اختصاصی طرفداری | در دل شبهای سینماهای پاریس دهه هفتاد و هشتاد، جایی که رویاها به تصویر کشیده میشدند، نام آلن دلون همچون ستارهای درخشان میدرخشید. او که با چهرهای جذاب و بازیگری قدرتمند، قلب میلیونها بیننده را تسخیر کرد، بیش از یک بازیگر بود. دلون، سایهای تاریک بر پرده نقرهای بود، سایهای که با پیچیدگی و عمقش، تماشاگر را به اعماق روح خود میکشید.
او در نقشهایش، مردی سرد و بیرحم بود، اما چشمانش از احساساتی سرشار حکایت میکرد. او عاشق بود، اما عشقی که در دل او میسوخت، به اندازه یخی که در رگهایش جاری بود. دلون، نمادی از مردانگی بود، اما مردانگیای که با اندوه و تنهایی آمیخته بود.
در هر فیلمی که او بازی میکرد، میتوان ردپایی از روح آشفته و سرکش او را یافت. او در نقش یک قاتل حرفهای، یک عاشق شکستخورده، یک قهرمان تنها، همواره در جستجوی چیزی بود که هیچگاه نمییافت.
آلن دلون، تنها یک بازیگر نبود. او یک افسانه بود، یک اسطوره که در ذهن مخاطبانش جاودانه شد. او با بازیهای ماندگارش، به سینما عمق و معنایی تازه بخشید. او به ما آموخت که زیبایی میتواند با ظلمت آمیخته باشد و عشق میتواند به نفرت بدل شود.
امروز، وقتی به فیلمهای آلن دلون نگاه میکنیم، نه تنها یک بازیگر را میبینیم، بلکه روحی آشفته و در عین حال زیبا را میبینیم که در پس آن چهره جذاب پنهان شده است. روحی که همچنان در دل سینما میتپد و به ما یادآوری میکند که هنر، تنها یک سرگرمی نیست، بلکه راهی برای شناخت خود و دنیای اطرافمان است.
کودکی و تحصیل
آلن فابین موریس مارسل دلون در ۸ نوامبر ۱۹۳۵ در سو، در حومه ثروتمند پاریس متولد شد. او پسر فرانسوا فابین دلون اپراتور پروژکتور و بعدها مدیر سینما بود و در یک خانواده خرده بورژوازی متولد شد.
در سال ۱۹۳۹، زمانی که دلون چهار ساله بود، والدینش طلاق گرفتند. هر دو والدینش دوباره ازدواج کردند، در نتیجه او دو برادر ناتنی و یک خواهر خوانده از طرف پدر و دو خواهر و برادر ناتنی از طرف مادرش داشت.
سپس او به یک خانواده برای سرپرستی سپرده شد که به گفته خودش برای او یک زخمی بود که هرگز بهبود نیافت. پدر جدید او نگهبان زندان بود، دلون که در همسایگی زندان زندگی میکرد، صدای تیراندازی اعدام یکی از زندانیان مشهور آن زمان را در حیاط زندان شنید و این نیز زخمی دیگر برای او بود.
والدین جدید او هر دو پس از مدتی درگذشتند و دلون به خانواده واقعی خود بازگردانده شد و والدینش حضانت مشترک او را بر عهده گرفتند.
ورود به سینما
زمانی که آلن 21 سال داشت از خدمت در ارتش ترخیص شد و بهعنوان باربر و سپس بهعنوان پیشخدمت در کافههای مختلف پاریس به کار پرداخت و بین روسپیها و گانگسترها زندگی میکرد. او درآمد ثابتی نداشت و مستقل از خانواده زندگی میکرد. طی همین مدت، با بسیاری از بازیگران که در کافههای محل کارش رفتوآمد داشتند آشنا شد.
یکی از آن بازیگران، ژان-کلود بریالی بود. این دو دوست، یعنی دُلون و بریالی در سال ۱۹۵۷ تصمیم گرفتند با هم به جشنوارهٔ فیلم کن بروند. این تصمیم، زندگی آلن را برای همیشه تغییر داد. دولن که یک آدم معمولی بود و هیچگونه تجربهٔ بازیگری نداشت و حتی آن شب هم با یک دست لباس کرایهای به جشنواره رفته بود پس از بازگشت از جشنواره به یک فوقستاره تبدیل شد. چهرهٔ فوقالعاده جذاب او در آن مجلس کاملاً سرآمد همگان بود و در آنجا بود که کارگردانان مختلف به سراغ او آمدند و بیشتر در نقش دزد یا آدمکش اجیرشده بازی میکرد.
بیشتر آثار این استاد فقید در دهه هفتاد و هشتاد میلادی بود و در کارنامه هنری خود ۸۵ فیلم مختلف دارد؛ آخرین اثر او بازی در یک فیلم ملودرام روسی در سال 2012 به نام «مادرها، سال نو مبارک!» بود که در آن نقش خودش را بازی میکرد.
علت مرگ آلن دولن
دلون در ۱۸ اوت ۲۰۲۴ در خانه خود در داشی، در حالی که سه فرزند و خانواده خود را در اطرافش میدید «در آرامش» درگذشت. او ۸۸ سال داشت. آلن دلون محبوب پنج سال پیش دچار سکته مغزی شد که این سکته منجر به ابتلا به بیماری آلزایمر در او گشت. در سال 2019، دلون به دلیل میگرن های مکرر در یک کلینیک سوئیس تحت درمان قرار گرفت. مشکلات سلامتی او پس از مرگ همسرش آغاز شد و پس از سکته مغزی وضعیت او بدتر گشت تا اینکه به مرگ ختم شد.
روحش شاد.
پنج فیلم برتر آلن دلون
اگرچه آلن دلون دیگر در بین ما نیست، اما یاد و خاطره او همچنان در دل علاقهمندان به سینما زنده است. فیلمهای او همچنان به عنوان آثار کلاسیک سینما مورد توجه قرار میگیرند و او به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما شناخته میشود. در ادامه میتوانید پنج فیلم برتر این بازیگر فقید را مشاهده کنید.
5. ظهر بنفش / Plein Soleil
کارگردان: رنه کلمان
سال عرضه: 1960
این فیلم که اولین فیلم مهم آلن دولن است در ژانر جنایی و درام است و داستان آن در مورد دو آمریکائی به نامهای «تامریپلی» (آلن دلون) و «فیلیپ گرینلیف» است که برای سفر تفریحی به ایتالیا آمدهاند. «تام» در پی به دست آوردن پنج هزار دلاری است که پدر فیلیپ در صورت ترغیب پسرش به بازگشت به آمریکا پرداخت خواهد کرد. اما تام، آرامآرام، جلب زندگی بیدغدغه فیلیپ، محبوبهاش (لافوره) کشتی تفریحی او میشود و تصمیم میگیرد که به جای ترغیب فیلیپ به بازگشت به آمریکا، او را به قتل برساند و خودش جای او را بگیرد.
داستان فیلم از رمان «مرد بااستعداد ریپلی» اثر پاتریشیا هایس اقتباس شده است. این فیلم که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، دلون را یک شبه به یک ستاره و یک بت عصر مدرن تبدیل کرد. آلن جدا از نمایش فیزیک بدنی خود در این فیلم، مهارت بازیگری بالایی را نیز در نقش جوان شرور نشان میدهد و اغوای و بیاخلاقی بیرحمانه را با هم ترکیب میکند. با اکران این فیلم یک ستاره جدید سینما متولد شد.
4. سامورایی / Le Samouraï
کارگردان: ژان-پیر ملویل
سال ساخت: 1967
آلن دلون، در اولین همکاریاش با ملویل (کارگردان مطرح موج نو) نقش قاتلی خونسرد را بازی میکند. قاتلی به نام جف کاستلو که فقط بهخاطر پول آدم میکشد. صورت جذاب و سنگیِ دلون، که در حالت عادی هم خالی از احساسات است، بهترین انتخاب برای ایفای نقش کاستلو است. فیلم اگرچه ویژگیهای فیلم نوآر (فردی که بهتنهایی به مقابله با سیستم برمیخیزد، سایههای تیره و نورپردازی نیمهتاریک) را دارد، ولی بیشتر در زمرهٔ فیلمهای برخاسته از موج نوی فرانسه دستهبندی میشود.
این قاتل خونسرد از راه و روش «بوشیدو» یعنی همان روش تربیت سامورایی ژاپنیها تقلید میکند؛ به همین دلیل نام فیلم سامورایی است. همچنین باید بدانید که این فیلم الهام بخش افراد بزرگی همچون جیم جارموش، در نگاه وجودگرایانه شخصیت اصلی فیلم به زندگی و تعامل جذاب تنهایی، سرنوشت و فروپاشی روانی بود.
3. استخر / La Piscine
کارگردان: ژاک دره
سال ساخت: 1969
داستان فیلم در مورد ژان پل (آلن دلون)، مامور تبلیغات و ماریان (رومی اشنایدر) است که دو سال و نیم از ازدواج آنها گذشته و اکنون با خوشحالی در یک ویلا با استخری بزرگ زندگی می کنند. شادی زندگی آنها با یک تماس تلفنی از هری که خبر آمدنش را به آنها می دهد، برهم میخورد. هری یک مرد زن باز پیر، بهترین دوست ژان پل، و عاشق سابق ماریان است که در یک شرکت ضبط دیسک کار می کند.
در پس داستان این فیلم پرفروش، یک داستان عاشقانه نهفته است. آلن دلون و رومی شدر در طول پنج سال یکی از جذابترین و افسانهایترین زوجهای سینمای فرانسه را تشکیل دادند. فیلم تقریباً به طور کامل در اطراف استخر ویلا فیلمبرداری شده است که این استخر به یک استعاره باشکوه از تمایلات پنهان شخصیتها تبدیل میشود.
2. دایره سرخ / Le Cercle rouge
کارگردان: ژان پیر ملویل
سال انتشار: 1970
یکی دیگر از آثار درخشان دلون با کارگردانی ملویل است. این فیلم ماندگار همه چیز را دارد: داستانی جذاب، فیلمبرداری شیک و بازیگران فوقالعاده. آلن دلون بار دیگر با بازی خونسرد و ساکت خود از مردی بدون گذشته، عملکرد چشمگیری از خود نشان میدهد.
پس از گذراندن پنج سال زندان در مارسی، کوره (آلن دلون) قرار است به دلیل رفتار خوب آزاد شود. یک روز پیش از آزادی، رئیس نگهبانان زندان اجرای نقشه یک سرقت را به او پیشنهاد می کند که یک زندانی دیگر آنرا طراحی کرده که اینک رو به موت است. او در ابتدا مشکوک می شود، سپس موافقت می کند که این طرح را به تنهایی به انجام برساند.
1. آقای کلین / Monsieur Klein
کارگردان: جوزف لوسی
سال انتشار: ۱۹۷۶
داستان بازی در پاریس سال 1942 میگذرد. «روبر کلاین» با بازی آلن دلون، دلال عتیقه، از پیدا کردن یک روزنامهی عبری زبان در صندوق پستیاش یکه میخورد و برآشفته از این که این ماجرا باعث جلب توجه پلیس میشود؛ پی میبرد که «روبر کلاین» دیگری نیز وجود دارد که احتمالا یهودی است و اکنون ناپدید شده است.
پس از اواسط دهه ۱۹۷۰، یافتن فیلمهای بزرگ با بازی آلن دلون دشوارتر میشود. اما «آقای کلین» به کارگردانی جوزف لوسی قطعاً یکی از آنهاست. دلون نقش اصلی را بازی میکند، یک تاجر هنری که در طول جنگ جهانی دوم سود خوبی به دست آورده، زمانی که یهودیان مجبور میشوند داراییهای خود را به سرعت بفروشند؛ در جای دیگری یک رابرت کلین دیگر، یک یهودی تحت تعقیب مقامات، وجود دارد. این فیلم دراماتیک با اشاره به کافکا، زندگی در پاریس تحت اشغال نازیها را بررسی میکند. این آخرین نقش بزرگ دلون بود و اولین نامزدی او برای جایزه سزار را به همراه داشت. آقای کلین جوایز سزار بهترین فیلم، کارگردانی و طراحی تولید را برد، اما دلون جایزه بهترین بازیگر را به میشل گالابرو برای فیلم «قاضی و قاتل» واگذار کرد.