به توازتو مینویسم به توای همیشه دریاد
ای همیشه ازتوزنده لحظه های رفته برباد
وقتی که بن بست غربت سایه سار قفسم بود
زیر رگبارمصیبت بی کسی تنهاکسم بود
وقتی از ازار پاییز برگ وباغم گریه میکرد
قاصد چشم تو امد مژده روییدن اورد
به تونامه مینویسم ای عزیز رفته ازدست
ای که خوشبختی پس ازتو گم شد وبه قصه پیوست
ای همیشگی ترین عشق درحضور حضرت تو
ای که میسوزم سراپا تا ابد درحسرت تو
به تونامه مینویسم نامه ای نوشته برباد
که به اسمت چورسیدم قلمم به گریه افتاد
ای تویارم روزگارم گفتنی ها باتودارم
ای تویارم ازگذشته یادگارم
به تونامه مینویسم ای عزیز رفته ازدست
ای که خوشبختی پس ازتو گم شدوبه قصه پیوست
درگریز نا گزیرم گریه شد معنای لبخند
ما گذشتیم وشکستیم پشت سر پلهای پیوند
درعبور ازمسلخ تن عشق ما از ما فنابود
باید ازهم میگذشتیم برترازما عشق مابود
ای تویارم روزگارم گفتنی ها باتودارم
ای تویارم ازگذشته یادگارم
به تونامه مینویسم ای عزیز رفته ازدست
ای که خوشخبتی پس ازتوگم شد وبه قصه پیوست
به تونامه مینویسم ای عزیز رفته ازدست
ای که خوشبختی پس ازتو گم شدوبه قصه پیوست