با بازی آلمان برابر هلند، علیرغم اینکه لباسهای دوم جدید تیم ملی آلمان، هیچ نشانی از "ورود لشکر ژرمنها به زمین مسابقه" نداشت اما مشخص شد همانطور که برای اولی هونس بی اهمیت بود، قرار نیست پیراهن صورتی رنگ فوتبال بازی کند.
هرچند جمال موسیالا همچنان در حال و هوای بازی با زاربروکن و دریبل زدن زمین و زمان بود اما چیزهای زیاد دیگری در تیم ملی آلمان تغییر یافته بود؛
حتی وقتی 7 ثانیه از بازی گذشت و گلی از سوی دیرتر به ثمر نرسید، بازهم هویت آلمانی، فارغ از تنوع نژادی و رنگی در تیم ملی آلمان بارز بود.
کیمیش، به طور مشخص از بازی در پست اصلی خود لذت میبرد، اندریش شمایل یک هافبک دفاعی درست و حسابی آلمانی را تداعی میکرد، زوج رودیگر و تاه مثل تمام زوجهای خط دفاعی موفق تاریخ آلمان، شبیه سگهای تازی از دروازه دفاع میکردند.
سرانجام و به عنوان یک آپشن پیشران اضافی در ماشین آلمانی، مردی با قطعات یادگار از اسلاف خود، اندام فربه و خپل هلموت ران و گرد مولر، تیزچنگی کلینزمن و قدرت فولر کورس سبقت را از هلندیها ربود.
مردی که ضربهی سر دقایق پایانی او مثل ریشههای وردربرمنی ما را به یاد میرو کلوزه انداخت و البته برای تشخصی گل شدن آن، به تکنولوژی خط دروازه به دقت امکانات یک آئودی بی نقص،نیاز بود.
مردی که لزوما یک بازیکن تکنیکی، هنرمند استعداد جوان یا چیزهایی که ارزشهای فوتبال امروز به شمار میروند را در خود ندارد اما، چه در لباس برمن، چه در روزهای سیاه جام جهانی 2022 قطر، چه در لباس دورتموند و نمایشهای معرکه آنها در گروه مرگ لیگ قهرمانان و چه در تیم یولیان ناگلزمن، وظیفهی خود را به سادگی و بی هیچ کار اضافی انجام میدهد.
مردی با موهای طلایی، صورتی نامنظم و چهرهای که فقط باید طرفدار فوتبال ژرمنها باشید تا از آن لذت ببرید. فولکلورهای و سنتهای دیرین فوتبال آلمان در نیکلاس فولکلروگ.
مصاحبه ی زیر، صحبتهای مکس دینکلیکر ژورنالیست آلمانی در آخرین نسخه مجلهی با نیکلاس فولکروگ است.
نیکلاس فولکروگ، روزهایی هست که از قبل بدانید، امروز روز من نیست؟
خیر، زیرا حقیقتا پیش از بازی به این فکر نمیکنم که "امروز حتما باید گل بزنم" این فقط باعث میشود فشار بیهودهای به خود وارد نمایم.
یعنی اگر موقع گرم کردن، از 5 شوت، هیچکدام را گل نکنید، نگران نمیشوید؟
خیر، زیرا در زمین، همه چیز میتواند 180 درجه تغییر کند. من قبلا وقتی در تمرین بد بودم هم توانستم هت تریک کنم. البته اگر همه چیز در تمرین مثبت باشد، حس خوبی دارم "امروز توپ در اختیار من است. و هر لمسی برایم موفقیت آمیز خواهد بود."
اما مهمتر از اینها، برای من، روندم در روزهای اخیر است. اینکه همه چیز را مطابق روال روتین خود انجام داده باشم. غذای روز بازی، لزوما نباید خوشمزه باشد. مهم کالری آن است. همچنین خواب، استراحت، و.... اگر همهی اینها، همیشه با یک روال مشخص برایم انجام گیرد، آنوقت از بازیهای بزرگ هیچ هراسی نخواهم داشت. زیرا میدانم هر کاری که لازم باشد را مطابق برنامه ی همیشگی، بازیهای قبلی و بعد از آن انجام داده ام. این به من تمرکز 100 درصدی میدهد.
از میان مهاجمانی که با آنها همبازی بودید، به عملکرد چه کسانی در تمرین توجه ویژه داشتید؟
کلودیو پیزارو. آرامش او هنگامی که توپ را در اختیار داشت باورنکردنی بود. همچنین قدرت تصمیم گیری فوقالعادهای داشت. روی پای چپ و راست خود به یک میزان کار میکرد و تمام اینها باعث شده بود تا دوران موفق طولانی داشته باشد.
وقتی با او در برمن همبازی شدم، 18 یا 19 ساله بودم. او در آن زمان از 30 سالگی عبور کرده بود اما در تمرین پویاتر از همه بود. حس میکنم گاهی ناخودآگاه چیزهایی را از پیزارو در زمین کپی میکنم. شاید بدنذاشتنها و حرکات بدون توپ را. اما نمیخواهم خود را با دیگران قیاس کنم. خصوصا کسی مثل پیزارو با آن دوران درخشان در بوندسلیگا.
آیا در جوانی خود، الگو و بت فوتبالی داشتید؟
همانطور که گفتم، همیشه سعی میکردم از تقلید دوری کنم. زیرا معتقدم این باعث میشود پیشرفتم مختل شود. اگرچه این بدان معنی نیست مهاجمان خوب را ستایش نکرده باشم. برای مثال دیدیه دروگبا. او یک بار در وزراشتادیون و بازی برابر برمن تمرین میکرد. من نیز به عنوان یک. پسر آکادمی، در آنجا بودم و میتوانستم از پنجرهی اتاقم او را ببینم.... خوب یادم هست. تمرین سنگینی نبود. چند پاس و تلاش برای حفظ توپ. برای من به عنوان یک مهاجم نوجوان، تماشای کسی مثل دروگبا از نزدیک عالی بود. او نیز مثل پیزارو از آن دسته مهاجمان بود که از پس هر کاری بر میآمد.
وقتی به تیم اصلی برمن رسیدی، توماس شاف اغلب از تو به عنوان بال کناری بهره میجست. تصور چنین چیزی با توجه به پست بازی تو سخت است...
برای مهاجمان جوان این چیزها آنقدر هم عجیب نیست. در آن زمان کمی منعطف تر از امروز بودم. زیرک تر و سبک تر. به علاوه درگیری های تن به تن برای بازیکنان جوان با فیزیک ضعیف تر، از کنارهها راحت تر است تا مرکز خط حمله. من در آن سن هنوز قدرت پریدن روی سر بازیکنانی چون بواتنگ را نداشتم.
شما، در این روزها به عنوان یک مهاجم نوک، روی لبه قرار گرفتهاید، کافیست چند بازی گل نزنید تا انتقادات آغاز شود...
بگذارید اینطور توضیح دهم: خوشحال میشوم اگر مردم درک کنند که من فقط یک مهاجم نوک نیستم.
لااقل ما میدانیم که اینطور است! شما برخلاف یک شماره 9 کلیشهای، علاقه داشتید عقب بیایید، پایه گذار ضدحملات باشید و حتی گاهی با تکل زدن در وسط زمین توپ را از هافبکهای حریف بربیایید.
برای دریافتن این چیزها، باید بازیهای من را در 90دقیقه تماشا کنید. اگر مردم فقط هایلایت بازی را ببینند متوجه آن نخواهند شد.
به عقیدهی من خوب بودن از نظر فنی به این معناست که بتوان با یک پاس سرعت بازی را افزایش داد و ریتم تیمی را تغییر داد.
سپس اینکه بتوانید پاس خود را روی پای تخصصی بازیکن تمام کننده ارسال کنید. یک بار چنین پاس گلی به دنی مالن در بازی دورتموند فرایبورگ دادم. این چیزیست که دوست دارم در خود تقویت کنم و صرفا یک تمام کننده نباشم.
من دنبال ستایش خودم نیستم، زیرا وقتی زیاد از خودتان حرف بزنید، همه چیز مسخره میشود. اما وقتی کسی مثل لوتار متیوس راجع به من حرف میزند.... هی نمیتوانم رضایت را بپوشانم.
آیا اعتماد بنفس کافی برای اجرای این نوع بازی را در دورتموند نداشتید؟
البته اعتماد بنفس، بخشی از آن است. مهم سبک بازی تیم است. وقتی در برمن خارج از محوطه صاحب توپ میشدم، همیشه یک نفر جلوی من بود تا بتوانم به او پاس بدهم. اما در دورتموند اصرار بر این است که پاس نهایی به من برسد. هیچ گزینهای برای پاس عمقی ندارم و اگر بخواهم پاس را به همان بازیکنی که برایم ارسال کرده برگردانم خسته کننده خواهد بود.
آیا معتقدید از اصلی ترین ویژگی شما در دورتموند کمتر استفاده میشود؟
منظورتان قدرت سرزنی است؟
دقیقا...
من از لحاظ فنی، از نواختن ضربه سر دقیق اطمینان دارم. در همان با یمان برابر فرایبورگ، ماتسن ارسال معرکه ای به داخل محوطه فرستاد. توپی مواج که میشد با قدرت به آن ضربه زد. این سانترها آرزوی هر مهاجمی است. اما این سبک بازی متداول ما در دورتموند نیست.
همچنین ما در آنجا با یک مهاجم بازی میکنیم و این یعنی من تکی با دو دفاع وسط تیم حریف مواجه میشوم.
به نظر میرسد از شرایط خود ناراضی هستید...
نه، اشتباه نکنید، این نوع بازی مزایایی نیز دارد. من اغلب هدف پاسهای نهایی بازیکنان هستم. موقعیتهای زیادی برای من ساخته میشود. چه مارکو (رویس) چه ژول (یولیان برندت) من واقعا دوست دارم از آنها استفاده کنم.
به عنوان خرید جدید در 20 بازی از 22 ممکن در بوندسلیگا به میدان رفتید، 11 گل زدید و 8 پاس گل دادید. با این حال طرفداران هنوز از شما رضایت ندارند.
خب مقیاسها در دورتموند متفاوت است. تعداد طرفداران، توقعات آنها. وقتی طرفداران شما، از مرزها فراتر میروند، به همان نسبت وقتی اوضاع حتی برای یک بازی خوب پیش نرود، مخالفان نیز بیشتر خواهند شد. از طرفی معمولا طرفداران مخالف بیشتر حرف میزنند و نظر میدهند. آنقدر بیشتر که به عنوان یک بازیکن به وضوح آن را درک میکنید.
نظر آنها مهم است، اما حقیقتا کاری به مطبوعات زرد ندارم. برای مثال وقتی از هوفنهایم باختیم، بیلد با طعنه به من تاخت که چرا پنالتی را به سانچو ندادم. برایم اهمیت نداشت. چون اگر آن بازی را برده بودیم، آنها در وصف ن چیزهای دیگری میگفتند.
اما در تیم ملی وضع فرق داشته. شما از جام جهانی 2022 و با وجود شرایط به هم ریخته پس از آن همیشه در لیست خوبهای تیم قرار داشتید.
باورکردنی نبود. همه در مورد من بسیار مثبت صحبت میکردند. برای من، تیم ملی مهمترین چیز است. حضور در زمین به عنوان یکی از 11 نفری که از میان 83 میلیون آلمانی انتخاب شدهاند. یک افتخار خارق العاده.
وقتی در 29 سالگی، برای اولین به تیم ملی دعوت شدی، شرایط چطور بود؟ علیرغم تجربهی بالا در بوندسلیگا، تجربه نداشتن در تیم ملی باعث میشد سکوت کنی؟
شما به عنوان یک بازیکن نیاز به درایت دارید. من قلبا از دعوت به تیم ملی خشنود بودم اما خود را کنترل میکردم. سعی کردم آرام آرام در تیم جایگاه را پیدا کنم. اگرچه شرایط عادی نبود. هانسی فلیک از من خواست که به عنوان یکی از مردان با سن و سال بیشتر، در رختکن پیش از بازی اسپانیا برای بچهها حرف بزنم. وقتی مربی این سیگنال را میدهد و بازیکنان نیز شما را میپذیرند، همه چیز حل شده است.
در یک جام جهانی افتضاح، پیراهن تو بیش از هر بازیکن دیگر آلمان فروخته شد، چه حسی داشتی؟
اول اینکه، حال و هوای اردوی ما در قطر، اینطور که رسانهها نشان دادند، آشفته نبود. باور کنید یا نه، با شخصیتهای بزرگ در تیم، همه چیز مثبت بود.
دوم آنکه من شروع خوبی نمایش شما، مهمتر از هر چیز دیگریست. من در اولین حضورم در بازی دوستانه با عمان گل زدم. سپس برابر اسپانیا. اینها باعث شد اعتماد بنفس لحظه به لحظه افزایش یابد
اما صادقانه میگویم، همیشه موفقیت تیمی را به تعریف و تمجیدهای شخصی از خودم ترجیح میدهم.
دربارهی ناگلزمن چطور، او اخیرا گفته در جلساتی جداگانه میخواهد با هر بازیکن راجع به نقش او در تیم صحبت کند.
من از دو چیز بیزارم. اول محرمانه بودن چیزهایی که نیازی به آن نیست و دوم افشای صحبتهایی که باید بین دو نفر بماند. جلسات با مربی نیز غالبا از دسته دوم است. این یک رویکرد عالیست. باعث میشود مشکلات، از همان ابتدا مشخص و برای حل آن تلاش شود.
اگرچه برای من، نخست انتخاب در ترکیب اصلی تیم برای یورو 2024 اهمیت دارد. و سپس چیزهای بعدی.
و تورنمنت در کشور خودتان...
این یک فرصت عالیست.
خاطرهی شما از آخرین میزبانی آلمان در یک تورنمنت، جام جهانی 2006 چیست؟
من در ریکلینگ، در حومهی هانوفر متولد شدم. آن موقع، بازیهای مقدماتی را در باشگاه کوچک شهر همراه همبازی هایم میدیدم. و بازیهای مهم را با اعضای خانواده، از تلویزیونی که در باغ پشت خانه نصب کرده بودیم. خانوادهی ما دیوانهی فوتبال بودند. پدربزرگم فوتبالیست بود. پدرم نخستین مربی من و برادر و خواهرم نیز در تیمهای محلی. بازی میکردند. هفتههای خوبی بود. به خصوص بعد از بازی با آرژانتین که به سمت هانوفر حرکت کردیم و جشن گرفتیم. یکی از بازیها را نیز در ورزشگاه بودم...
کدام بازی؟
آنگولا 0، مکزیک 0!
چرا آن بازی؟
من در آن فصل در تیم نوجوانان رکورد گلزنی را شکسته بودم، هدیهی من یک بلیت رایگان جام جهانی بود که پس از قرعهکشی مشخص شد بازی مکزیک انگولاست. مکزیکی جو معرکه ای را به وجود آورده بودند و کاملا به ما لطف داشتند. صورت ما را با رنگهای مخصوص رنگ کردند و کلاه و پیراهن و.... را به ما دادند یک دسته پسر موطلایی هانوفری 12 ساله با کلاه مکزیکی. بعد از آن همهی ما طرفدار مکزیک بودیم.
البته مطمئن باشید در یورو 2024 چیزهای زیادی متفاوت خواهد بود!