
خلاصه داستان:
داستانی غم انگیز از شهرت و استیصال محو شده است. جو گیلیس که با مشکلات مالی مواجه است، به طور تصادفی به عمارت نورما دزموند در بلوار سانست میرسد، جایی که او به یک رابطه پیچیده کشیده میشود. او تبدیل به فیلمنامهنویس و ژیگولو او میشود و در دنیای فانتزیاش گرفتار میشود. این فیلم به طرز غم انگیزی به پایان می رسد و واقعیت تاریک ستاره های فراموش شده هالیوود را آشکار می کند.
تحلیل:
کارگردانی وایلدر در *سانست بلوار* ترکیبی استادانه از فیلم نوآر و کمدی تاریک است. این واقعیت های خشن هالیوود را آشکار می کند، جایی که شهرت زودگذر است و ناامیدی می تواند منجر به توهم شود. استفاده فیلم از روایت مرد مرده چشم اندازی منحصر به فرد می بخشد و بازی سوانسون و هولدن نمادین است. این فیلم نقدی جاودانه از طبیعت ظالمانه صنعت سینما است.
2. بعضی ها داغ را دوست دارند (1959):
یک کمدی خنده دار، *بعضی ها داغ را دوست دارند* اغلب به عنوان یکی از خنده دارترین فیلم های ساخته شده در نظر گرفته می شود. کارگردانی وایلدر و بازی مرلین مونرو، تونی کورتیس و جک لمون یک سه گانه کمدی بی نقص را ایجاد می کند. این فیلم درباره دو نوازنده است که شاهد جنایتی هستند و خود را به عنوان یک زن در می آورند تا برای فرار از اوباش به یک گروه موسیقی زنانه بپیوندند.
خلاصه داستان:
در این کمدی جنون آمیز، جو (کرتیس) و جری (لمون) شاهد کشتار روز ولنتاین هستند و برای فرار از اوباش خود را به شکل ژوزفین و دافنه در می آورند. آنها به یک گروه دخترانه به رهبری شوگر کین زیبا (مونرو) می پیوندند و هرج و مرج به وجود می آید که آنها هویت جدید و درگیری های عاشقانه خود را دنبال می کنند.
تحلیل:
نبوغ وایلدر در توانایی او در ایجاد تعادل بین طنز و تفسیر اجتماعی ظریف نهفته است. *بعضی ها داغ را دوست دارند* با نقش های جنسیتی و هویت بازی می کند و هنجارهای اجتماعی آن زمان را به چالش می کشد. زمانبندی کمدی و دیالوگهای شوخآمیز فیلم استثنایی است و آن را به یک کمدی بیزمان تبدیل میکند که همچنان تماشاگران را سرگرم میکند.
3. آخر هفته گمشده (1945):
این درام پیشگامانه تغییر قابل توجهی را در تصویر اعتیاد به الکل در هالیوود رقم زد. فیلم وایلدر بر اساس رمان چارلز آر جکسون، زندگی دان بیرنام (ری میلند)، پیانیست با استعدادی را که با اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم می کند، دنبال می کند. این فیلم تصویری خام و صادقانه از اعتیاد ارائه میکند که تحسین منتقدان و جوایز متعددی را برای آن به همراه دارد.
خلاصه داستان:
*آخر هفته گمشده* روایتی دلخراش از هبوط بیرنام به اعماق اعتیاد به الکل را ارائه می دهد. همانطور که او از کنترل خارج می شود، اعتیاد او روابط و حرفه اش را تهدید می کند. این فیلم جنبه های فیزیکی و روانی اعتیاد از جمله دلیریوم ترمنز (DTs) را به تصویر می کشد.
تحلیل:
تصمیم بیلی وایلدر برای پرداختن به موضوع حساسی مانند اعتیاد به الکل در زمان خود جسورانه بود. نمایش فیلم از اعتیاد هم دلسوزانه و هم تزلزلناپذیر است و تصویری واقعگرایانه از مبارزاتی که درگیر مبارزه با سوء مصرف مواد هستند را ارائه میدهد. توجه وایلدر به جزئیات و بازی قدرتمند میلند آن را به یک درام قدرتمند و تاثیرگذار تبدیل کرده است.
4. شاهد برای دادستان (1957):
این درام دادگاه که بر اساس نمایشنامه آگاتا کریستی ساخته شده است، گواهی بر تطبیق پذیری وایلدر به عنوان کارگردان است.تایرون پاور، مارلین دیتریش و چارلز لاتون در این فیلم نقش آفرینی میکنند و یک فیلم هیجانانگیز قانونی خلق میکنند. داستان حول محور یک محاکمه قتل و چرخش های غیرمنتظره ای است که در طول دادرسی رخ می دهد.
خلاصه داستان:
لئونارد ول (قدرت) متهم به قتل یک بیوه ثروتمند است که زمانی با او دوست شده بود. همسرش کریستین (دیتریش) علیه او شهادت می دهد که منجر به یک محاکمه پیچیده می شود. این فیلم با پیچشهای داستانی هوشمندانهاش و بازی استثنایی بازیگران، تماشاگران را در حدس زدن نگه میدارد.
تحلیل:
*شاهد برای دادستان* نمونه بارز مهارت وایلدر در اقتباس از آثار نمایشی برای نمایش است. صحنههای دادگاه فیلم شدید و جذاب هستند و کارگردانی وایلدر باعث میشود تماشاگران به اندازه هیئت منصفه مجذوب خود شوند. پایان فیلم یک استاد کلاس در تعلیق است که بینندگان را در لبه صندلی های خود قرار می دهد.
5. آس در سوراخ (1951):
این فیلم با نام اصلی *کارناوال بزرگ*، نقدی کوبنده از پرحاشیه گرایی رسانه ای و شیفتگی مردم به تراژدی است. کرک داگلاس در نقش چاک تاتوم، روزنامهنگار بدبین که از مردی که در یک غار به دام افتاده است بهرهبرداری میکند تا حرفهاش را احیا کند. مضامین فیلم همچنان در فضای رسانه ای امروزی مرتبط است.
خلاصه داستان:
چاک تاتوم، روزنامهنگار آبرومند، فرصتی را در شهر کوچکی پیدا میکند که مردی در غار به دام میافتد. تیتوم نجات را به یک سیرک رسانه ای تبدیل می کند و داستان را به نفع خود دستکاری می کند. این فیلم معضلات اخلاقی روزنامه نگاری و پیامدهای بهره برداری از تراژدی انسانی را برجسته می کند.
تحلیل:
*Ace in the Hole* یک کیفرخواست قوی برای اخلاق رسانه ای و طولانی بودن مدتی است که روزنامه نگاران ممکن است برای یک داستان هیجان انگیز پیش ببرند. تصویری که وایلدر از تأثیر رسانه ها بر ادراک عمومی به تصویر می کشد، به طرز وحشتناکی پیشگویانه است. تم های تاریک فیلم و بازی شدید داگلاس آن را به تماشای جذابی تبدیل کرده است.
6. خارش هفت ساله (1955):
این کمدی درام با بازی مرلین مونرو و تام ایول به بررسی مضامین وسوسه زناشویی و قدرت فانتزی می پردازد. این فیلم به خاطر صحنههای نمادین خود، از جمله لباس سفید مونرو که بر فراز یک رنده مترو بلند شده، مشهور است.
خلاصه داستان:
ریچارد شرمن (ایول) همسر و پسرش را به تعطیلات تابستانی می فرستد و با وسوسه خیانت مبارزه می کند. وقتی یک همسایه جوان و جذاب، "دختر" (مونرو)، به آپارتمان طبقه بالا نقل مکان می کند، خیالات و دوراهی های اخلاقی ریچارد زنده می شود.
تحلیل:
*خارش هفت ساله* کاوشی هوشمندانه از نگرش جامعه آمریکا در اواسط قرن نسبت به خیانت و خیال است. کارگردانی وایلدر عناصر کمدی و دراماتیک را به تصویر می کشد و آن را به فیلمی سبک و در عین حال قابل تامل تبدیل می کند. بازی مونرو در این فیلم جایگاه او را به عنوان یک نماد فرهنگی تثبیت کرد.
7. Stalag 17 (1953):
کمدی-درام سیاه وایلدر که در اردوگاه اسیران جنگی آلمان در طول جنگ جهانی دوم می گذرد، اقتباسی از نمایشنامه برادوی است. در این فیلم ویلیام هولدن در نقش جی.جی. سفتون، یک زندانی بدبین که در کشف یک جاسوس آلمانی در میان آنها کمک می کند.
خلاصه داستان:
در یک اردوگاه اسرا، روال اسرا به دلیل سوء ظن به جاسوسی در صفوف آنها مختل می شود. سفتون، یک فرد حیله گر، در هنگام برخورد با واقعیت های خشن اسارت در تحقیقات کمک می کند. این فیلم طنز را با تلخی جنگ ترکیب می کند و یک تجربه سینمایی منحصر به فرد را خلق می کند.
تحلیل:
*Stalag 17* گواهی بر توانایی وایلدر در القای طنز به موضوعات تاریک است. ترکیب کمدی و درام فیلم یکپارچه است و بازی هولدن استثنایی است. کارگردانی وایلدر تضمین میکند که فیلم علیرغم فضای تلخش جذاب و سرگرمکننده باقی بماند.
8. سابرینا (1954):
*سابرینا* یک کمدی رمانتیک است که آدری هپبورن را با دو نفر افسانه ای همفری بوگارت و ویلیام هولدن جفت می کند. این فیلم به بررسی تفاوت های طبقاتی و درگیری های عاشقانه در یک خانواده ثروتمند می پردازد.
خلاصه داستان:
سابرینا (هپبورن)، دختر یک راننده، به عنوان زنی ماهر از پاریس باز می گردد و توجه پسران صاحب کارش - لینوس جدی (بوگارت) و دیوید (هولدن) را به خود جلب می کند. داستان با پیچیدگی های عاشقانه و کشف خود پیش می رود.
تحلیل:
*سابرینا* بیلی وایلدر یک کمدی رمانتیک جذاب است که تفاوت های طبقاتی اجتماعی و قدرت دگرگون کننده عشق را برجسته می کند. بازی هپبورن به عنوان شخصیت اصلی مسحورکننده است و شوخ طبعی و پیچیدگی فیلم از ویژگی های سبک وایلدر است. مضامین عشق و خودشناسی فیلم در بین مخاطبان طنین انداز می شود و آن را به یک کلاسیک محبوب تبدیل می کند.
مجموعه آثار بیلی وایلدر متنوع و پیوسته عالی است و او را به یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ هالیوود تبدیل کرده است. این فیلم ها توانایی او را در جهت یابی در ژانرهای مختلف به نمایش می گذارند و همیشه با مهارت داستان نویسی و تفسیر اجتماعی او اثری متمایز از خود بر جای می گذارند
و در آخر بهترین فیلم وایلدر و یکی از برترین عاشقانه های تاریخ سینما
عشق در بعدازظهر (1957):
*عشق در بعدازظهر* یک کمدی رمانتیک است که در شهر مسحور کننده پاریس به کارگردانی، تهیه کنندگی و نویسندگی بیلی وایلدر ساخته شده است. گری کوپر، آدری هپبورن و موریس شوالیه در این فیلم بازی میکنند و بر اساس رمان 1920 *Ariane, jeune fille russe* نوشته کلود آنت ساخته شده است.
خلاصه داستان:
داستان حول محور دختری فرانسوی به نام آریان چاواس (هپبورن) میچرخد که عاشق فرانک فلاناگان (کوپر)، بازیباز و تاجر میانسال آمریکایی میشود. پدر آریان که یک کارآگاه خصوصی است برای تحقیق درباره فرانک استخدام شده است، اما آریان که مجذوب جذابیت فرانک شده، شروع به تعقیب او در اطراف پاریس می کند. عاشقانه بعید آنها در پس زمینه شهر نورها، مملو از طنز و اجراهای گیرا رخ می دهد.
تحلیل:
*عشق در بعدازظهر* یک کمدی عاشقانه جذاب و آرام است که مهارت وایلدر را در ساخت دیالوگ های جذاب و شوخ به نمایش می گذارد. محیط فیلم در پاریس، با لوکیشنهای زیبا که فضای رمانتیک را تقویت میکند، حس جادویی میافزاید. بازی آدری هپبورن به ویژه مورد تحسین قرار گرفته است، زیرا او ظرافت و جذابیت خود را به نقش آریان به ارمغان می آورد. شیمی بین هپبورن و کوپر یک نکته برجسته است، اگرچه برخی از منتقدان شکاف سنی و نادرست کوپر را به عنوان یک اشکال بالقوه ذکر کرده اند.
فیلم مملو از طنز است و تعاملات بین هپبورن و شوالیه برخی از سرگرم کننده ترین لحظات را فراهم می کند. اگرچه ممکن است آن را در زمره بزرگترین کمدی های رمانتیک دوران خود به حساب نیاوریم، اما *عشق در بعدازظهر* افزوده محکمی به فیلم شناسی وایلدر است که یک تجربه سینمایی لذت بخش و سرگرم کننده را ارائه می دهد
برسی ویژه
آپارتمان
آپارتمان، یک کمدی-درام محصول 1960 به کارگردانی بیلی وایلدر، یک فیلم کلاسیک هالیوودی است که امتحان خود را پس داده است. این فیلم که تنها یک سال پس از فیلم موفق وایلدر «بعضی ها آن را دوست دارند» منتشر شد، سبک منحصر به فرد کارگردان و توانایی او در آمیختن سرگرمی را با تفسیری نافذ از جامعه آمریکا به نمایش می گذارد.
پذیرش انتقادی و مضامین
منتقدان «حساسیت بزرگسالان» وایلدر را در آپارتمان ستوده اند، زیرا او زندگی شخصیت هایی را که زیر بار واقعیت های کار و ماهیت معاملاتی زندگی در یک جامعه سرمایه داری می کاود. این فیلم به موضوعات جنسی و واقعیتهای خشن سیاست اداری میپردازد، با یک شخصیت، باکستر، که امور رئیسهایش را در آپارتمانش هماهنگ میکند. [3] در حالی که برخی از منتقدان پس از اکران در سال 1960 فیلم را از نظر اخلاقی مشکوک دیدند، این فیلم به خوبی پیر شده است و اکنون جلوتر از زمان خود در نظر گرفته می شود.
سبک و میراث وایلدر
رویکرد وایلدر به فیلمسازی با اعتقاد او به ظرافت مشخص می شود و اطمینان می دهد که انتخاب های سبک به جای جلب توجه غیر ضروری، در خدمت داستان و شخصیت ها هستند. با وجود این، منتقدان اغلب او را در رده میانی کارگردانان بزرگ قرار می دهند، علیرغم استدلال هایی که برای ارتقای او به بالاترین سطح وجود دارد. آپارتمان دومین اسکار بهترین فیلم را برای وایلدر به ارمغان آورد و تأثیر او را بر صنعت تثبیت کرد.
تاثیر و ویژگی های دلپذیر
تأثیر فیلم فراتر از اکران اولیه آن است، و یکی از منتقدان قدرت ماندگار و ارتباط آن را حتی دههها بعد به یاد میآورد. مدیریت ظریف صحنه پایانی و خطوط فیلمنامه به یاد ماندنی، تسلط وایلدر در رسانه را به نمایش می گذارد. *آپارتمان* گواهی بر مهارت وایلدر در ساخت فیلمهای سرگرمکننده است که تفسیرهای اجتماعی روشنگری را نیز ارائه میدهد.