آغاز
این اثر توسط صفیر آهنگسازی "سعید دهقان" در تاریخ آذر 1395 منتشر شد.
متن آهنگ
؛[همخوان]؛
کلاغ سیاه قصه برگشت، اون که زد پر از پشت جلد دفتر
(کلاغ در داستان ها خبرچین و خبررسان است و در اینجا نماد فردی است که هدفش آگاهی رسانی از وضعیت جامعه است و احتمالا صفیر خودش رو به یه کلاغ تشبیه کرده که میخواد معضل های جامعه رو بگه)
رفت از خواب شهروند و قاب شهر
خبردار، مرغ سحر خوابید
(خبردار اشاره به خصلت کلاغ داره و مرغ سحر توی اشعار ادبیات فارسی به معنای جویای حقیقته)
زیر خروس خوش پر و نوک بیداری
(اینجا بیداری به یه خروس خوش پر و نوک تشبیه شده و میگه مرغ سحر زیر بیداری خوابید و آگاه شد)
منقار میدرخشه و تاریکی طلبکار
کلمات نور نمیشه بیهوده دهن باز
(میگه وقتی تاریکی همه جا رو گرفته با شعر خوندن امیدی به روشنایی نیست)
تیکه پنیرت رو برده فلک
(میگه دنیا چیزی که داشتی رو ازت گرفته و به داستان زاغ و روباه اشاره میکنه که روباره با فریبکاری تیکه پنیر زاغ رو ازش میگیره)
میشی فلک از دست نده
(میگه به خاطر چیزی که از دست دادی در آینده تنبیه میشی)
انار یا آلبالو ترکه است به زیر کف پا
؛[قسمت اول]؛
زمین گرده زیر گنبد مینا
چه اونور آب چه ایران، ببیـــنا
(میگه کل دنیا دچار مشکل شده و مشکلات برای همه هست. گنبد مینا هم کنایه از آسمونه)
پنجه نکش رو شیشهی باغ وحش
اسیری شیر ژیان
(میگه توی این دنیا همه اسیر شدن و این اسارت رو به شیری که توی باغ وحش اسیر شده تشبیه میکنه)
تو کاسهی داغتر از آش
قُل میخوره چشمای بینات
بله قربان گوی دیوث با کروات طوس و طرح کندوت
(اینجا داره افرادی که تن به ذلت میدن و بله قربان میگن رو توصیف میکنه)
جای عسل اشک حدقات خونی گیرای ملکه
بشین به دیدن تیاتر پوچی
(داره میگه این دنیا پوچ شده و در ادامه باید این پوچی رو ببینید)
بازیگر منم لوطی، گویی؛
با دماغ دراز چوبی
(اشاره به اینکه همش دروغ میگن همه مثل پینوکیو که دماغش دراز میشد وقتی دروغ میگفت)
منتظر فشار به دکمهی آمیزش جون و جنونی
حالا بگرد دنبال مترجم
(اشاره میکنه که بدون مترجم حرفاش رو نمیفهمید)
بین من و تو دریاست
(میگه فاصله بینش با تو خیلی زیاده)
توهم این فاصله زخمه
سر باز کنه، چرک خشک نمیشه
یا جون از کف میره تو دخمه
اگر هم اَ جاشو بده به اِ دِ
کمرش خمه با ضمّه میشه دو
(اگه اَ رو اِ کنیم و بعدش خمش کنیم میشه دِ و وقتی یه ضمه یا همون _ُ بدیم بهش میده دو)
بگردید دنبال مترجم
(بازم میگه دنبال مترجم باشید واسه فهمیدن حرفام)
بپوشید لباس فرم نوظهور
(داره میگه همه برده کسایی هستن که دنیا و سلیقه همه رو دارن اداره میکنن پس بقیه باید لباس فرم بپوشن و بله قربان گو باشن)
مشتی باش و خاکی باش
با نام ماه تولد یا شعار پشت پرده
بخوابین روی مرد، روی زن
باهم، بدون هم، جلوی هم یا پشت هم
بدرین پرده، سرخپوستای عصر جدید
روی شما زرده، دنیا با شما چند چنده؟
گور پدر من و شعر
جریان، کوشش و جوشش
خر چه داند قیمت نقل و نبات
(صفیر میگه که تلاشش برای تغییرات اجتماعی مورد توجه قرار نمیگیره و میگه تقصیر خودش نیست بلکه شنونده نمیخواد قبول کنه اشتباهاتش رو)
قربون لبات
تصدق صورت ماهت
وقتی میگی پر از زرق و برقه شبات
قسم به صفحهی سفید دفتر
که ننگ از چهرهاش میباره
وقتی بذارم زمین قلم
(کنایه از تلخ و سیاه بودن شعراش از اینکه حقیقتو داره میگه)
قسم به مد روزت
قسم به گل رویت
قسم به حرفای پر ز پوچت
؛[همخوان]؛
کلاغ سیاه قصه برگشت، اون که زد پر از پشت جلد دفتر
رفت از خواب شهروند و قاب شهر
خبردار، مرغ سحر خوابید
زیر خروس خوش پر و نوک بیداری
منقار میدرخشه و تاریکی طلبکار
کلمات نور نمیشه بیهوده دهن باز
تیکه پنیرت رو برده فلک
میشی فلک از دست نده
انار یا آلبالو ترکه است به زیر کف پا
؛[قسمت دوم]؛
بار روی دوشت کجتر از اون چیزیه که حتی برسه به خونه
(اشاره به ضربالمثل بار کج به منزل نمیرسه)
کشیدم یه کلاغ سیاه تو قسمت پاورقی دفترم
خبر نداره شده مخروبه، خونه
هنوزم رویای پرسه تو کوچه پس کوچههای این بیقوله
سنگینی میکنه روی عروجش
اینجا آخر پاییز میشمرن جوجه
فهمیدی؟ یا توضیح بدم خوک گشنهی سیب ممنوعه
(اشاره به داستان سیب و رانده شدن از بهشت)
میگن اوست که میداند
پس روح که بیخانه ست
میشینه توی جسم تو
(روح جای دیگه ای برای بودن نداره به غیر از جسم تو)
که غیر قابل فروشه
(میگه شاید تن رو بشه فروخت ولی روح همیشه مال خودته و قابل فروش نیست)
حماقت تو به چهل تا کلاغ دیگه
به واسطهی کلاغ سیاه قصهی من
میشه نَقل مجلس
(میگه کاری که من میکنم رو برای همه تعریف میکنی و به داستان یک کلاغ چهل کلاغ اشاره میکنه)
به زعم من شما نُقل محفلی
(میگه به نظر من شما به جز خندوندن بقیه کار مفید دیگه ای انجام نمیدید)
گرچه هنوزم نیاز داری به مترجم
(بازم به این اشاره میکنه واسه فهمیدن حرفام دنبال مترجم باشید)
خودت رو برای مصرف به خودت میدن
اغذیهی مغزی کم چرب
(میگه واسه زنده نگه داشتنت خودت رو به عنوان غذا به خودت میدن)
نیست خبر از لقمهی چرب چپ
میزنن زیر چهارپایه ی راست و چپ
یاسین در گوش آشغالای عشق زندگی زالو وار
(اشاره به ضربالمثل یاسین در گوش خر خوندن که معنیش میشه انجام کار بیهوده و میگه من این شعر ها رو برای افرادی میخونم که دنبال پیرفتن)
توی این منجلاب خوندن یه ارتکاب مسخره ست
برای تو وجود خارجی نداره
هموطن، همصدا، همپا، همسایه
چرا خبری نیست از فهم این همه همهمه؟
(میگه چرا واکنشی به این همه رخداد منفی وجود نداره)
ببخشید چیزی میچکه از بین لبات
گوشه دهنت
گهی که خوردی بیشتر از اعتقاد بشره
(میگه چیزی که میگی توی ذهن انسان ها نمیگنجه)
بگذریم از این مخمصه
چاه بعدی بِه از چالهی اوله
(میگه ما دنبال اینیم از مخمصه فرار کنیم ولی نمیدونیم بعد از این چاله ای که رد شدیم ازش یه چاه جلومونه که میافتیم توی اون)
قافیه و اوزان مضحکه
(صفیر میگه کار خیلی از رپرا مضحک و مسخرهست)
وفا کنین به نظم دنیایی که دم میزنه ازش
همنوع بیتبصره
(میگه خیلیا هنوز فکر میکنن دنیا نظم داره ولی نمیدونن که انسان ها نظم دنیا رو خراب کردن)
فلک لعبتباز، فلک لعبتباز
(اشاره به شعر خیام "ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز/از روی حقیقتی نه از روی مجاز/یک چند درین بساط بازی کردیم/رفتیم به صندوق عدم یک یک باز")
خیّام لکنت داشت
و الّا میگفت صندوقچه مییفته دست عروسکای شورشی
(منظور از صندوقچه زندگی و مرگ انسان ها و عروسک های شورشی اشاره داره به افراد سیاسی که خودشون هیچ کارن و فقط اسمشون هست)
بگذریم ناشیای متعجّب
؛[همخوان]؛
کلاغ سیاه قصه برگشت، اون که زد پر از پشت جلد دفتر
رفت از خواب شهروند و قاب شهر
خبردار، مرغ سحر خوابید
زیر خروس خوش پر و نوک بیداری
منقار میدرخشه و تاریکی طلبکار
کلمات نور نمیشه بیهوده دهن باز
تیکه پنیرت رو برده فلک
میشی فلک از دست نده
انار یا آلبالو ترکه است به زیر کف پا
؛[قسمت پایانی]؛
دهقان
صفیر
چریک
ملّی
پایان