در این مقاله اساس برنقد این فیلم نیست تحلیلی علمی براساس ادبیات ، هنر، عشق، فرهنگ با محوریت نیاز جوان امروز است. دل نوازان کلمه ای که از دل آغاز و به درون می نشیند ومعنایی چون دلربا ومعشوق را درخود جای داده است بیشتر با جوانان انس دارد .انتخاب عنوان برای آثار هنری؛ همانند چراغی است که راه انتخاب برای دیگران را روشن می سازد . خوب این کلمه منتخب جوانان می شود ، به سراغ محتوا می رویم از عنوان تا موسیقی پایانی فیلم باید از عشق و دلدادگی معنا پیدا کرد. چرا که موسیقی پایانی فیلم هم سخن از درد عشق است .اما آیا درونمایه فیلم چنین می گوید؟ ، دکتر مهدی محسنیان راد معتقد است : ارتباط یک ارزش است که به معنای متجلی شده ؛ در گیرنده؛ مشابه نظر فرستنده باشد پس باید بین جوان گیرنده و مجموعه هنری فرستنده ؛این ارزش متجلی شود .
ارتباط زمانی شکل می گیرد که تخیل جوان گیرنده به جوان نقش آفرین در فیلم به مشابهتهایی برسد یک نوع همنشینی و جانشینی صورت بگیرد .درواقع یک نوع مخاطب شناسی هماهنگ با نیاز جامعه باید شکل بگیرد . در آغاز فیلم چنین است . بهزاد جوانی که عاشق می شود وعاشقی هم که دغدغه بسیاری از جوانان کنون تا به اکنون است . عشق در فرهنگ ایرانی مقدس ، دلربا و رسواگر است عشق از آتش درون می سوزد و فریاد می زند در اصل عشق آفریده شده تا بسوزاند و ناله سر دهد و به دستگیری معشوق برسد . در فرهنگ ایرانیان عشق به از خود گذشتگی معنا می شود عاشق از خود عبور می کند و خود را در معشوق پیدا می کند. بهزاد از داشتن ها عبور می کند و یلدا هم همین باور را تکرار می کند (گذشتن از مهریه ) یلدا ی گرفتار،معشوق واقعی معرفی می شود. زمانی که قاب عکس توسط بهزاد در مکانی دوراز یلدامی شکند لرزشی بروجود یلدا حاکم می شود.این یعنی نهایت عشق ودلنوازی .
یادآوری از عاشق پیشگی ایرانیان ازباستان تا به اکنون .خسرو شیرین یا زال ورودابه که نقش آفرینان این فیلم، بسیار نزدیک اما غریبه با شخصیت های این داستان هستند ، رودابه دل نواز همانند یلدا دختر مهراب فرمانروای کابل از نوادگان ضحاک بیدادگر شاهنامه است و سام نریمان پدر زال عاشق ؛ از پهلوانان ونامداران ،منوچهر پادشاه ایران (از نوادگان فریدون) است که منوچهر از سام نریمان می خواهد که به سوی هندوستان لشکر کشی کند و نخست کابل و نواحی آن را تسخیرکند و خاندان مهراب را براندازو به خانه وی آتش بیفکندوکسان اورا ازدم تیغ بگذراند تااز نژاد ضحاک بیدادگر کس برزمین نماند اما عشق وشیفتگی این دوجوان باعث می شود زال دست التماس برقلب پدر بکوبد سام هم همانند اتابک پدر بهزاد فرزند را از کودکی رها کرده است وسیمرغ همانند ناپدری بهزاداورا به جوانی می رساند وحال پدر به جبران گذشته می خواهد دل پسر را به دست بیاورد( البته متفاوت از نقش اتابک ) در نهایت جنگ بین دو سرزمین و دو خاندان تشنه به خون یگدیگر به واسطه عشق پاک رودابه وزال پایان می پذیرد وحاصل این ازدواج رستم پهلوان و جهان آوازه را به صحنه شاهنامه می آورد.شخصیت ها از این داستان در فیلم به شباهت های نزدیک می شود که ناگهان به باوری دیگر می رسند .به فیلم های چندین دهه قبل سینمای ایران .
از زنا ن برای مقاصد خود سفته می گرفتند، عشق در زنان پس از عبور از فقر و ترس و فرار معنا پیدا می کرد و همچنین سقط جنین هم گه گاهی نمک فیلم می شودو به تحقیق یک نفر هم برای سرنوشت زن عاشق تصمیم می گیرد . یلدا هم دراین فیلم قربانی ناملایمات زندگی می شود که از هر سو او را به سوی خود میکشد.عشق فقرو بی کسی در آغوش تنها محرم تبهکار؛که بسیار تلاش می کند که مبارز و سختکوش باشد اما در نقش یک کلاهبردار بیشتر رنگ می گیرد . اما بهزاد با این محتوا؛ همانند غریبه ای است که ناگهان وارد شهر می شود . اما جوان عاشق دیروز با آن محتوا آشناست ودر نقش دهقان فداکار نمایان می شود که نزدیک به نقش جهان دراین فیلم است و با جامعه آن روز غریبه نیست. آیا نقش هایی که از یک معنی الهام نمی گیرند می توانند پیام درستی را منتقل کنند ؟ آیا تنفر و خشم بهزاد گواه بر عشق پاک است ؟ عاشق کور و کر می شود اما در برابر عشق خود و بعد از رسیدن به معشوق به مرحله دوستی می رسد ویک دوست کوش شنوا و قلبی مهربان برای بازیابی حقیقت دارد. اما انگیزه ای که برای هوی و هوس باشد به تنفر و خشم منتهی می شود.در اینجا با نوعی از تعارض ودوگانگی روبرو می شویم که نه تنها لذت بخش نیست بلکه اثری منفی در ذهن برجای می گذارد که هرچند هم در قسمت های پایانی فیلم تغییراتی حاصل شود دیگر زیبایی ولذت معنای واقعی عشق وعنوان فیلم وموسیقی را ندارد .
بهزاد برای شناخت ،اتابک و یلدا همزمان فرصت پیدا می کند، اتابک را باتردید وتنفر و یلدارا از راه دل میشناسدوحال چگونه عمل می کند؟جوان امروز با استقلال آشناست واین فراراز سنتها را معنا نمی دهد .دکتر مهدی محسنیان راد می گویید : انسان جدید برشانه انسان پیشین جای پیدا می کند وانبا شته های فرهنگی در امروز ما بسیار موثر است پس انباشتههای فرهنگی در ضمیر نا خودآگاه ما نقش بسیار مهمی ایفامی کند همانند داستان زال ورودابه که جوان امروز هم از آن لذت میبرد ودرس می گیرد چرا که فردوسی سی واندی سال بهترین دوران زندگیش را صرف نوشتن این اثر کرد وشتاب زده عمل نکرد وحتی دراین راه تمام ثروت خود را به فرهنگ کشورش هدیه کرد فردوسی یک عاشق است ، عاشق من تو وهمجوانان ایرانی. عشق هایی را که به ازدواج می رساند و از فرزندان آنها عشق های دیگر را رقم می زند وسراسر شاهنامه سخن از عشق است که در دنیا برای ایرانیان افتخار آمیز است حال آیا جوان امروز از فیلم های چندین دهه قبل میتواند الگویی برای جامعه امروز بگیرد ؟ به یقین از نقطه نگاه جوان دیروز نمی توان جوان امروز را دید اما از نگاه شاهنامه میتوان نگاه جوان امروز را معنا کرد .
انعکاس غیر خلاقانه محتوای برخی فیلم فارسی های قبل از انقلاب در سریال دلنوازان نشان داد از قرنها پیش میتوان الگوپذیری کرد اما از چند دهه گذشته نمی توان وام گیری کرد مگر اینکه بازتابی از فرهنگ اصیل ایرانی باشد . فردوسی برباورها وارزشها یی قدم برشاهنامه می گذارد که با فرهنگ ایرانی جان وروح گرفته است.چه بهتر که بین فرهنگ های اصیل و سنت های غلط تفاوت را بپذیریم وفرهنگ غنی و دلپسند را برای جوان امروزنمایش دهیم .هنرمندان امروز کمتر از نقش آفرینان و پهلوانان شاهنامه نیستند .در فیلم دل نوازان ، نقش آفرینی هنرمندان قابل تحسین است .موسیقی بسیار زیباست و نقش های کارگردان و تهیه کننده ودیگران هم قابل انکار نیست .پس داشتن چنین استعدادها وپیشینه فرهنگی قوی است که انتظارجوان امروزرا از دست اندرکارن هنری بالاتر می برد . در این فیلم عشقهای دیگری مشابه عشق بهزاد ویلدا تکرار شده، رعنا و جهان ، جهان با زنی با دو فرزند ، بدهکار و درمانده ازدواج می کند . باز هم دوگانگی ، چنگ سنت ها ، اختلاف فرهنگ. سخن داستان گواه چیست؟ . احترام به کدام سنت ها ؟، دریک شب بارانی شکوه به یاد عروسی رعنا و جهان می افتد که بیانگر موافق بودن خانواده جهان با این ازدواج است . تفاوت و شباهت این دو ازدواج در چیست ؟ نگاه جوان امروز ودیروز را چگونه به تصویر می کشد ؟ در گذشته نه چندان دور که جامعه بیشتر گرفتارسنت ها ست هیچ مانعی برسر راه عشق و عاشقی رعنا وجهان قرارنمی گیرد و یک جوان به راحتی می تواند با زنی که دوفرزند دارد ازدواج کند ونقش یک عاشق فداکار را بازی کند اما جوان امروز؛ بهزاد نمی تواند حتی دنبال کشف واقعیت برود آیا جوان امروزرا نمی توان جوان واقع گرا نامید ؟. تنها شباهت ، شخصی به نام اتابک در فیلم ظاهر می شود واز هر کلمه ای جزء عشق برای معرفی او به کار می برند ؛ از راه می رسد و اسب بی اعتمادی را دردنیای عشق می تازاند و عاشقان به راحتی رام اومیشوند.
پس عشق در این سریال چه رتبه ای دارد؟ وعنوان دل نوازن برای چیست ؟ دراصل با کدام محور همراه شویم ؟ قلب عاشق خود داوری است که به سادگی برای معشوق حکم نمی کند . دل خراشان یا دل آزاران شاید پرمسما تر برای عنوان سریال دلنوازان وموسیقی تیتراژ پایانی بود. مزیت ادبیات و هنر بردیگر علوم این است که اثر با تلفیق تخیل وحقیقت به شناخت جامعه دیروز و امروز انسان می پردازد تا به لذت کشف برسد و هر چه نتیجه حاصل شده با ضمیر ودرون ناخوداآگاه بشر همراه باشد نتیجه به دست آمده لذت بخش تر و موفقیت اثر بیشتر میشود. حال پس از گذشت چندین سال از عمر سینمای ایران می طلبد که گروه های پژوهشی متشکل از کارشناسان ادبیاتی ، روانشناسی؛ آسیب شناسی وهنر به خصوص در مجموعه های چند قسمتی فرهنگی شفاف تر نقش ایفا کنند وبه دور ازشتاب زدگی به بررسی ومحتوای اثر قبل از پخش آن در جامعه ؛پرداخته تا الگوهای مناسبی متناسب بانیاز نسل جوان نمایان دارند چرا که جامعه امروز را جامع جوان می نامند و نقش آثار هنری که از صدا وسیما فرهنگ سازی می کنند را نمی توان نادیده گرفت واین باور را که نسل آینده هم وارثان امروز هستند را نمی توان فراموش کرد.
زهرا جلوداریان
دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات دانشگاه آزاد واحد نجف آباد