اختصاصی طرفداری | سوپرایز، سوپرایز! اتحادیه فوتبال انگلستان با عجلهای غیرمنتظره، توماس توخل آلمانی را بهعنوان سرمربی جدید سه شیرها انتخاب کرده است!
گویا تجارب ناخوشایند مربیان غیرانگلیسی با اریکسون سوئدی و کاپلوی ایتالیایی کافی نبوده است؛ دورانی که با در اختیار داشتن نسل طلایی و پس از آن هیچگونه موفقیت قابل توجهی قبل از به کار گماردن گرت ساوتگیتِ انگلیسی بهدست نیاوردند.
ساوتگیت شاید فنجان قهوه و چای محبوب همه نبود اما تاثیرات او در تیم ملی غیرقابل انکار است. او به تیم ملی و بازیکنان و همه هواداران هویت بخشید و باور را به لشکری همیشه شکستخورده تزریق کرد. اگرچه نمایش انگلستان در یورو 2024 در تابستان گذشته آش دهنسوزی نبود ولی با هدایت او، انگلستان در چهار تورنمنت گذشته، یک بار به مرحله نیمهنهایی جام جهانی و به دو فینال یورو راه یافت. مهمتر از هر چیز در طول این ایام، توقعات، امیدها و آرزوها بود متبلور شد و انگلستان پس از سالیان دراز توانست به یکی از حریفان جدی رقبای خود در سطح جهانی تبدیل شود.
او پیراهن سهشیرها را به عنوان بازیکن به تن کرده بود و میدانست معنا و اهمیت آن چیست. از اینرو در دوران مربیگری، با نیرو، غرور و انگیزه مضاعفی کار میکرد و تمامی اینها را تا حد امکان به بازیکنان خود منتقل کرد. ساوتگیت قلباً انگلیسیای بود که برای افتخار کشورش تلاش میکرد. موردی که در سطح ملی فوتبال از اهمیت بهسزایی برخوردار است.
اکنون توماس توخل آلمانی با سابقه مربیگری مشکوک، وارد گود شده است. مقصر او نیست. در این معامله، اتحادیه فوتبال انگلیس را میبینیم که با ترس و هراسان مانند جوجههای بی سر به اطراف میدوید تا قبل از منچستریونایتد، مربی آزاد و بیکار را به چنگ آورد.
واضح بود لی کارسلی مرد مناسبی برای مدیریت دائمی نیست اما آیا این واقعاً بهترین انتخابی بود که آنها داشتند؟ بهیاد عنوان فیلم وودی آلن میافتم؛ آیا هیچکس از نگرش «پول را بگیر و فرار کن» اسون گوران اریکسون و فابیو کاپلو درس نگرفته است؟
با این انتخاب، در مورد سیستم مربیگری در انگلیس چه باید گفت؟ بسیار توهینآمیز، احمقانه، نابخشودنی و کوتهفکرانه بهنظر میرسد. آیا در اسپانیا یا فرانسه با این رویکرد دست به عمل میزنند و چنین تصمیمی را اتخاذ خواهند کرد؟ جواب بهطور حتم منفی است؛ یک «نه» بزرگ.
در این دوران، ممکن است خیلیها برای پپ گواردیولا یا یورگن کلوپ استثنا قائل شده باشند که خود بازهم جای علامت سوال دارد اما اکنون اتحادیه فوتبال انگلیس سلاحی اجارهای را در اختیار گرفته است که به هیچکس بدهکار و جوابگو نخواهد بود و با یک چک بزرگ و بدون ارتباط با هواداران، تیم و بازیکنان تیم ملی انگلستان را تحت کنترل خواهد گرفت. هر آنچه در این میان روی دهد نیز اهمیت چندانی نخواهد داشت.
احتمالاً خیلیها در دنیای فوتبال با مضحکه و لبخند به این تصمیم نگاه خواهند کرد و این بهطور حتم روز ناخوشایند و سیاهی برای فوتبال انگلیس است. بماند که روزهای سیاه در تاریخ فوتبال این کشور کم نبوده است.
امیرحسین صدر
١٦ اکتبر ٢٠٢٤
چیزی که میتوان بدون ترس درباره توخل گفت این است؛ او نه مرد «بله قربانگوی» دست به سینهای است و نه از آن دسته افرادی است که آنچه را که همه انتظار شنیدن آن را دارند، بیان کند.
ولی آنچه را در دوران او در چلسی به خوبی به یاد دارم قابل اشاره است؛ زمانی که ولادیمیر پوتین دستور حمله به اوکراین را صادر کرد و رومن آبراموویچ از سوی دولت بریتانیا تحریم شد، برخی از هواداران این باشگاه ادای احترام به اوکراین را در بازی مقابل برنلی را خفه کردند. توخل آن را اشتباه خواند؛
الان وقت اظهار پیامهای دیگر نیست. این لحظه برای نشان دادن احترام است.
باید اذعان کرد در اینجا او باکلاس همهچیز را اداره کرد ولی همیشه قصه به این شکل پایان نیافته است.
ارزیابی شایستگیهای او شامل دو رکورد در رقابتهای حذفی فوتبال است؛ زمانی که او پاری سن ژرمن را به فینال لیگ قهرمانان اروپا برد. او تنها مربیای است که این کار را انجام داده. توخل سپس با یک تیم معمولی چلسی، جام قهرمانی لیگ قهرمانان را در برابر سیتی گواردیولا بدست آورد. این اوج کارنامه اوست.
با این حال، بسیار سخت و دشوار است بدون ذهنی مشغول، سردرگم و احساسی نامطمئن به انتخاب او به عنوان مربی تیم ملی انگلستان نگاه نکرد.
مردی که زندگینامهنویسانش، دانیل مورن و توبیاس شاختر، او را «قاعدهشکن» و «متناقض» توصیف میکنند. مردی که میخواهد مسیر دیگری را طی کند و علیه ارتدکسها و سنتیها لگد بپراند و نقشههای تثبیتشده را از پنجره به بیرون پرتاب کند. در کتاب، دو نویسنده به تفصیل توضیح میدهند؛ چگونه توخل به طور کلی با «فرهنگ» مکان جدید وفقناپذیر است و عدم مطابقت و همنوایی در وجود او موج میزند.
دوران تصدی او در دورتموند کوتاه بود، تعجبی هم نداشت. جایی که او دقیقاً از مجموعه باشگاه، دیوار زرد و همه آن چیزی که دورتموند را ساخته است، استقبال نکرد و در ماینتس تاکیدات زیاد و تکراری در تمرینات داشت و حتی بازیکنان حرفهای و باسابقه را مجبور به تمرینات بیپایان ارسال پاس و... میکرد. نمونهها تمامی ندارد.
توخل، شجاعت ساده بودن و بدیهیاتی مانند «چطور»، «چگونه» و «چرا» را با خود برد و باید گفت از هر جا که رفت احدالناسی ماتم نگرفت و از چشمان هیچ کس قطره اشکی جاری نشد!
قانونشکن؛ کتاب زندگینامه توماس توخل
مطمئناً با مربی آلمانی خبری از «دیانای انگلستان» نخواهیم داشت. البته همین، شاید پیامدهای خوبی هم داشته باشد.
ولی واقعیت امر این است؛ احساس میکنم مسئولان فوتبال انگلیس نمیدانند از فوتبال ملی چه میخواهند و نقطهنظرات آنها چیست؟
و دراینبین ظاهراً مهم نیست هواداران تیم درباره تصمیمات آنها چه احساسی داشته باشند و اصلاً اهمیتی ندارد تمرینات در سنت جورج پارک، به عنوان مهد و هسته مرکزی سه شیرها توسط چه کسی رهبری شود.
گرت ساوتگیت بعد از الف رمزی اولین مربی بود تا یکقدمی کسب جام پیش رفت. اگرچه حتی قدم آخر را با موفقیت بر نداشت ولی احساسی قوی در میان انگلیسیها وجود داشت او یکی از ماست و این تیم ماست.
توخل فقط ٥٨٩ روز چلسی را مدیریت کرد و اتحادیه بعد از بررسی و گفتگو با ١٠ گزینه منجمله گاردیولا و آنچلوتی، توخل را انتخاب کرد. اینک او آمده است تا به انگلیسیها راه شجاعت و جرئت و پیروزی را نشان دهد.
هشت سال پیش به نظر میرسید اتحادیه فوتبال انگلیس، زمانی که ساوتگیت را بهعنوان سرمربی مورد آزمایش قرار داد، برای اولین بار شجاعت و قابلیت بیش از حدی نشان داد. این انتخاب به آنها کمک کرد تا کاملاً درک کنند مجبور نیستند فوراً سرمربی گرانقیمت یا بیکاری را استخدام کنند.
اگرچه به طور تصادفی به ساوتگیت رسیدند. اگر سم آلردایس مقلب به بیگسم از سوی یک روزنامه انگلیسی دستانش رو نمیشد، اوضاع ممکن بود طور متفاوتی پیش برود. ساوتگیت چشمانداز دیگری در فوتبال برهوت ملی انگلیس و انگلیسی بودن ارائه کرد؛ فوتبالی پر از بازیکنان جوان که نشان داد سه شیرها بعد از مدتها حرفهای زیادی در سطح بینالمللی برای بازگویی دارند.
در دورتموند، جایی که آلمان در اولین بازی ساوتگیت بهعنوان سرمربی دائمی، انگلیس را ۰-۱ شکست داد. در کنفرانس مطبوعاتی پیش از بازی اظهار کرده بود:
ما در یک جزیره هستیم. ما باید جزیره را ترک کنیم و از دیگران یاد بگیریم، در آینه نگاه کنیم و نحوه انجام کارها را از نظر تاکتیکی تغییر دهیم، با آمادگی بدنی، سبک بازی و ذهنیتمان. آلمان میتواند چیزهای زیادی در این مورد به ما بیاموزد.
گرت ساوتگیت؛ دوران باور و امید
در اینجا یک انگلیسی را میدیدیم که در سالهای ناامیدی و ناکامیهای تیم ملی، تحصیلکرده بود و حالا بیآنکه تجربهای داشته باشد، آرزو دارد تا بهترین چیزها از دیگران بگیرد و تیم نویی بسازد. و باید اعتراف کرد چنین هم کرد.
تصور حضور در مسیری جدید برای انگلیسیها خوشایند بود. وقتی به مربیان معاصر گذشته نگاهی میاندازیم، هر سرمربی تیم انگلیس کاملاً متفاوت از آخرین بود؛ بعد از گلن هادل، کوین کیگان جانشین او شد. روی هاجسون جای فابیو کاپلو را گرفت و آلاردایس، هاجسون را کنار زد. همه در مه دوره زمانه نو ناپدید شدند. تا زمانی که بعد از ساوتگیت خبر انتصاب قریبالوقوع توخل فرارسید. مانند بازگشتی غیرقابلتصور به سالهای گذشته بود. انتصابی که از بسیاری جهات، ابهامی عمیق ایجاد کرد، ناگهانی مانند ضربهای چاقو در تاریکی بود.
بهطورقطع همانطور که دیدیم و شنیدیم و خواندیم، جنجال و سروصدا زیادی داشت. این همه آن چیزهایی است که اتحادیه فوتبال انگلیس در طول ایام خیلی پشت سر گذاشته است.
آنها برای تصمیمگیری در مورد جانشین ساوتگیت وقت کافی داشتند. ساوتگیت تقریباً مطمئن بود یورو تابستان امسال، پایان راه او خواهد بود و پیگیری فعالانه برای جانشینی او باید زمستان گذشته شروع میشد. ازآنجاییکه ساوتگیت چیزی بسیار پایدار ایجاد کرده بود، تداوم و ادامه راه او میبایست هدف اصلی کمیته انتخابی قرار میگرفت.
توماس توخل در دورتموند، همه چیز را نادیده گرفت
در حال حاضر چالش بزرگتری در پیش راه است. هدایت تیم ملی انگلیس هرگز یک مأموریت ساده نبوده و نخواهد بود اما برای توخل این مأموریت، سختی دوچندان دارد. انگلیس اکنون کشوری است که انتظار دارد برای افتخارات بزرگ بجنگد و عنوان اروپا و جهان را به چالش بکشد. در سه سال گذشته به دو فینال مسابقات رسیدهاند و توخل تیمی را در اختیار دارد که دارای برخی از استعدادهای ارزشمند اروپا مانند جود بلینگام، فیل فودن، دکلان رایس، هری کین، کول پالمر و بوکایو ساکا است. او آلمانی است و آلمان از رقبای تاریخی انگلیس بهشمار میرود و این احتمالاً کار او را آسانتر نخواهد کرد.
پس چرا انگلیس این همه روی او سرمایهگذاری کرده است؟ و چطور توخل مسئولین را متقاعد کرده است؛ چیزی را که خیلیها در انجام آن ناموفق ماندهاند عملی خواهد کرد و با انگلیس در قله اروپا و جهان خواهد ایستاد؟
هر چند توماس توخل با اکراه زیاد و تعجب بیاندازه بهعنوان مربی بعدی انگلستان معرفی شده است. ظاهراً «آش کشک خاله» است و مرد گیاهخوار و لاغر اندامی در نیمکت انگلستان خواهد نشست و در کناره زمین برای انگلستان پرسه خواهد زد و تصمیم خواهد گرفت!
توخل از ابتدای دوران تصدی با تصمیمات تعیینکنندهای مواجه است. او باید راهی برای حفظ هماهنگی که ساوتگیت ایجاد کرده بود، بیابد و در میان خیلی چیزهای دیگر، به انتخاب برخی از بازیکنان فکر کند، تا شاید روزگار راحتتری در این منصب داشته باشد. او باید تاکتیک و سیستم خود را بهسرعت انتخاب کند. ترجیحاً سیستمی که از مجموعه عظیم استعدادهای تهاجمی انگلیس بهترین بهره را ببرد و برای تکمیل آن دستبهکار شود.
حتی اگر این به معنای ٣-٤-٣ چلسی در مقابل منچسترسیتی در فینال لیگ قهرمانان باشد، جایی که او ناباورانه به جام دست یافت. با آن سناریوی عجیب جام جهانی ٢٠٢٦ قبل از اینکه بفهمیم متعلق به انگلستان خواهد بود.
باتوجهبه اینکه توخل تا ژانویه کار خود را به طور رسمی شروع نخواهد کرد، اکنون زمان آن است تا تکالیف خود را قبل از امتحان بزرگ انجام دهد. سرمربی انگلیس باید پای ثابت در استادیومهای لیگ برتر باشد و در مواجهه مستقیم نهتنها رابطه خود را با بازیکنان، بلکه با رؤسا و مدیران تیمها تقویت کند. جایی که بهترین بازیکنان آنان را هرازگاهی قرض میگیرد.
باید منتظر بمانیم تا ببینیم آیا توخل به بازیکنانی که قبلاً با آنها کار کرده است، تکیه میکند یا خیر. این شامل تیم چلسی میشود، جایی که ریس جیمز و بن چیلول در فصل ٢١-٢٠٢٠ مدافعان کناری او بودند. سمت چپ و راست دفاع در فوتبال امروز فوقالعاده مهم هستند و در یورو ٢٠٢٤ شاهد بودیم چگونه گرت ساوتگیت به دلیل عدم انتخاب دفاع چپ مورد انتقاد زیادی قرار گرفت.
در زمان ساوتگیت حال و هوای تیم انگلیس زنده بود، او بهخوبی کاری کرد تا مطمئن شود هیچ گروه یا دعوای باشگاهی در کمپ تیم وجود ندارد. حصول اطمینان از اینکه بازیکنان، سه شیرها را در اولویت قرار میدهند و تیم باشگاهی را در درجه دوم، وظیفه توخل خواهد بود، ضمن آنکه باید تصمیم بگیرد؛ آیا هری
کین بهعنوان کاپیتان ادامه بدهد یا خیر.
بزرگترین افتخار؛ شکست دادن سیتیِ گواردیولا در فینال لیگ قهرمانان 2021
در پایان، پیروزی به هر قیمتی حرف اول را میزند. فشاری که بر مربیان و در اینجا بر سرمربی تیم ملی انگلیس وارد میشود، در فوتبال شدت زیادی دارد. زمانی که در جبهه شکستخوردگان قرار بگیرید اوضاع وخیم خواهد بود.
قرعهکشی مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۶ تا اواسط دسامبر انجام نمیشود. توخل باید منتظر باشد تا حریفان خود را برای مسابقات مقدماتی کشف کند. تا آن روز حرف و حدیثهای بسیاری در رسانهها خواهیم شنید. این تازه آغاز راهی بسیار دشوار برای مردی آلمانی است که خلاف بسیاری از هموطنان خود امیدی به او نبستم.
وظیفه او ساده است: قهرمانی در جام جهانی. در این مسیر باید هر کاری از دستش بر میآید را انجام دهد تا به آن برسد. وظیفه شاقی است. رنج و درد انگلستان سالها طول کشیده. تا امروز؛ پنجاه و هشت سال!
توقعات بسیاری بر دوش او است و هر حرکت و حرف او در زیر میکروسکوپ قرار خواهد گرفت و مطمئن باشید با چند نتیجه بد، زندگی در جهنم را به زندگی در جزیره ترجیح خواهد داد.