اختصاصی طرفداری | حدود چهار سال پیش و در اوج پاندمی کرونا، در یادداشت فنی مفصلی به بیان رویکرد فنی هانسی فلیک در بایرن مونیخ و نوع فوتبالی که او میخواهد بازی کند، پرداختم.
چهار سال از آن یادداشت میگذرد و حالا هانسی فلیک پس از دوران درخشان در مونیخ و دوران ناموفق در تیم ملی آلمان (که البته نمیتواند ارتباطی به تواناییهای فنی او در تیمی باشگاهی داشته باشد)، هدایت بارسلونا را عهدهدار شده و شروع درخشانی را نیز در این تیم داشته است. گرچه هنوز برای قضاوت فنی فلیک در بارسلونا بسیار زود است اما همین حالا نیز میتوان رد پاهایی از رویکرد فنی این سرمربی آلمانی را در تیم جدیدش مشاهده کرد.
در این یادداشت به طور ویژه و مفصل به بررسی رویکرد فنی فلیک در بازی با توپ و بدون توپ در بارسلونا میپردازم. از این خواهم گفت که سرمربی آلمانی در هر دو رویکرد چگونه میخواهد فوتبال بازی کند و تا چه اندازه موفق بوده در این چند هفته فوتبال مورد نظرش را در بارسلونا اجرا کند و چه راهی نیز در آینده پیشرو دارد. در دو بخش با توپ و بدون توپ با بررسی چندین نقشه فنی و داده فنی پیشرفته سعی خواهم کرد تمامی مسائل را مورد بررسی قرار دهم.
بخش اول - بازی همراه با توپ |
همانطور که از هانسی فلیک انتظار داریم، رویکرد او در بازی همراه با توپ، حفظ حداکثری مالکیت در تمام دقایق بازی و در عین حال حفظ مالکیت موثر در یک سوم تهاجمی خودی (Field tilt) است. بارسلونا در هر دو حوزه تا این جا بهترین تیم لالیگا بوده. اما اصول فلیک در کار با توپ چگونه است و او با چه آرایش پایهای همراه با توپ کار میکند؟ برای پاسخ به این سوالات و در عین حال تحلیل بیشتر رویکرد فلیک در بازی با توپ طی این چند هفته در بارسلونا، رجوع به نقشه فنی بسیار مهم و ارزشمند «PASSMAP» یا «Passing Network» بسیار ضروری است.
در یادداشتهای مختلف بارها درباره این نقشه فنی، مفهوم، کاربرد و خوانش آن صحبت کردهام. به طور خلاصه «PASSMAP» نقشهای است که مشخص میکند تیم همراه با توپ چه وضعیتی در طول 90 دقیقه داشته و هر بازیکن به طور میانگین چه عملکردی داشته است. میانگین موقعیت مکانی بازیکنان حین به گردش درآوردن توپ، حجم پاسهای ارسالی و دریافتی و همچنین میزان لمس توپ و بسیاری از گزارشات فنی دیگر، همگی در این نقشه قابليت رصد و تحلیل را دارد. حالا به دو «PASSMAP» بارسلونا زیر نظر فلیک در این فصل در دو دیدار مقابل ژیرونا و ویارئال دقت کنید (نقشههای فنی از گروه فنی DB استخراج گردیده است).
طی چند بند به بررسی و تحلیل این نقشههای فنی میپردازم. جایی که رویکرد فنی فلیک همراه با توپ در بارسلونای جدید برای ما آشکارتر خواهد شد:
1 - آرایش پایه فلیک در بارسلونا حین کار با توپ 1-3-2-4 و یا به نوعی 3-3-4 است. آرایش پایهای که از هانسی فلیک از ابتدا هم انتظار میرفت. جایی که او علاقه دارد با یک هافبک ریتم دهنده و کنترلی در عقب زمین و جلو مدافعان مرحله اول بازی سازیاش را آغاز کند (توضیح فنی درباره بازی سازی و مراحل آن) و در ادامه با استفاده از یک هافبک در نقش «Shuttler» (توضیح فنی درباره این نقش) سعی میکند تا مرحله دوم از بازی سازی را نیز به خوبی و روتین طی کند تا تیمش راهی یک سوم تهاجمی حریف شود. ایدهآل فلیک در این شرایط شاید استفاده از بازیکنی همچون فرنکی دی یونگ در جلو مدافعان و پدری در نقش «Shuttler» باشد. مسئلهای که فعلا به طور همزمان به علت مصدومیت دی یونگ ممکن نیست. با این حال میبینیم که فلیک در تلاش است تا پدری را در این نقش جا بیندازد. میبینیم که او چه در بازی مقابل ویارئال و چه در بازی مقابل ژیرونا در این نقش به کار گرفته شده. جلوتر از هافبک مقابل مدافعان و عقبتر از هافبک تهاجمی که قرار است بین خطوط در یک سوم تهاجمی و پشت باکس حریف بازی کند.
2 - اینیگو مارتینز آن مدافع میانی کلیدی فلیک در این هفتههای ابتدایی بوده. جایی که انتظار میرود او تبدیل به محور بازی تیم در کار با توپ از عقب زمین شود و با توجه به اینکه فلیک خط دفاعی تیمش را بالا قرار میدهد (در بخش دوم از آن صحبت میکنم)، انتظار میرود تا مارتینز به محض تصاحب توپ حتی در میانههای میدان و زمین حریف نیز با توپ کار کند و تبدیل به محور تیم در این حوزه شود. در هر دو بازی مقابل ویارئال و ژیرونا، مارتینز عنوان «Highest Centrality» را به خود اختصاص داده. این نکته به چه معنی است؟ یعنی این بازیکن در هر دو دیدار، محور اصلی تیم در کار با توپ بوده و در زنجیره انتقال توپ بارسلونا، کلیدیترین فرد محسوب میشده و بیش ترین کنترل را داشته. این مسئله در تیمهایی که در تلاش هستند همراه با توپ به شکلی مدرن و پویا بازی کنند، همواره مشترک است. این که یک مدافع میانی در بسیاری از بازیها محوریت و مرکزیت کار با توپ تیم باشد.
3 - لامین یامال مطابق انتظار در امور تهاجمی، مهمترین بازیکن هانسی فلیک است. میبینیم که در هر دو نقشه فنی او تا چه اندازه بالا بازی میکند (حتی بالاتر از لواندوفسکی) و تا چه اندازه هدف پاسهای مختلف بازیکنان تیم در بالای زمین قرار گرفته. به دلیل مشکلاتی که فلیک از لحاظ نیروی انسانی در بخش تهاجمی دارد، فعلا بار اصلی بارسلونا روی دوش یامال است و مهمترین روش در روزهایی که دنی اولمو هم نمیتواند بازی کند، استفاده از تواناییهای سوپر استار جدید تیم است. ارتباط و اتصال خوبی بین کونده و یامال در سمت راست شکل گرفته و میبینیم که چگونه کونده بارها و بارها موفق شده پاسهای خوب و موثری (هر چه رنگ فلشها سبزترباشد، به معنی پاسهای موثرتر و رو به جلوتر است) را به یامال در بالای زمین برساند.
4 - دنی اولمو یک مهره کلیدی برای فلیک است. پیش از این درباره تواناییهای فنی اولمو یادداشت مفصلی نوشته بودم و در چند بازی که فلیک موفق شد از او استفاده کند، دیدیم که تا چه اندازه این بازیکن توانسته در امور تهاجمی به بارسلونا کمک کند. در نقشه فنی مربوط به بازی مقابل ژیرونا به جایگاه اولمو دقت کنید که چگونه همواره در تلاش بوده تا همراه با توپ خودش را بین خطوط و در فضاهای مشخصی ظاهر کند. بارسلونایِ فلیک همراه با اولمو، تیم بسیار خطرناکتری میتواند باشد.
5 - لواندوفسکی مطابق انتظار پویایی مداوم و موثری در کار با توپ بارسلونا ندارد اما همچون همیشه توانسته درون باکس مانند یک قاتل خونسرد عمل کند. فلیک به خوبی از تواناییهای لواندوفسکی آگاه است و به خوبی توانسته او را مدیریت کند. لواندوفسکی نشان داده که اگر یک سرمربی واقعی رهبرش باشد، هنوز هم میتواند با بهترین مهاجمان دنیا در گلزنی به سادگی رقابت کند.
فلیک در کار با توپ به علت نیروی انسانی محدود، هنوز هم نتوانسته به ایدهآلهای مدنظرش نزدیک شود. میبینیم که او در هر بازی مجبور است از بازیکنان مختلف و بی تجربهای در پستها و نقشهایی استفاده کند که بسیار برایش حائز اهمیت است. علیرغم همه این محدودیتها اما میبینیم که او توانسته در کار با توپ بازیاش را به تمام لالیگا تا این لحظه دیکته کند. بازگشت بازیکنانی همچون دی یونگ، اولمو و حتی گاوی، میتواند تیم را در کار با توپ بسیار بهبود ببخشد.
هیجان انگیزترین جنبه تفکرات فلیک که در یادداشت چهار سال پیش نیز به طور مفصل به آن پرداختم، بازی بدون توپ است. رویکرد فلیک در بازی بدون توپ کاملا مشخص است: قرار دادن خط دفاعی در بالای زمین در راستای تنگ کردن عرصه بر حریفان و بازپسگیری سریع توپ به محض از دست دادن آن و همچنین اجرای پرس از بالای زمین با شدت بالا از همان پاس نخست شروع دروازه حریف.
برای ارزیابی موارد شرح داده شده در ابتدا دو داده فنی پیشرفته را انتخاب کردهام که البته در یادداشتهای گذشته نیز درباره آن صحبت کردهام. داده نخست PPDA است و داده دوم نیز «Def Line». دادهای که با بررسی کنشهای تدافعی هر تیم به ما میگوید که به طور میانگین این کنشها چه قدر از دروازه خودی دور بوده است (بر حسب متر). هر چه قدر این عدد بیشتر باشد، به این معنی است که تیم مورد نظر خط دفاعیاش را بالاتر مستقر کرده و همواره سعی داشته تا کنشهای تدافعی را دور از دروازه خودی انجام دهد.
حالا به تصاویر زیر دقت کنید که وضعیت بارسلونا را تا اینجا در رقابتهای لالیگا از حیث این دو داده فنی پیشرفته نشان میدهد (دادههای فنی پیشرفته از گروههای فنی Markstats و Understat استخراج شده و عدد روی نمودارها رتبه هر تیم در رقابتهای لالیگا است).
ملاحظه میکنید که به شکل معناداری بارسلونا از بهترین تیمهای لیگ تا اینجا در هر دو حوزه بوده. آنها از هر تیمی بیشتر در رقابتهای لالیگا کنشهای تدافعی خود را از دروازه دور کردهاند و در عین حال پس از سوسیدادِ هیجان انگیز، دومین تیمی هستند که همواره در تلاش بودهاند با شدت بالا حریف را از همان پاس نخستش در باکس خودش، تحت فشار قرار دهند. اصولی که ما همواره از فلیک انتظار داریم، بار دیگر در بارسلونا رخنمایی کرده.
اما هر دو داده فنی پیشرفته زمانی میتواند به کمک تیم بیاید (بهترین بودن در این دادهها) که خروجی مثبتی نیز در عمل داشته باشد. این خروجی مثبت چه زمانی حاصل میشود؟ زمانی که شما بتوانید با استفاده از این تمایل به پرسینگ از بالای زمین و دور از دروازه خودی، توپهای زیادی را از حریفان نزدیک به دروازه آنها پس بگیرید. اما بارسلونایِ فلیک در این زمینه تا چه اندازه موفق بوده؟ برای بررسی این موضوع به تعریف داده فنی پیشرفته «Opp poss lost» میپردازم. دادهای که به ما میگوید هر تیم تا چه اندازه موفق بوده حریف را وادار کند تا در مناطق نزدیک به دروازهاش توپ را از طریق کنشهای اشتباه مختلف از دست بدهد. هر چه این عدد بالاتر باشد به این معنی است که تیم مورد نظر توپهای بیشتری را از حریف در بالای زمین پس گرفته است. حالا به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت تیمهای حاضر در لالیگا را از این حیث نشان میدهد (داده فنی پیشرفته از گروه فنی Markstats استخراج شده و عدد روی نمودار رتبه هر تیم در رقابتهای لالیگا است).
بارسلونا علیرغم تلاش زیاد برای پرس شدید حریفان از بالای زمین، هنوز نتوانسته خودش را در بین سه تیم برتر لالیگا از حیث پس گرفتن توپ در بالای زمین قرار دهد. آنها در رتبه ششم تا اینجا هستند که میتواند نشان دهد تیم فلیک برای رسیدن به کاربرد در بازی بدون توپ، هنوز هم باید تلاش کند. بارها در یادداشتهای مختلف تاکید کردهام که بازی بدون توپ فرایندی بسیار زمانبر و تخصصی است که مربیان مدرن برای جا انداختن مستمر و موثر آن در تیم خود، به زمان زیادی نیاز خواهند داشت. هانسی فلیک نیز گرچه تا همین جا عملکردی قابل قبول در این حوزه داشته اما همچنان برای رسیدن به استانداردهای مدنظرش به زمان بسیار بیشتری نیاز دارد.
بارسلونایِ جدید امیدواریهای زیادی را در دل هوادارانش ایجاد کرده. سرمربی آلمانی رزومهاش مشخص است و فوتبالی که میخواهد بازی کند تا همین جا نیز علیرغم محدودیتهای بسیار زیاد، کاملا قابل قبول بوده. با این حال همانطور که در هر دو بخش توضیح دادم، او برای رسیدن به استانداردهای مدنظرش به زمان بسیار بیشتری نیاز خواهد داشت. روی کاغذ اما همه چیز امیدوار کننده است. گام بعدی این خواهد بود که هانسی فلیک به روند رو به جلوی خود ادامه دهد و بتواند رویکرد فنیاش را به طور مستمر در تیم نهادینه کند. برای رسیدن به فلیکی فلاکای واقعی، هنوز راه زیادی باقی مانده.