مطلب ارسالی کاربران
محبوب هری ...
مرد ، مجذوب انحناهای وسوسهانگیز اندام و برق طلاییاش ، به او که آنجا دراز کشیده بود نگاه کرد ...
اما این صدای او بود که مرد را به راستی از خود بیخود میکرد ؛ صدایی گاه ملایم و شهوتانگیز و گاه آزاد و وحشی . او همیشه با حال و هوای مرد هماهنگ بود ...
مرد او را عاشقانه به لبهایش نزدیک کرد ...
امشب ، هری و ترومپتش با هم موسیقی زیبایی میآفریدند ...