اولدترافورد سنسیروهشدار:
این نوشته درازه.
اگه مطالعه برات یعنی استوری یه خطی
با نخوندنش خوشحالم میکنی.
.
پای در زنجیر پرواز میکنم
با زخمهای درون اوج میگیرم
با شکستهایم به پیش میتازم
با اشکهایم سفر میکنم
با صلیبم به قله قلب انسان صعود میکنم
ای خداوند ای خداوند بگذار تا صلیبم را بستایند
.
صبر کردن در کنار فکر کردن، سخت ترین کارهای جهانن.
وقتی این دوتا، با کار عملی و سخت، همراه بشه، حتی کوه هم سنگریزه میشه.
وقتی این سه تا با طعنه و مسخره و توهین و و زخم زبون دشمن و بدخواه و نادون و دوست بدتر از دشمن و انواع سنگ اندازی ترکیب بشن، فقط دو تا راه برای جون به در بردن ازش وجود داره.
یا خدا باشی
یا الماس بشی
.
میخوام تبریک بگم.
اول از همه به خودم
که صبورانه، مومنانه، عاشقانه، امیدوارانه، مغرورانه، دلشکسته ، زخمی، پر حسرت، تلخکام، حرص آلود، خسته،
نا امید، همراه و همگام، توی اون راه سخت و داغ
ولی بدون ذرهای شک و پشیمونی بابت انتخابم،
پا به پای تیمم اومدم.
آره ، تیمم، تیم من.
تیمی که ربع قرنه هوادارشم.
تیمی که سه رنگ خوش ترکیب و تاریخی و شاهانهش، منو عاشق خودش کرد
تیمی که مربیش برام مثل پدر بود و هست
تیمی که خوشآهنگترین اسم رو داره
دلنشینترین و پر غرورترین خونه جهان رو داره،
ورزشگاهی که بزرگترین ورزشگاه انگلیسه
اولدترافورد، تئاتر رویایی فوتبال.
تلفظش قلب و ذهن رو میبره به تاریخ و غرور و افتخار
میبره به تاجگذاری
میبره به اون روزی که قسم خورد فوتبال رو با قشنگترین و لذیذترین و خالصانهترین حالت، به زندگی هدیه بده
میبره به اون روزی که قسم خورد تا آخر بجنگه
و بشه پادشاه بازگشت
تیمی که فوتبال رو بازی نمیکرد بلکه روی اون چمن خوش رنگ پرواز میکرد
و سرخی پیرهنش رنگ قلبمون رو نشون میداد
تا با اسب سفید آرزوهامون
سیاهی شب رو نورانی کنیم
.
میخوام به تنهاگ تبریک بگم.
که مرد و مردونه، اومد وسط گود
توی دریای نیزه و نیرنگ و خنجرهای از پشت پرید
با کوسههای تا دندون مسلح شنا کرد
با دوستایی که همچنان که میبوسیدنش
ولی توی ذهن خودشون طناب دارش رو میبافتن روبرو شد
با بازیکنای متکبر، پررو، تنبل، خودخواه، آب زیر کاه، پر ادعا، با شخصیت خام و ناپخته و بچگونه، سر کرد
با آسیب دیدگیهای بی پایان
با بدشانسیهای تموم نشدنی
با ذهنیتهای بازنده
و همه تلاشش رو کرد تا به جای نق و ناله،
از هر چی که داره
یا بدتر از اون، با هر چیزی که مجبور بود داشته باشه
حتی با دستای واقعا خالی
تیم عزیزمو برسونه به سومین فینال
و دومین جام
که با کیفیتتر از جام پارسال بود
اونم بعد از قحطی و برهوت پنج ساله
تبریک بگم بابت شخصیتی که مدام از پروژه و برنامه و رسیدن به استانداردها میگفت
و همه رو به عادت و باور برنده شدن دعوت میکرد
و اهل منم منم کردن نبود که پیش از من ده سال جام نبردن
اونم توی روزهایی که نوچههای تلویزیونی، یا نوکرای بیابون نشینها، مدام با مسخرهترین بهانهها، به زخمش نمک میپاشیدن
خوشحالم ازش درس زندگی یاد گرفتم.
یاد گرفتم تلاش و تمرکز و پیشرفت و برنامهریزی، میتونه همیشه اعتبار و موفقیت بیاره.
اونم برای منی که توی حساسترین، سختترین و تنهاترین حالت زندگیم هستم.
یاد گرفتم کم نیارم و بدون توجه به حریفم، امیدم رو حفظ کنم و کار خودمو انجام بدم.
خوشحالم که خواسته یا ناخواسته، شرایطم شبیه اونه.
.
تبریک بگم به اون چندتا کاربر محترم غیر منچستری
به ویژه، اون افراد کمتر از تعداد انگشت دو دست منچستری، که بدون توهین و دلقک بازی، صبورانه پای تیمشون و مربیشون ایستادن
و تحمل کردن
چون میدونستن چی رو میبینن و میفهمن که خیلیا نمیفهمن.
.
از خوشحالی سر الکس نازنینم، بی پایان خوشحال شدم.
نشون داد منچستریونایتد ، هویت و وجود و قلب و روح و جان و دل و زندگیشه.
فقط میتونم بگم
رَواق منظَرِ چشمم، آشیانه توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه، خانه توست
.
و کمی حقایق فوتبالی:
۱_ بالاخره اولین بار واران و لیچا تونستن کنار هم بازی کنن. نتیجهش ؟
محو شدن کامل هالند دو متری جلوی لیچای نیم متری،
جوری که برای گل زدن وانمود میکرد لیچا روش خطا کرده شاید به لطف پنالتی به خودش بگه گلزن!
همون لیچا که قدش رو مسخره میکردن و به تنهاگ ایراد میگرفتن.
و کلین شیت یه نیمهای اونم بدون حتی یه شوت توی چارچوب و موقعیت مهم.
۲_ یادمه خیلی میگفتم دفاع مث پای آدمه ، اگه پا نداشته باشی قهرمان مسابقه دو نمیشی، حتی اگه دست و مغزت عالی باشن.
یا میگفتم به قول سر الکس، با خط حمله میشه بازیها رو برد اما با خط دفاع میشه قهرمان شد.
اما خب نوابغ و اساتید، نظر دیگهای داشتن.
۳_ اونانا روحیه خودش رو پیش و توی بازی نشون داد و خیلی از تازه کارها، فهمیدن که دروازهبان جدای از بحث فنی
چه بمب روحیهای میتونه باشه برای تیم.
و چه نعمت بزرگی برای تیم خودی و چه تهدیدی برای حریف.
کسانی که شک دارن، برن بازیهای کان و اشمایکل یا عابدزاده رو ببینن، مخصوصا بازیای ملیش رو جلوی استرالیا و عربستان و ژاپن.
و بازم درستی یکی دیگه از حرفام ثابت شد که برای دروازه بانی روز دنیا، باید دفاع مطمئن و بازیساز جلوت باشه.
اینم نتیجه بودن واران و لیچا با هم.
۴_ امرابات و اسکات، جون به جونشون کنی فقط پاس رو به عقب بلدن.
ولی با همینا ، سیتی پپ رو بردیم. مگه نه؟
اینم هنر بازی گرفتن از نخالهها و تاثیر روانی مربیه.
۵_ ماینو ماینو ماینو
چقدر دوستش دارم
یه سرباز کاملا در خدمت تیم
بیادعا بدون توجه به زرق و برقای بیخود
که بجای اضافه کردن خالکوبی به بدنش، گل و جام به کارنامهش اضافه میکنه.
دونده، توپگیر، بازیساز، تخریبچی، تکنیکی، با تکلهای هوشمندانه و کم خطا، خونسرد، فهمیده با درک تاکتیکی بالا، اضافه شدن عالی به دفاع و حمله، بدون خستگی و نق و ناله، پاسهای طلایی و کلیدی.
یه جور ترکیب اسکولز و پیرلو میبینم ازش ولی کندتر.
توی فوتبالی که اسطورههای بیابون نشین، با زرق و برق و استوری و مصاحبه ، بی حرمتی به باشگاه رو به اوج میرسونن، میخوان هر جور شده خودشون رو توی چشم همه نگه دارن، این پسر با این سن کم، سطح شخصیتی و ذهنیتی و حرفهای گری خودشو مث یه کاپیتان سی ساله پخته نشون میده.
واقعا به جز جواهر و شناسنامه منچستریونایتد ، نمیتونم چیزی ازش بگم.
امیدوارم تا آخرین روز بازیش همینجور بمونه.
۶_گارناچو خوبه ولی هنوز خطر رفتن به راه رشفورد رو داره.
امیدوارم هنوز که سنش کمه و همچین مربیای داره، توی مسیر پیشرفت بمونه و بازک توی لحظههای حساس کمک کنه.
۷_ بازی ندادن به کاسمیرو، نشون داد تصمیم درستی بوده.
با کندی و خطاهاش بد جاش، قشنگ میتونست جلوی همچین حریفی نابودمون کنه.
ریسک پذیری درست و برنامه ریزی تاکتیکی یعنی همین.
۸_ تاسف شدید و عمیق برای رشفورد که انقدر پسرفت کرده که جوری بازی میکنه که النگوهاش نشکنه و از واکر سی و چند ساله حتی یه بار عرضه گذشتن نداشت.
تا وقتی خودش نخواد، پپ هم نمیتونه درستش کنه.
دعای چند میلیارد منچستری پشت تنهاگه که بفرستتش پیش سانچو.
۹_ چندتا بازی از سیتی دیدین که از شدت درمونده شدن برای نفوذ و گلزنی، بخوان از وسط زمین شوت بزنن؟
اونم چند بار.
دلیل؟
داشتن ترکیب دفاعی نسبتا کامل، و اجرای دقیق و درست دستورات
فقط حیف که باز مهره اصلی دفاعی یعنی لیچا رفت بیرون.
۱۰_ چندتا بازی دیدین دی بروین و فودن کاملا بی اثر باشن جوری که بکشتشون بیرون؟
دلیل؟
بالاتر گفتم.
۱۱_ چندتا بازی از سیتی دیدین که نیمه اول با هال سیتی فرقی نداشته باشه؟ و تقریبا همه بازی همین جوری باشه؟
دلیل؟
داشتن بیشتر ترکیب اصلی
۱۲_ گل آفساید زدیم و حیف شد که به پیش بینی سه هیچ خودم نرسیدیم.
ولی نکته دلچسبش این بود که گل دوم رو درست مدت کوتاهی بعدش زدیم شبیه همون گل آفساید!
بازم میگی تاکتیک نداره و سفیده ؟
بازم میگی ترکیب کاملش باشه بازم هیچی نیس ؟
بازم میگی بهونهس؟
بگو. انقد بگو که تَرَک بخوری.
۱۳_ آخرین باری که سیتی با رودری باخت کی بود؟
ولی ما انجامش دادیم.
۱۴_ پپ با لباس پلوخوری اومده بود.
فقط حیف نمیدونست در زمان و مکان اشتباهی اومده.
۱۵_ گفته بودم تنهاگ نزدیکترین مربی به سبک پپ هستش چون از مهد توتال فوتبال میاد.
الان میگم بهتر از پپ هستش.
کافیه فقط جای پپ و تنهاگ رو توی این بازی عوض کنین و ببینین پپ میتونه با این تیم اصلا بدون سکته قلبی و مغزی و اسهال، بازی بگیره؟
۱۶_ خوشحالم واران جام برد و خداحافظی خوبی داره.
جنگید و همه سرها رو زد و حرفهای بود. ممنونم ازش
۱۷_ ۲۰۱۷ هم به لطف جام حذفی رفتیم اروپا و قهرمان شدیم.
اونم در حالیکه بجز تیم اول لیگ، تیمی جام نبرد و در عوض ما جام حذفی گرفتیم.
کسانی که امری و آنژ و آرتتا و دی زربی و پوچ رو کوبیدن توی سر تنهاگ بابت بازی قشنگشون، الان میتونن برن از بازار جام بخرن بهشون بدن و بگن منچستر رفت اروپا، ولی چلسی رفت کنفرانس اونم با اون خرج فضایی.
۱۸_ برونو برونو برونو
با مصاحبه حرفهایش پیش و پس از بازی نشون داد کاپیتانی یعنی چی
و چطور میتونه نقطه تکیه و پیوند تیم باشه
با پاسی که بدون نگاه به ماینو فهمید کجاس نشون داد عقل تاکتیکی و اسکن محیطی و کار تمرین شده، حتی پپ رو هم کیش و مات میکنه.
جواهری در کنار ماینو
مبارکش باشه
۱۹_ دوتا بازیکن زیر ۲۰ سال گل زدن
دوتا بازیکن پرورش یافته آکادمی
این معنی خیلی خیلی زیادی داره
نشون میده وقتی زمین تمرینی و آکادمی به روز بشه برای فصل بعد، از معدن طلای آکادمی ، قراره جواهراتی بیرون بیان که انباری لندن یا چاه نفت، خوابش رو هم نمیبینن.
۲۰_ انگار حماسه با منچستریونایتد تعریف شده که از سختترین راه بگذریم و قهرمان شیم
لیورپول رو به اون شکل بزنیم
از چهارگانه دورش کنیم
سیتی رو با این شکل بزنیم
از دوگانه دوش کنیم
آخرین بار پپ کی فینالی رو باخت ؟
اونم توی انگلیس؟
اونم جلوی تیمی با چندین درجه ضعیفتر؟
۲۱_ با کج سلیقگی و شلختگی و حماقت کارگردان و تیمش، صحنه بالا بردن جام وسط زمین روی سکو، به بدترین و ناشیانه ترین شکل ممکن در اومد.
حالا بماند که درست بعد از سوت پایان، نت رفت و خیلی از صحنههای داغ رو نشد همون موقع ببینم.
طلسم واقعی برای منچستر یونایتد و هواداراش یعنی این!
۲۲_ این فصل گذشت.
هر بازی، مثل دندونههای ارهای بود که روی روح و روان و قلبم کشیده شد.
بجز بازیهایی که کمی ترکیب کاملتر بود و بازی نظم و هماهنگی و برنامه داشت و روشن بود داره تاکتیک دلخواه مربی پیاده میشه که اتفاقا همونا رو هم میبردیم.
یعنی بازیِ قشنگ و بردن نتیجه.
یادم میمونه
جلوی بایرن میگفتن سوراخیم
جلوی لیورپول روزشمار بازی گذاشتن که ده تا میخوریم
توی ترکیه گفتن نابودیم
توی دانمارک گفتن کلکلمون کندهس
جلوی استون ویلا گفتن قراره بد بشه واسمون
واسه آرسنال و نیوکاسل هم همینطور
و فینال حذفی که مقاله مفصلی کار شد که چرا منچستریونایتد طبق تاریخ و آمار و کارنامه پپ باختش حتمیه.
اما یا بردیم یا حریف مُرد تا برد. اونم به لطف حماقت و اخراج رشفورد یا سوتیهای اونانا و دالو و دیگران.
ولی
منچستر یونایتد نشون داد چرا هنوز زندهست
و چرا باید هنوز ازش بترسن
چون اصیله
اصل فوتباله
شناسنامه فوتباله
چون از اسب افتاده نه از اصل
اونقدر پر ارزشه که حتی دشمناش هم تحمل نبودنش یا ضعیف شدنش رو ندارن
اونقدر اصیله که شهر منچستر، هنوز اسیر بوی نفت نشده
و قلمروی شیطانِ سرخه
چون شیطان بیداره
چون آتش سرخ منچستریونایتد
هنوز عشق واقعی رو توی قلبها روشن نگه داشته
خیلیها رو دیدم همینجا که منچستر یا تیم اولشونه یا دوم
مثل اون ریالی عزیز که تیمش لالیگا برده
و رفته فینال لیگ قهرمانان
ولی از خوشحالی بردن جام حذفی منچستر ، خوشحالی بی اندازهای داشت.
این فصل رو یه جورایی زندگی کردم.
نمیدونم عمری هست فصل بعد رو هم ببینم یا نه.
ولی تا همیشه ♥️🤍🖤
.
To dream The Impossible Dream
برای تخیل رویای دست نیافتنی
To fight the unbeatable foe
برای مبارزه با دشمن شکست ناپذیر
To bear with unbearable sorrow
برای تحمل اندوه غیرقابل تحمل
To run where the brave dare not go
و پا گشودن در جایی که شجاعان جرأت رفتن ندارند
To right the unrightable wrong
برای اصلاح اشتباه غیر قابل اصلاح
To love pure and chaste from afar
برای دوست داشتن پاک و خالص از دور
To try when your arms are too weary
برای تلاش کردن وقتی بازوهایت خیلی خسته هستند
To reach the unreachable star
برای رسیدن به ستاره دست نیافتنی
This is my quest
این خواسته من است
To follow that star
که آن ستاره را دنبال کنم
No matter how hopeless
مهم نیست چقدر نا امید کننده
No matter how far
مهم نیست چقدر دور
To fight for the right
برای مبارزه برای حق
Without question or pause
بدون سوال یا وقفه
To be willing to march
برای تمایل به گذر
Into for a heavenly cause
از دوزخ و رسیدن به هدف بهشتی
And I know if I’ll only be true
و من میدانم که اگر تنها روراست باشم
To this glorious quest
به این خواستهی باشکوه
That my heart will be peaceful and calm
که قلب من آسوده و آرام خواهد بود
When I‘m laid to my rest
وقتی که در سکون جاودانه باشم
And the world will be better for this
و دنیا بخاطر این جای بهتری خواهد بود
That one man scorned and covered with scars
که آن مردی که تحقیر شده و پوشیده از زخم است
Still strove with his last ounce of courage
هنوز با آخرین ذره شجاعتش تلاش میکند
To fight the unbeatable foe
برای مبارزه با دشمن شکست ناپذیر
To reach the unreachable star
برای رسیدن به ستاره دست نیافتنی