در این مطلب قصد داریم که تاکتیک های یورگن کلوپ را مورد بررسی قرار دهیم.
بیلد آپ/ build up
بیلد آپ آهسته
در بیلد آپ آهسته یورگن کلوپ با یک بازیکن شماره شش و دو شماره هشت چینش تیم را در حالت 3-3-4-1 قرار میدهد.
لیورپول اغلب از توپهای بلند سریع و عمودی(¹) در بیلدآپ آهسته استفاده میکند. بنابراین، آنها مهاجمان خود را در مرکز زمین قرار میدهند تا شانس بیشتری برای گرفتن توپ های اول و دوم داشته باشند.(²)
بیلد آپ سریع
در بیلد آپ سریع، یورگن کلوپ تیمش را در ترکیب 1-5-2-2-1 قرار میدهد و معمولا یک مدافع کناری را به عنوان وینگر و یکی را به عنوان هلدینگ هافبک قرار میدهد.
فولبک معکوس/ Inverted Fullback
یورگن کلوپ از چهار مدافع در دفاع استفاده میکند، با این حال در حمله از دو یا سه مدافع استفاده میکند. این به این معناست که یکی از مدافعان کناری به عنوان وینگر جلو میرود و دیگری در بیلد آپ به هافبک معکوس میشود. این روش گزینههای بیشتری در مرکز ایجاد کرده و فاصله بین بازیکنان را کاهش میدهد. کلوپ این روش را دوست دارد زیرا او به بازی از طریق مرکز اولویت میدهد. او به یک بازیکنی نیاز دارد که در موقعیت جلو و کنار زمین قرار بگیرد تا خط دفاعی حریف را پراکنده کند و دیگر بازیکنان در مناطق میانی برتری عددی ایجاد کنند. این شرایط خوبی برای defensive transition فراهم میکند و اجازه میدهد بازیکنان بیشتری هنگام از دست دادن توپ فشار بیاورند و پرس کنند. هدف دیگر این روش، کوتاه کردن فاصله بین بازیکنان است. این کار باعث کوتاهتر شدن طول پاسها و به تبع آن کاهش زمان بین پاسها میشود. این به بازیکنان لیورپول زمان و کنترل بیشتری میدهد، زیرا بازیکنان حریف زمان کمتری برای فشار آوردن خواهند داشت.
آرنولد اغلب به عنوان این بازیکن معکوس استفاده می شود و معمولاً او به عنوان یک مدافع کناری در دفاع و یک هافبک نگهدارنده در حمله استفاده میشود. کلوپ همچنین از جو گومز در این نقش استفاده کرده است. در حالی که از بازیکنانی مانند اندرو رابرتسون و کانر بردلی به عنوان مدافع کناری استفاده شده اند که به عنوان وینگر به سمت بالا می رود.
تغییرات و چرخش ها:
با این حال، لیورپول اغلب در ترکیب خود می چرخد و ترکیبات جدیدی ایجاد می کند تا حریفان را گیج کند. آنها همچنین با آرایش حریف خود را تطبیق می دهند تا مزیت های عددی در مناطق مختلف ایجاد کنند و به آنها اجازه می دهد دفاع حریف را شکست دهند و گل های بیشتری به ثمر برسانند. متداولترین تغییر ترکیب آنها این است که یکی از هافبکهای نگهدارنده را در خط دفاعی قرار میدهند و یک آرایش 1-3-1-5-1 ایجاد میکنند. لیورپول اغلب این کار را هنگام بازی با دو مهاجم انجام می دهد. ایجاد یک خط دفاعی 3 در 2 در مقابل مهاجمان حریف، به جای 2 بر 2، به این معنی است که یک مدافع میانی آزاد خواهد بود و به آنها اجازه می دهد تا خط فروارد حریف را شکست دهند.
استفاده از دروازه بان
لیورپول همچنین با جلو آوردن دروازه بان بین مدافعان میانی، خط دفاعی را با سه مدافع ایجاد میکند. این همان برتری عددی را در برابر خط اول تیم هایی که با دو مهاجم دفاع می کنند، ایجاد می کند. همچنین دیگر مزیت این کار این است که همان برتری عددی را بدون از دست دادن هافبک اضافی ایجاد می کند و به لیورپول اجازه می دهد تا بازیکنان بیشتری را در زمین نگه دارد.
توپ در پشت
لیورپول به پرس سریع خود بسیار مطمئن است و می داند که می تواند در صورت از دست دادن توپ، حریف را برای پس گرفتن توپ تحت فشار قرار دهد. بنابراین، آنها از استفاده از توپ اول در پشت خط دفاعی حریف ترسی ندارند. این تهدید همیشگی مانع از بازی حریف با خط عقب جلو و بستن فاصله بین خطوط می شود. در عوض، آنها باید خط دفاعی را رها کنند و از فضای پشت سر محافظت کنند و فضای وسط را برای استفاده هافبک های لیورپول باز کنند.
مزایای عددی
یکی دیگر از جنبه های عظیم تیم لیورپول توانایی آنها در ایجاد برتری های عددی در برابر خط دفاعی حریف است. شش بازیکن هجومی آنها به طور طبیعی در مقابل خط دفاعی حریف از نظر عددی برتر می شوند، که بازیکنان لیورپول در استفاده از آن عالی هستند.
هنگامی که مدافعان در یک سمت قرار می گیرد، مدافع کناری ضعیف به دلیل بازی 1-2 در برابر وینگر و هافبک تهاجمی لیورپول آسیب پذیر می شود. تیم یورگن کلوپ اغلب از این کار با فرستادن توپ به سمت وینگر و ایجاد موقعیتهای 2 بر 1 زیادی در جناحین و در نیمهفضاها استفاده میکند. در این تصویر، دفاع چپ توسط یک هافبک تهاجمی گیر میافتد، که به وینگر فضای بیرونی میدهد.
یک سوم پایانی
لیورپول در یک سوم پایانی تیم بسیار خوبی است. آنها همیشه موقعیت های زیادی خلق کردهاند که عمدتاً با حمله به فضای بین دفاع میانی و دفاع کناری حریف شکل میگیرد.
یکی از راه هایی که آنها این کار را انجام می دهند استفاده از underlap است. لیورپول اغلب پس از فرستادن توپ های بلند، برای وینگرهای خود فضا پیدا می کند. وینگر پس از آن مقابل دفاع کناری خود قرار میگیرد و در انتظار حرکت کردن یک هافبک تهاجمی و پاس به آن است.
هافبک دفاعی حریف، که مسئولیت هافبک تهاجمی لیورپول را بر عهده دارد، اغلب برای فهمیدن این جور حملات دچار مشکل می شود در نتیجه مدافع میانی اگر برای این نوع حملات موقعیت خود را عوض کند، فضای بزرگی را در محوطه برای مهاجم باقی می گذارد تا از آن سوء استفاده کند. بنابراین، بسیاری از مدافعان میانی در مرکز باقی میمانند و به وینگر اجازه میدهند تا توپ را در فضای باز برای بازیکن آزاد که میچرخد بفرستد و وی نیز با سانتر توپ را به هم تیمیها ارسال کند.
یورگن کلوپ همچنین بسیاری از بازیکنان لیورپول را خارج از محوطه جریمه قرار می دهد تا برای توپ های دوم و کات بک آماده باشند. وجود بازیکنان در این مناطق به لیورپول اجازه می دهد تا پس از سانترها، توپ را پس بگیرد و آنها را قادر می سازد تا فرصت های جدیدی ایجاد کنند.
لیورپول همیشه موفق می شود دفاع حریف را عقب بکشاند که باعث میشود فضای جلوی خط دفاعی باز شود. آنها اغلب بازیکنانی مانند Szoboszlai یا Mac Allister را در این فضاها پیدا می کنند که می توانند از شوت های از راه دور شگفت انگیز خود استفاده کنند یا با یک مهاجم ترکیب شوند و موقعیت های گلزنی خلق کنند.
دفاع کردن
انرژی بالا و میزان کار بی وقفه در زمین، که به ویژگی مشخص فلسفه مربیگری کلوپ تبدیل شده است. کلوپ از لحظه ورود به زمین، ذهنیت پرسینگ را در بازیکنانش القا می کند. رویکرد تاکتیکی او بر gegenpressing تأکید زیادی دارد. استراتژیای که بر کسب فوری مالکیت پس از از دست دادن توپ متمرکز است. این سبک بازی با سوخت و ساز بالا مستلزم آمادگی جسمانی استثنایی و انصباط ذهنی بازیکنان است. توانایی لیورپول برای حفظ چنین سرعتی در طول مسابقات فشار زیادی بر حریف وارد می کند و اغلب ریتم آنها را مختل می کند. تاکید کلوپ بر تلاش جمعی و دویدن خستگیناپذیر منجر به موفقیت در زمین شده است و در عین حال تیمش را به خاطر نمایشهای هیجانانگیز و پرانرژیشان برای هواداران در سراسر جهان محبوب کرده است.
پرس شدید
یورگن کلوپ برای تهاجمی بازی کردن بدون توپ ارزش زیادی قائل است. این را در پرس شدید بازیکنان لیورپول نشان می دهد. کلوپ معمولاً می خواهد تیمش یارگیری من تو من را انجام دهد تا حریف به شدت تحت فشار قرار گیرد. آنها تقریباً از پرس بالای خود به عنوان یک تهدید هجومی استفاده می کنند و گل های زیادی را از گرفتن توپ در پرس بالای خود به ثمر میرسانند.
در برابر چهار دفاع، آنها باید بچرخند تا وارد سیستم من تو من شوند. آنها معمولاً این کار را با تغییر موقعیت وینگر راست به سمت دفاع میانی، دفاع راست به دفاع چپ حریف و دفاع میانی راست به وینگر حریف انجام می دهند.
پرس آهسته
در این حالت یورگن کلوپ آرایش تیمش را به 1-4-1-4-1 تغییر میدهد. آنها همیشه در تلاشند تا مرکز را ببندند.
فشار لیورپول با هر با که تیم حریف یک پاس آهسته و جانبی یا یک پاس به عقب میدهد، بالا میرود. وقتی پاس بعدی را می دهند، آنها بیشتر به سمت بالا فشار می آورند و حریف را بیشتر عقب می اندازند. آنها این کار را به این دلیل انجام می دهند که حریف را از دروازه لیورپول دورتر می کند و ایجاد موقعیت را سخت تر می کند.
این گاهی اوقات به آنها اجازه می دهد تا پرس آهسته خود را به پرس شدید تغییر دهند. وقتی این اتفاق میافتد، بازیکنان سمت راست فشار میآورند و سیستم من تو من را مانند پرس شدید اجرا میکنند.
انتقالات
Defensive Transitions
قرار گرفتن بسیاری از بازیکنان در مرکز باعث ایجاد مزیت عددی در خط میانی میشود و این شرایط خوبی را در انتقالات دفاعی فراهم می کند. بسیاری از بازیکنانی که نزدیک به توپ هستند پس از از دست دادن مالکیت توپ میتوانند برای به دست آوردن مجدد توپ تلاش کنند.
یورگن کلوپ ذهنیتی را در این تیم لیورپول ایجاد کرده است که در بازیکنان انرژی بالا، نرخ کار باورنکردنی و تمایل دائمی برای فشار دادن به حریف دارند. بنابراین، لیورپول غالباً پس از از دست دادن توپ مستقیماً از طریق کانتر پرس، با موفقیت دوباره مالکیت توپ را دوباره از آن خود میکنند.
Offensive Transiitions
یورگن کلوپ همچنین از تیمش می خواهد که در انتقالات تهاجمی خود از ضدحمله استفاده کنند. آنها این کار را با سرعت بالا انجام می دهند و اغلب به فضای بین مدافعان میانی و مدافعان کناری حمله می کنند. انرژی بالای آنها و مهاجمان سریع آنها، لیورپول را در ضد حملات به تیمی مرگبار تبدیل می کند. این ویژگی به یکی از بزرگترین دارایی های آنها تبدیل شده است. علاوه بر این، نگه داشتن بسیاری از بازیکنان در مرکز دفاع در هنگام دفاع، آنها را قادر می سازد تا از بازیکنان بیشتری را ضدحملات استفاده کنند.
پی نوشت:
¹: منظور از "توپهای عمودی" (یا پاسهای عمودی) پاسهایی است که به صورت مستقیم و طولی به سمت جلو و به سوی دروازه حریف ارسال میشوند. این نوع پاسها برخلاف پاسهای عرضی (که به صورت افقی و به پهلوها ارسال میشوند)، بیشتر به هدف پیشروی سریع تیم و ایجاد موقعیتهای گلزنی انجام میشوند.
²
توپهای اول
این اصطلاح به توپهایی اشاره دارد که برای اولین بار توسط بازیکنان در یک موقعیت مشخص، مورد برخورد قرار میگیرند.
توپهای دوم
این اصطلاح به توپهایی اشاره دارد که پس از برخورد اولیه با توپ به وجود میآیند و معمولاً به صورت غیرقابل پیشبینی در زمین پخش میشوند
نکته: لطفا اگر مطلب را دوست داشتید حتما نظر خود را اعلام کنید تا مطلب های بیشتری در این زمینه نوشته شود. همچنین میتوانید به اتحادیه ما بپیوندید.