پدیده خیابان خوابی را در چه سطحی از مسائل مبتلابه یک اجتماع باید دسته بندی کرد؟ مساله، معضل یا بحران. اشتباه نشود، پاسخ به این پرسش برخلاف آنچه به نظر می رسد چندان هم آسان نیست. به عنوان نمونه آیا خیابان خوابی یک «مساله» اجتماعی است، هم بله و هم خیر. بله از آن رو که در جامعه ایرانی این موضوع چندان بروز بیرونی ندارد و خیر از آن رو که ساختارهای فیزیکی شهری در ایران آنچنان است که به دلیل تعدد فضاهای بی دفاع بی خانمان ها به وضوح در گوشه های شهر از دیده ها پنهان می مانند.
بنابراین تنها با اندکی دقت در شهرهای ایرانی می توان دریافت که خیابان خوابی در کشور برخلاف آنچه در وهله اول تصور می شود در هیچ یک از استانداردهای یک «مساله» از دیدگاه جامعه شناسی نمی گنجد. این موضوع از حد یک معضل نیز فراتر رفته است. به این علت ساده که مرگ تنها چند تن از خیابان خواب ها در سال ۱۳۸۲ وزارت کشور یک مملکت ۰ ۷ میلیونی را تا حد استیضاح وزیر به چالش کشید.
بنابراین تنها می ماند پذیرش این نکته که پدیده خیابان خوابی را باید در قالب یک معضل مورد بررسی قرار داد؛ معضلی که هر چند از سوی دولتمردان به رسمیت کامل شناخته نشده است اما وجود دارد. اتفاقاً یکی از دلایل دسته بندی این پدیده در قالب معضل نیز همین بی توجهی به مساله است. خیابان خوابی از آن رو معضل تلقی می شود که در محاسبه های مدیریتی حتی در حد یک مساله نیز مورد ارزیابی قرار نمی گیرد. موضوعی است از دیدگاه مدیران، در ید قدرت رسانه ها. با آتش روزنامه نگاران گرم می شود و با عادی شدن برای آنها برای همگان فراموش. این خود یک معضل است، معضل فراموشی. حال بگذریم از شاخصه های دیگری چون افزایش روزافزون خیابان خواب ها، وضعیت نامطلوب رسیدگی و آمار در حد صفر بازگشت این افراد به زندگی عادی.
تمامی این نکات در بطن خود بیانگر یک معضل است؛ فراموشی یک موضوع در شرایطی که هر روز ابعاد وحشتناک تری به خود می گیرد. متاسفانه مساله خیابان خوابی برای تصمیم سازان شهری و کشوری اولویتی ندارد و در بهترین حالت مساله یی است از سر خیرخواهی و وابسته به تصمیمات فردی و نه برنامه ریزی کلان.
از همین رو است که موضوع اسکان خیابان خواب ها زمانی در شورای شهر تهران مورد توجه قرار می گیرد که نیازمندی به رای شهروندان از چهارگوشه این نهاد فریاد می زد. جالب آنکه پس از احداث چند چادر و برقراری چند تخت و پتو موضوع تا آینده نامعلومی به فراموشی مجدد سپرده می شود. به واقع چه روی داد که پس از آن تبلیغات رسانه یی به یک باره موضوع ساماندهی خیابان خواب ها به فراموشی سپرده شد. گشت های شبانه انتقال خیابان خواب ها به مراکز شهرداری از تکاپو افتادند و موضوع دوباره فراموش شد.
در این میان چه روی داد، خیابان خوابی از میان برچیده شد یا خیابان خواب ها رو به کاهش آماری گذاشتند. به واقع بر سر ایده تشکیل مرکز اسکان سازه یی خیابان خواب ها چه آمد،بر سر موضوع رفع برخوردهای نامناسب با خیابان خواب ها و جذب دائمی آنها برای جلوگیری از تبعات ترددشان در سطح شهر چه آمد و آن شعار زیبای توانمندسازی خیابان خواب ها به کجا انجامید. آیا به غیر از واژه «فراموشی» پاسخ دیگری به سرانجام این مباحث می توان ارائه کرد. به گمانم خیر و از همین روست که معتقدم خیابان خوابی در ایران باید در قالب مشکلات اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد؛مشکلی که حتی اگر امروز به وضوح نمایان نباشد در آینده یی کوتاه به واسطه بی توجهی تصمیم سازان فرصت هر گونه جولانی را خواهد یافت.
شیوع بیماری های واگیردار از طریق رعایت نشدن اصول اولیه بهداشت از سوی خیابان خواب ها، گستردگی روزافزون حوزه نفوذ این افراد به دلیل عدم برخوردهای مستمر، ایجاد روان آزردگی اجتماعی به سبب مشاهده هرروزه تصاویر افراد مندرس، آلوده و ژولیده و بیمار در کنار خیابان ها و پارک ها از سوی شهروندان بی شک پیش پاافتاده ترین تبعات «فراموشی» خیابان خوابی در ایران و به خصوص تهران خواهد بود. به گفته شهردار سابق کالیفرنیا، خیابان خوابی یک واقعیت است و ما حتی اگر نخواهیم هم ناگزیر از پذیرش آن هستیم پس چه بهتر که با برنامه ریزی اختیار امر را پیش از تبدیل شدن به بحران در دست بگیریم.
مهدی افروزمنش