امروز؛
بارها و بارها تکرار کردیم، دوران نبرد لیورپولِ یورگن کلوپ و سیتیِ پپ گوارديولا از تاریخیترین رقابت های تاریخ لیگ برتر انگلستان است و به یادگار در صفحات تاریخ برای همیشه خواهد ماند. کسانی که همه چیز را به انحصار خود در آوردند.
این فصل مستثنی نیست. رقابت نفسگیر این دو، شانه به شانه ادامه دارد. اما این نبرد یا بهتر بگوییم فینال لیگ برتر، تفاوتی عمده و اساسی با نبردهای پیشین دارد؛
با خداحافظی کلوپ در پایان فصل، این آخرین مبارزه شاخ به شاخ و همیشه دیدنی، نفس گیر، پراضطراب، هیجان انگیز و تماشایی دو غول که دوره مهمی از تاریخ فوتبال انگلستان را به خود اختصاص دادهاند؛ خواهد بود. کلوپ با لیورپول و گوارديولا با منچستر سیتی.
به قول پپ؛ «شبها خواب آسودهتری خواهم داشت!»
به جزییات بیش از پیش پرداخته شده است، تکرار مکررات کاری بیهوده است.
به بهانه نبرد روز یکشنبه این دو تیم که احتمالا قهرمان انگلستان را در این فصل تعیین خواهد کرد، نقبی تاریخی به گذشته خواهیم زد.
با ٢٧ بازی، تنها یک امتیاز فاصله میان لیورپول با ۶۳ امتیاز در مقام اول و سیتی با ۶۲ در مکان دوم است، در حالیکه نباید فراموش کنیم، اگر این دو تیم در آنفیلد به نتیجه مساوی دست پیدا کنند، آرسنال با توجه به پیروزیاش مقابل برنتفورد، با تفاضل گل به صدر جدول خواهد رفت. توپچی های جوان آرتتا بطور حتم نقشی اساسی در این مبارزه جانانه ٣ جانبه بازی خواهند کرد. جوانانی که با درس سخت فصل گذشته، گرسنهتر و هارتر از همیشه، رویاهای بزرگی در سر دارند.
در جدال تایتانیکوار روز یکشنبه، برنده این مسابقه میتواند در ۱۰ بازی مانده به پایان رقابتهای لیگ فصل، بیانیه بزرگ و پرطمطراقی صادر کند و صدرنشین جدول شود. «ما اینجاییم و اینجا خواهیم ماند»
سیتی و لیورپول بازیهای جذابی را در دوران گواردیولا و کلوپ انجام دادهاند؛ هماوریهای پرشکوه. در عین حال احترام خاصی در میان دو مربی طی این دوران جاری بوده است. کلوپ در مورد گواردیولا می گوید:
او بهترین مربی جهان است و سیتی بازیکنان باورنکردنی دارد. احتمالا بهترین شماره ۹ اروپا با ارلینگ هالند. و یا کوین دی بروین به عنوان یکی از بهترینهای لیگ برتر در تاریخ ثبت خواهد شد. گواردیولا بر فوتبال تأثیر زیادی گذاشته است و تعداد جامهایی که به دست آورده است، اما وقتی او را میبینید، طوری رفتار میکند که انگار هرگز چیزی نبرده است. اشتیاق او فوق العاده است. ممتاز و شگرف. پپ قطعا همین است. در طول زندگی من او برجستهترین مربی ممکنه است. من هرگز آزرده نشدم از اینکه مردم میگویند گواردیولا مربی بهتری است. من هزاران فوتبالیست را میشناسم که بهتر از من بودند، اما من همچنان فوتبال را دوست داشتم. پپ از من مربی بهتری ساخت. میدانم که بدک نیستم و در کاری که انجام میدهم خوب هستم. اما او بهترین است.
همزمان گواردیولا در آکادمی فوتبال سیتی صحبت می کرد.
من کاملا به تصمیم یورگن و ترک لیورپول احترام میگذارم. او عاشق فوتبال است. شوق و شور همچنان آنجاست. در لیگ برتر این آخرین بار است ما در لیگ برتر ملاقات میکنیم، اما یادتان باشد امکان برخورد ما در جام حذفی هم وجود دارد.
احترام بیش از حد این دو به یکدیگر، کلوپ و پپ را به مربیان خیلی دوست داشتنی تبدیل کرده است. این آخرین رویارویی یورگن کلوپ و پپ گواردیولا، مسلماً مهمترین رویارویی فصل است. دو سرمربی فوقالعاده با دو تیم شگفتانگیز. دوران آنها تا حدودی عاشقانه بوده است.
شاید در میدان رقابتی مانند آرسن ونگر و سر الکس فرگوسن داشتند، اما بیرون از آن نمیتوانم به یاد بیاورم آنها تا به حال با هم اختلافی داشتهاند.
اما اختلاف اساسی زمانی بود که به لیورپول و سیتی وارد شدند، دو شغل متفاوت، با وظایفی متفاوت. وقتی پپ آمد، سیتی با تیمی بسیار خوب و با هزینهای گزاف قهرمان لیگ شده بود، در حالی که کلوپ لیورپول را با بودجهای کمتر بعد از ۳۰ سال دگرگون کرد. احیا و انقلابی دوباره. قهرمان انگلیس و اروپا و رقیب ثابت و دائمی سیتی. تحولی که کلوپ در لیورپول انجام داد تا حدی او را متمایز میکند، و از این رو درد مهاجرت او از لیورپول را سختتر و دردناکتر!
به هر حال، مبارزه ۳ جانبه و خارق العاده این فصل لیگ برتر داستان دیگری ست.
اما با وجود رقابتهای کم و بیش نزدیک دوران معاصر، داستان کورس سه اسبه قهرمانی مرا به نوجوانی برد، به فصلی که هرگز در تاریخ فوتبال انگلستان نظیری نداشته است. اگر فکر میکنید این رقابت ۳گانه بیهمتاست، باید تجدیدنظر دوبارهای داشته باشید.
دیروز
فصل ۷۲-۱۹۷۱، پرپیچ وخمترین، نزدیکترین و فشردهترین فصل تمامی دورانها است. بالا و پایین، حوادث و رویدادها، و رقابت شانه به شانه، به تمامی، معنی و جلوه دیگری به خود گرفت؛ جایی که قهرمان لیگ تنها هفت امتیاز از تیم ششم جدول فاصله داشت. و اختلاف قهرمان فصل با تیمهای دوم و سوم و چهارم فقط…؟
بگذارید در اینجا به مکان تیمها در پایان فصل اشاره نداشته باشیم، تا شاید تازگی، ضرب و جذابیت خود را برای آن دسته از خوانندگان علاقهمند از دست ندهد.
فصلی شدیدا حیرت آور. غیرقابل باور. از علل شیفتگی من به فوتبال، رقابت و مبارزه. زمانیکه غیرممکن، ممکن و ممکن غیرممکن میشود. تصور هیجان دیدار یکایک این تیمها و هوادران در نیمه دوم فصل تا روز پایانی براستی دلهرهآور است.
رقابت میلیمتری فصل ۷۲-۷۱ شخصیتهای جذاب زیادی هم داشت.
مربیانی چون برایان کلاف، بیل شنکلی، مالکوم آلیسون ودان ریوی و بازیکنانی مانند رادنی مارش و کولین بل و فرانسیس لی در سیتی، کوین کیگان و توشاک در لیورپول، ارچی جمیل و روی مک فارلند و مک گاورن از دربی کانتی و تمامی تیم لیدز یونایتد، منجمله کاپیتان بیلی برمنر و جانی جایلز و پیتر لوریمر در میانه زمین، خط داستانی خارقالعادهای ساختند، با سناریوی غیرقابلباور که امکان رخداد آن فقط به حکایتها و کتابهای تخیلی تعلق دارد. حتی صحبت و نوشتن از آن و خاطراتش موهای بدن را بلند میکند.
هیچ یک از فصول فوتبال در انگلستان یارای همپایی و برابری با این فصل را ندارد.
از استثناییترین و نفسگیرترین فصول در تاریخ فوتبال انگلیس که تا به امروز هم هرگز تکرار نشده است!
برخی از نکات و جزییات این فصل باورنکردنی بخاطر کندی ذهن و تجدید خاطرات گذشته و وقایع ان عمدتا از سری کتابهای مورد علاقهام «مرا به گذشته ببر؛ به دهه ۱۹۷۰ Take Me Back in Time to the ۱۹۷۰s’ نوشته ایان پالمر، گرفته شده است. با نیم نگاهی به کتاب «یونایتد نفرین شده Damn United» که برادرم حمید سالها پیش از این، آن را ترجمه کرده بود. باید خاطرنشان کنم، این فقط چکیدهای از آن فصل بهیادماندنی است؛ قطرهای از دریای پرتلاطم آن!
مالکولم آلیسون، مربی سیتی، از آن شخصیتهای بزرگ و نمادین اوایل دهه ۷۰، پرحرف و گستاخ، زمانی گفته بود؛
دوره بین ۱۹۶۷ و ۱۹۷۲ دوران طلایی فوتبال انگلیس است.
در آن زمان، منچسترسیتی بسیار موفق بود، اگرچه سیتی و گواردیولا و صاحبان عرب معنای موفقیت را نیم قرن بعد از ان بطور کلی دگرگون کردند.
طبیعی است آلیسون به این دوره ششساله با لذت و احترام نگاه میکرد. اما این عصری بود که جوایز بزرگ در «انحصار» از ما بهتران نبود. اهمیت نداشت لیدز یونایتد دان ریوی چقدر دیوانهوار تلاش میکرد تا سلطه خود را تحکیم کند، اما نبردها برابری خارق العادهای داشت و هر تیم که مرد میادین سخت بود میتوانست به یکی از جوایز دست پیدا کند، حتی قهرمانی لیگ!
و این برای هواداران و نوجوانان علاقمندی مثل من و برادرانم لذت وافری داشت. هر کدام تیم خود را داشتیم و همگی مدعی بودیم!
این تفاوت بزرگی میان فوتبال دیروز و فوتبال امروز است. و مطلبی برای شیفتگان همین تفاوتها. علاقمندان تاریخ فوتبال، بازیهای قدیمی تر و داستانهای شنیدنی از جادوی دنیای سیاه و سفید فوتبال.
خب، دوستداران فوتبال کلاسیک؛ به فصل ۱۹۷۲-۱۹۷۱ خوش آمدید. حقیقتا یک فصل کلاسیک تمام عیار بود، پس خود را به قصهها بسپارید و پروازی به دیروز را آغاز کنید!
امیرحسین صدر
٩ مارچ ٢٠٢٤
حال و هوای فصل
در ۱۳۶ سالی که از تأسیس لیگ فوتبال در انگلستان میگذرد، تقریباً همه جورهاش را دیده ایم. خوب، بد، دراماتیک، کسل کننده، قابل پیش بینی، پر هرج و مرج. اما یک مورد بسیار خاص وجود دارد؛ فصل ۷۲-۱۹۷۱ از عجیبترین فصول در تاریخ لیگ دسته یکم انگلیس بود.
از آغاز آن مشخص و معلوم بود همه چیز فرق دارد. برای مشکلاتی که تماشاگران در فصل گذشته بهوجود اورده بودند، لیدز یونایتد جریمه سنگینی متحمل شد. آنها مجبور شدند ۸ بازی اول خود را خارج از خانه انجام دهد. در حالی که اولدترافورد پس از یک حادثه پرتاب چاقو به مدت دو هفته تعطیل شد.
در میدان، آرسنال مدافع عنوان قهرمانی، احتمالاً تحت تاثیر جدایی مربی خود «دان هاو Don Howe» که به وست برومویچ آلبیون رفته بود، در ماه آگوست در سه بازی با شکست روبرو شد. در حالی که شفیلدیونایتد که به تازگی صعود کرده بود با چهار برد پیاپی، و بدون شکست تا اوایل اکتبر در صدر جدول باقی ماند. طولی نکشید، در پایان "بلیدز Blades” با یک سری شکست در ماه اکتبر و فروپاشی کامل فرم تیم در سال نو به مکان دهم در پایان فصل بسنده کرد.
اما یکی از چیزهایی که ادامه داشت، بحث مداوم بر سر انضباط بازیکنان در میدان بود. با شروع فصل به دستور اتحادیه فوتبال داوران موظف بودند با خشونت مقابله کنند که در آن دوران در لیگ دسته اول موج میزد. خطای از پشت با کارت زرد جریمه میشد. به داوران ابلاغ شده بود نسبت به تخلفات خشونتآمیز نگاه بسیار جدیتری داشته باشند. این نکته مثبتی بود ولی عجیب این بود که در مورد این تغییرات هیچ هشداری به باشگاهها و بازیکنان داده نشده بود. و از آنجایی که اتحادیه فوتبال همه چیز را ساکت و پنهان نگه داشته بود، و فقط داوران را مخفیانه در این باره مطلع کرده بود، تعداد کارتهای زرد و قرمز به شدت افزایش یافت.
از این رو در ابتدای سپتامبر «اتحادیه بازیکنان انگلستان PFA» یک جلسه نسبتاً تند و اعتراض امیز برای بررسی مسائل و مشکلات داوری برگزار کرد، درک دوگان، رئیس اتحادیه اعلام کرد؛
ما از این که اتحادیه فوتبال با ما مشورت نکرد، ناراحت و شگفت زده شده ایم.
پس از یک دیدار جام حذفی میان کریستال پالاس و اورتون در ژانویه، آرتور ویت، رئیس پالاس در مورد داور بازی، تامی داوز گفت:
افتضاح و غیرقابل تحمل بود. لحظاتی بود که فکر میکردم او حتی قصد دارد به پرچم کرنر هم کارت بدهد.
داوران سرکوب را آغاز کرده بودند. در هفتههای آغازین، با قوانین سختگیرانه جدید، اخراجها منظم و دائمی شد و حتی معمولیترین خطاها را با کارت زرد مواجه میشد. مخالفت و اعتراف هم ممنوع بود و جرج بست جزو اولین قربانیان بود که در بازی دوم منچستریونایتد به دلیل مشاجره اخراج شد. این درگیری میان دو اتحادیه در تمامی فصل ادامه یافت، تا جایی که وزیر ورزش برای ایجاد صلح درگیر جریان شد.
رقابت قهرمانی
شرایط منچستریونایتد مثل دوران فعلی عجیب بود. قهرمان اروپا در سال ۱۹۶۸ فرمی عالی در نیم فصل اول داشت، فقط دو بار شکست خوردند و تا ۸ ژانویه در صدر قرار داشتند.
آیا چیزی می تواند مانع از قهرمانی منچستریونایتد در این فصل در لیگ دسته اول شود؟
این عنوان روزنامه تایمز پس از یک نتیجه چشمگیر بود. پیروزی ۵-۲ مقابل ساوتهمپتون که جرج بست در ان هت تریک کرد. از بست بیشتر خواهیم شنید اما پاسخ کوتاه به سوال تایمز یک «بله» بزرگ بود، و پاسخ کمی طولانیتر حقایق پیش روی فصل را بر ملا میکرد:
بله، یک روند فاجعه بار در ژانویه و فوریه، هفت شکست متوالی، پایان همه چیز بود. یونایتد با ۱۱ شکست در ۱۹ بازی سقوطی کاملاً دراماتیک داشت و برای سومین فصل پیاپی در مکان هشتم جای گرفت.
غیرممکن است به آن دوران اشاره داشت و از جرج بست نگفت. از محبوبترین بازیکنان دوران کودکی، و یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال که حرام شد. این فصل آخرین باری بود که یونایتد و فوتبال انگلستان استعداد والا و درخشان او را شاهد بود. بست فصل را به خوبی آغاز کرد اما در زمستان محو شد. و در ماه دسامبر گفت:
من از فرم خارج شده ام و از نحوه بازی خودم بیزار هستم.
در ژانویه ترجیح داد به جای همراهی تیم و کار در زمین تمرین سرد و سخت منچستر، چند هفتهای را با «ملکه زیبایی بریتانیا»، کارولین مور سپری کند.
و زمانیکه خبرنگار دیلی اکسپرس برای کنکاش به خانه بست رفت تا علت عدم غیبت او را جویا شود، بست از بیرون آمدن از اتاق خواب خود امتناع کرد و همان شب زمانی که خانهاش را ترک کرد باردیگر به سوی دیسکویی در لندن رفت!
فرانک اوفارل، سرمربی یونایتد که چند سالی بعد مربیگری تیم ملی ایران را به عهده گرفت، از بست درخواست کرد:
امیدوارم هر آنچه جورج را آزار می دهد پشت سر بگذارد و تمرینات خود را در اسرع وقت از سر بگیرد.
وقتی بست برگشت، دو هفته دستمزد ماهیانه جریمه شد و متعاقباً به او دستور داده شد که دوباره در منچستر تحت نظر صاحبخانه مسن خود زندگی کند. طبیعتا اینطور پیش نرفت. بست، بست بود و در تابستان بازنشستگی خود از فوتبال را اعلام کرد، تصمیمی که به سرعت آن را تغییر داد ولی بست، بست نشد اگرچه همیشه جرقههای استثنایی از خود بروز میداد.
یونایتد سعی کرد با خرید ایان استوری مور از ناتینگهام فارست، حمله خود را تقویت کند، انتقالی که بسیار بحث برانگیز بود. استوری مور در ابتدا قصد ملحق شدت به دربی کانتی را داشت، جایی که ظاهراً با قراردادی به ارزش ۲۲۵۰۰۰ پوند توافق کرده بود. استوری مور حتی در مقابل تماشاگران دربی در بیسبال گراند رفت، اما در آخرین لحظه تصمیم گرفت به منچستریونایتد بپیوندد. استوری مور گفته بود در حال پیوستن به یک باشگاه بزرگ است، اما بعداً مشخص شد که همسرش نظرش را تغییر داده است. برایان کلاف عصبانی بود و احتمالاً کمی خجالتزده، اما خیلی زود سرمربی دربی از اینکه استوری مور را به خدمت نگرفته، خوشحال شد. این بازیکن بسیار خوب تنها دو سال بعد به دلیل مصدومیت مجبور به بازنشستگی از فوتبال شد.
در این حال و هوا، رقابت کسب عنوان قهرمانی به سرعت و با نزدیکی دیوانه کنندهای پیش می رفت، در دوران ٢ امتیاز برای پیروزی، کندن و جدا شدن و فاصله سختتر از همیشه بهنظر می رسید و امکان پیشبینی و حدس غیرممکن بود.
با این حال، این رقابت شامل آرسنال، مدافع عنوان قهرمانی نمی شد، که تا چند ماهی در طول رقابت ها در کمین نشسته بود. این بهرغم جذب آلن بال مو قرمز و از اعضای تیم قهرمان جام جهانی ٦٦ از اورتون بود. پدر بال در آن زمان گفت؛
"آلن نمی خواست به جنوب برود اما آرسنال ١٢٥٠٠ هزار پوند در سال را تضمین کرده بود
در ماه دسامبر آلن به لندن آمد اما سه تیم برتر لندن مانند منچستریونایتد نتوانستند در این رقابت دوام بیاورند، اگرچه توپچیها به فینال جام حذفی رسیدند، پنجمین فینال آنها در پنج فصل. اما با فاصله نه چندانی با ۶ امتیاز فاصله از قهرمان و یک امتیاز بیشتر از تاتنهام رقیب شمالی خود از رقابتها جا ماندند و در نهایت به مقام پنجم دست یافتند. فاصله شش امتیازی در ان دوران به معنای ۳ پیروزی بود و این خارج از دسترس لندنیها بود!
چلسی با پیتر آزگوود و دار و دسته، فصل را به طرز وحشتناکی آغاز کرد و سه بازی از چهار بازی اول خود را باخت. در ماه اکتبر آنها آرامش خود را بازیافتند اما آنقدر عقب مانده بودند که نمیتوانستند به عنوان رقیب کسب قهرمانی در نظر گرفته شوند. در حالیکه در یک برهه، به نظر میرسید آنها ممکن است به زور وارد گود شوند اما دیر شده بود.
رقابتهای اروپایی
در اروپا آرسنال توسط ابر قدرت تازه اروپا، کرویف و یاران هلندی در برابر برنده نهایی جام، آژاکس آمستردام از جام باشگاههای اروپا حذف شد و پس از حذف لیورپول در دور دوم جام برندگان جام، توجه انگلیسیها معطوف به سومین رقابتهای اروپایی شد که نام جدیدی را به خود اختصاص داده بود؛ جام یوفا.
فصل عجیب و غریب ٧٢-٧١ اتفاق دیگری هم در دل خود داشت. در فینال جام یوفا، تاتنهام و وولورهمپتون به مصاف هم رفتند.
اولین باری بود که دو باشگاه انگلیسی در یک فینال اروپایی به رقابت می پرداختند. این دیدار چهارمین برنده متوالی بلایتی/Bligthy/ بریتانیایی ها را در این جام تضمین کرده بود،. لیدز، آرسنال و نیوکاسل در سه فصل گذشته جام را به خانه برده بودند.
با مجموع ۵۲ گل، اسپرز و وولوز با فوتبالی تهاجمی و دیدنی پابه فینال گذاشتند، اگرچه دو بازی رفت و برگشت فینال، مانند دیدارهای مراحل پیش پر از هیجان و حادثه نبود. دو گل مارتین چیورز ستاره گلزن اسپرز در مولینیو باعث شد تاتنهام برتری جزئی با پیروزی ۲-۱ در بازی اول داشته باشد و تساوی ۱-۱ در دیدار بازگشت در وایت هارت لین جام را از آن لندنیها کرد!
بهعلاوه، داور بازی اول توفیق بهراموف، داور آذربایجانی/روسی بود. همان خط نگهدار معروف دیدار فینال جام جهانی ۶۶. کسی که ضربه جف هرست را که روی خط نشسته بود گل اعلام کرد. پس از مرگ بهراموف در سال ۱۹۹۳، ورزشگاه ملی آذربایجان به افتخار او به ورزشگاه توفیق بهراموف تغییر نام داد و سپس مجسمه او در برابر مرکز تمرینات در کنار استادیوم قرار گرفت! این اولین بنای یادبود یک داور فوتبال در جهان است!
در رقابت داخلی دیگر، استوک که در آن زمان غولکشی بود و بروبیایی داشت با شکست دادن بچههای خوشگذران دهه هفتادی چلسی، قهرمان لیگ کاپ شد. اما ۴ بازی نیمه نهایی مقابل وستهام جذابیت و روایت طولانی خود را داشت.
بازی اول در استوک بود و وستهم با پیروزی ۲-۱ به خانه برگشت. چکشها تنها ۹۰ دقیقه با ومبلی فاصله داشتند. در بازی برگشت در آپتون پارک، استوک در دقیقه ۷۳ پیش افتاد. در دقایق پایانی «هری ردنپ» که بعدها مربی معروفی در لیگ برتر شد در محوطه جریمه سقوط کرد. داور اعلام پنالتی کرد و جف هرست مشهور جلو آمد. با به ثمر رساندن پنالتی صعود وستهم به ومبلی محرز بود.
خب، فقط یک مشکل وجود داشت. بنکس دروازه بان استوک بود و در تاریخ به کرات گوشزد شده گوردون بنکس بهترین دروازه بان تاریخ بریتانیا است. بنکس ضربه پنالتی همبازی خود در تیم ملی انگلستان و تنها بازیکنی که در جام جهانی هتتریک کرده است را مهار کرد. دو دیدار با مجموع ۲-۲ پایان یافت. بازی سوم در هیلزبرو ضروری بود، جایی که شروع بازی به دلیل ازدحام ترافیک به تعویق افتاد. و این دیدار باز هم به وقت اضافه کشید، اما بدون گل پایان یافت.
ران گرینوود و بازیکنانش تصمیم گرفتند شبانه به لندن بازگردند اما متوجه شدند در اتوبوس تیم خرابکاری شده و باک بنزین پر از شن است!
دیدار چهارم اجتناب ناپذیر بود تا سرانجام و سرنوشت این دو تیم رقم بخورد.
در ۲۶ ژانویه، تقریباً دو ماه پس از اولین دیدار دو تیم، در مرطوبترین و بادخیزترین شبی که میتوانید تصور کنید به اولدترافورد رفتند. گل و شل همه جای زمین بود.
از نکات برجسته دیدار چهارم مصدومیت بابی فرگوسن دروازه بان وستهم بود. بابی مور کاپیتان انگلستان مجبور شد داوطلبانه در دروازه بایستد. مور حتی موفق شد یک پنالتی را مهار کند، جاییکه جرالد سینستاد گزارشگر بازی فریاد زد؛
حتما شرط مهار توپ ١ به ١٠٠ خواهد بود.
اما مایک برنارد در بازگشت توپ را وارد دروازه وستهم کرد. استوک در دیداری پر تب و تاب با گل فوروارد معرکه خود "تری کُن روی" بالخره ٣-٢ "هَمِرز" را شکست داد و راهی ومبلی شد.
تونی وادینگتون، مربی استوک گفت:
پس از چهار دیدار نفس گیر، ومبلی میتواند ضد حال باشد.
اما نبود، استوک با بنکس و گل کنروی ٢-١ چلسی را شکست داد و به قهرمانی دست یافت.
رقابت فشرده لیگ که هرگز پیش و پس از آن رخ نداده است:
در لیگ، از فوریه سه رقیب اصلی دربی کانتی برایان کلاف، منچسترسیتی مالکوم البسون و لیدز دان رِوی در بالای جدول خانهای دائمی را به اشغال خود در اوردند.
این قهرمانی تا ماه مارس به نبردی چهارجانبه بین منچسترسیتی، لیدز یونایتد، دربی کانتی و لیورپول تبدیل شد. سیتی پس از غلبه بر اورتون در گودیسون پارک در ١١ مارچ، با چهار امتیاز در صدر جای داشت و از بین چهار تیم، لیورپول تحت رهبری شنکلی بسیار دور از رقابت بود. لیورپول پس از فرم بی روح در پاییز در یک روند خوب قرار گرفت و کوین کیگان، بازیکن نسبتا ناشناخته قبل از پیوستن به باشگاه در می ١٩٧١، به یکی از پدیده های فصل تبدیل شد.
سیتی در ١٨ مارس برتری خود را به ٥ امتیاز افزایش داد، اما دو هفته بعد، آنها برتری خود را پس از شکست خانگی ١-٢ از استوک از دست دادند. دربی پس از پیروزی مهم ٠-٢ مقابل لیدز در بیسبال گراند به مکان اول صعود کرد. این پیروزی کلاف برابر ریوی بود که از یکدیگر نفرت داشتند. جار و جنجال های این دو بخش مهمی از صفحات ورزش و رسانه های مختلف بود. لیدز چند مصدوم داشت و دربی هرگز به آنها اجازه نمی داد لیدز توپ و بازی را بنا به روش همیشگی تحت کنترل داشته باشد.
ولی بعد از دیدار، دان ریوی از عملکرد دربی تمجید کرد و خیلی دو پهلو گفت؛
اگر لیدز قهرمان لیگ نشود، دربی قهرمان خواهد شد!
در عین ناباوری، فرم درخشان لیورپول ادامه یافت پس از ژانویه، با کمک زوج رو به رشد عالی درازه و ریزه، جان توشاک و کوین کیگان، باعث شد آنها آرسنال پیش گیرند. از اوایل فوریه تا ماه می بدون شکست ماندند و خود را به عنوان یکی از مدعیان معرفی کردند.
مهمترین پیروزی لیورپول، نتیجه ٠-٥ مقابل نیوکاسل بود. خبرنگار آبزرور Observer بسیار هیجان زده در مطلب خود در باره این دیدار نوشت:
«بر اساس این شواهد، آنها میتوانند عنوان قهرمانی را کسب کنند، هیچ تیمی در حال حاضر بهتر از لیورپول دفاع نمیکند. در شش بازی گذشته گل نخورده است ضمن انکه هیچ تیمی بهتر از لیورپول حمله هم نمی کند.
با این حال، در میان ۴ تیم شانس کمتری به لیورپول داده شده بود.
لیدز، تحت هدایت ریوی، برای کسب دوگانه که در آن دوران، آخر موفقیت محسوب می شد، دست و پا می زد.
اما منچسترسیتی در تمام فوریه و مارس مقام اول را در اختیار خود داشت. علاوه بر این، سیتی در مقایسه، قدرت خرید زیادتری داشت، و از آن برای هدف بلندمدت و همیشگی خود «رادنی مارش» از QPR استفاده کرده بود. حرکتی که اغلب سیتی برای ان سرزنش شد، در حالیکه مارش بازیکن معرکهای بود.
مارش در زندگی نامه خود نوشته است:
باید دستانم را بالا بگیرم، من دلیل عدم قهرمانی لیگ منچسترسیتی در سال ۷۲ بودم!
مارش در واقع تنها هفت بازی را با تیم شروع کرد. آلیسون از تناسب اندام و کیفیت فیزیکی مارش راضی نبود. او در آن هفت بازی، چهار گل به ثمر رساند، از جمله یکی در اولدترافورد و دیگری در مقابل دربی کانتی در بازی آخر سیتی. شاید این نمایش بد و ضایع و کار خراب کنی برای سیتی نبود.
و با این حال در این داستان، تیم منتخب فصل، دربی برایان کلاف بود. قوچ ها در بیشتر دوران فصل در حوالی صدر جدول سپری کرده بودند، اما از عدم ثباتی رنج می بردند که از رسیدن آنها به اوج تا هفته های پایانی فصل جلوگیری می کرد.
کلاف در ماه دسامبر گفته بود:
ما به اندازه کافی بزرگ و قوی نیستیم تا بتوانیم در مواقعی که باید خدمت تیم ها برسیم، و ترتیب آنها را بدهیم
به هر شکل «دربی ایونینگ تلگراف» در ماه مارس در مورد احتمال قهرمانی دربی در لیگ، شروع به صحبت کرد. در حالی که جان ساموئل در گاردین، پس از یک بازی سخت برابر تاتنهام نوشت؛
«دربی کانتی فاقد جاه طلبی واقعی برای قهرمانی است»
شایان ذکر است که دربی در آن بازی به پیروزی دست یافته بود!
بخش نهایی این عجیب ترین فصل برای تاکید بر اینکه چقدر دیوانه کننده و نزدیک بود، ارزش بازنگری دوبارهای را دارد.
برنامه ریزی درهم و برهم و پر هرج و مرج اتحادیه فوتبال به شکلی بود که دربی یک هفته زودتر از لیدز و لیورپول آخرین بازی خود را انجام می داد، در حالیکه سیتی ٩ روز قبل از آن، مسابقات خود را به پایان رسانده بود. بازی های مهمی در پیش بود و صدرنشینان به مقابله با یکدیگر می رفتند.
در ٢٢ آوریل دو تیم دربی و سیتی در برابر هم قرار گرفتند. سیتی با گل های مارش و فرانسیس لی به پیروزی رسید و دربی به مکان سوم سقوط کرد.
سپس تیم فارست کلاف در دیدار نهایی و حیاتی خود ١-٠ لیورپول شنکلی را شکست داد، جان مک گاورن تنها گل بازی را به ثمر رساند. دربی به صدر جدول بازگشت و از انجا که دیگر کاری از دستشان ساخته نبود، برای رهایی از فشار و هیجان به مایورکای اسپانیا پرواز کردند تا تیم های باقیمانده با یک بازی باقی مانده توی سروکله هم بزنند.
در روز فینال جام حذفی، که در آن زمان همچنان بازی سنتی فصل بود، سه تیم هنوز شانس کسب عنوان قهرمانی را داشتند. فقط سیتی با یک امتیاز اختلاف از دربی پیشتاز عقب بود و از رقابت قهرمانی خارج شده بود، اما هر دو تیم لیدز یونایتد و لیورپول همچنان میتوانستند سر مردان کلاف را در اخرین لحظه از تن جدا کنند.
لیدز به ولوز می رفت و لیورپول در لندن با آرسنال روبرو می شد.
اگر لیورپول پیروز می شد و لیدز نمی توانست یک امتیاز در وولوز کسب کند، تیم شنکلی قهرمان می شد. اما اگر لیورپول فقط مساوی می کرد و لیدز شکست می خورد، تیم به تعطیلات رفته برایان کلاف به قهرمانی می رسید. لیدز برای قهرمانی در لیگ، تنها به یک امتیاز نیاز داشت.
وضعیت جدول ناباورانه همه را خیره کرده بود؛ ٥٨، ٥٧، ٥٧ و ٥٦ امتیاز تیم های اول تا چهارم بود:
خبر بد برای لیدز این بود؛ بازی آنها فقط دو روز پس از فینال جام حذفی برگزار می شد. لیدز در فینال، توپچیهای آرسنال را مغلوب کرد. سفیدپوشان ریوی هنوز متلاشی نشده بودند ولی با مصدومیت های متعددی روبرو شدند. تری کوپر و میک جونز مطمئنا به بازی ۀخر نمی رسیدند، حضور آلن کلارک و جان جایلز ١٠٠٪ نبود. و ریوی با همه تلاشی که به خرج داد موفق نشد تاریخ بازی را تغییر دهد. برخورد مقامات اتحادیه فوتبال، لیدز و ریوی را منقلب کرد. قابل درک است، شبی پرتنش در شمال لندن و ولورهمپتون در راه بود.
دان ریوی پیش از بازی اخر فصل گفت؛
لیدز تمام تلاش خود را برای پیروزی خواهد کرد، فکر می کنم اگر سبک بازی خود را روی دفاع کردن متمرکز کنیم، خودکشی است. حمله بهترین نوع دفاع در برابر وولوز است. نمی توانم به یاد بیاورم که تیمی به این سرعت پس از حضور در فینال جام حذفی در ومبلی مجبور به بازی مهمی برای تعیین قهرمانی شده باشد، اما کاملا باور دارم لیدز شخصیت کافی و مبارزه جویی دارد تا چالش را بپذیرد و به عنوان تیمی برنده در زمین ظاهر شود
با عدم تغییر تاریخ بازی، برای اولین بار نبود که لیدز و هوادارانش باور داشتند قربانی توطئه دیگری شده اند تا از پیروزی باشگاهشان و کسب جام دور بمانند. یک شب پر از درام بود. همه چیز داشت، همه چیز!
لیدز پر قدرت ظاهر شد و در هر دو نیمه پنالتی های مشکوکی داشت که از سوی داور رد شد. در این بین، ولوز با گل فرانسیس مونرو در نیمه اول پیش افتاد و علیرغم فشار لیدز، در دقیقه ۶۷ با گل بازیکن محبوب خود، درک دوگان فاصله را دو برابر کرد.
غافلگیرکننده بود، تیم سخت کوش و جنگنده لیدز در یک قدمی از دست دادن قهرمانی در اخرین دقایق فصل بود، اما لیدز تیمی نبود که بی سر و صدا شب را پشت سر بگذارد.
جفری گرین در تایمز در این باره نوشت:
«ولورهمپتون واندررز بدون کمترین دلسوزی، چرا که نه؟، و بی رحمی در رقابتی سخت و دشوار، لیدز یونایتد را شکست داد، در حالی که زمان متوقف شده بود لیدز همچنان در حال دویدن بود…ناتوان از ادامه رکوردهای محشر خود، مردان ریوی یک بار دیگر بسیار عالی بودند. باید گفت: لیدز مانند قهرمانان مُرد.
و اریک تاد، در گاردین نوشت:
دفاع گرگ ها معجزه بود، در حالی که لیدز بیامان حمله می کرد، اما هیچ فایده و نتیجهای نداشت.
جک چارلتون مدافع لیدز زمانیکه از مولینیو بیرون میرفت اظهار کرد؛
مثل یک خوک بیمار است.
همانطور که مردان ریوی در گِل و لای مولینو هلاک شدند، پیروزی برای لیورپول، با تفاضل گل بهتری از دربی، عنوان قهرمانی را تضمین می کرد…
در دیدار حیاتی لیورپول، آرسنال بیشتر بازی را در کنترل داشت، و موقعیتهای قرمزها، فقط به دو شانس امیلین هیوز و کوین کیگان خلاصه میشد. و تا مراحل پایان این بازی حساس، لیورپول به طرز عجیبی بیخطر و آرام مانده بود، اما در دقایق پایانی گل جان توشک به شکل قابل بحثی به دلیل آفساید مردود اعلام شد. لیورپول موفق نشد ضربه مهلک و تک گل کاری خود را وارد کند بازی ۰-۰ پایان یافت.
جملات نورمن فاکس در تایمز در باره این دیدار گویای داستان نیمه تمام دیگری است.
افسوس برای تیم بیل شنکلی، از بخت بد آرسنال فرم خود را که در فینال جام حذفی در برابر لیدز از دست داده بود دوباره کشف کرد. لیورپول برای کسب عنوان قهرمانی باید برنده میشد، مطمئن باشید قرمزها به شانس بد و بیرحمانه خود لعنت می فرستند.
بیل شنکلی مردی ناراضی بود:
«ما با یک تصمیم شیطانی از قهرمانی محروم شدیم. اتفاقی دلخراش برای پسران جوان من بعد از چالش باشکوهشان.
هرچند شنکلی اضافه کرد که دربی بهترین تیمی بود که لیورپول در این فصل با آن روبرو شده بود.
بعدها تاریخ بارها برای لیورپول تکرار شد؛
در فصل ۸۹-۱۹۸۸ آرسنال باز هم موی دماغ لیورپول شد. در اخرین بازی فصل در آنفیلد، لیورپول می توانست علیرغم شکست ۱-۰ برابر آرسنال مقام قهرمانی را کسب کند. اما گل دقیقه ۸۹ مایکل توماس یکی از استثنایی ترین پایان پایان ها را شکل داد. لیورپول با تفاضل گل قهرمانی را به آرسنال تقدیم کرد. حقیقتا استثنایی و نفس گیر بود.
در دوران جدید و نویِ لیگ برتر، لیورپول یورگن کلوپ دو بار تنها با اختلاف یک امتیاز قهرمانی را در برابر سیتی گوارديولا از دست داد. جایی که دو تیم رکوردها و تمامی معیارها را با رقابت سرسام اور خود فرو ریختند. و احتمالا مانند فصل جاری ۲۴-۲۳ این رقابت برای اخرین بار تا پایان راه ادامه خواهد داشت.
پس از آن ریوی، در ستون یورکشایر ایونینگ پست، قهرمانی دربی را تبریک گفت، اما قابل درک بود شکست بسیار تلخ و جگر سوزی داشته است.
در اعماق وجودم، نمی توانم بپذیرم که آنها شایسته ربودن عنوان قهرمانی از چنگ لیدز یونایتد بودند. اما ریاکارانه است بگویم دربی مستحق قهرمانی نبود، زیرا آنها بهترین تیم فصل بودند. لیدز نتوانست استراحت لازم را هنگام تعقیب دوگانه خود به دست آورد. با توجه به ناکامیهایی که در هشت ماه گذشته تجربه کردهایم ما بهخوبی در رتبه دوم جدول قرار گرفتیم. بدترین ضربه، البته، تصمیم لیگ بود که ما را مجبور کرد تنها دو روز پس از حضور در فینال جام حذفی، آخرین بازی خود در لیگ را مقابل وولوز انجام دهیم، این نابخشودنی است
این مناقشه در سال ۷۲ متوقف نشد و سالها ادامه پیدا کرد. شایعاتی در مورد رشوه وجود داشت که لیدز سعی کرده است وولوز را وادار به "فروش" بازی کند. برایان کلاف که به گفته برایان کلاف «یکی از معجزات قرن» بود، بارها و بارها به ریوی و لیدز در این رابطه تاخت.
بله، دربی با هزاران کیلومتر فاصله در اسپانیا جشن قهرمانی را آغاز کرد.. زوج بی نظیر کلاف و دستیارش، تیلور معجزهآسا عنوان قهرمانی انگلستان را با دربی کانتی بهدست آورده بودند. در حالیکه تیمهای دوم و سوم و چهارم امتیازی مشابه داشتند!
بینظیر بود، و قطعا یکی از جذابترین فصلهای قهرمانی در تاریخ فوتبال بریتانیا؛
- دربی کانتی ۵۸ امتیاز
- لیدز یونایتد ۵۷ امتیاز
- لیورپول ۵۷ امتیاز
- منچستر سیتی۵۷ امتیاز
- آرسنال ۵۲ امتیاز
- تاتنهام ٥١ امتیاز
کلاف به گاردین گفت:
این باورنکردنی است. من به معجزه اعتقادی ندارم، اما امشب یکی از آن معجزات، به حقیقت پیوسته است. فکر میکنم وقت اضافه دیدار وولوز و لیدز ۴ دقیقه و ۳۰ ثانیه بود، اما باور کنید برای من چهار سال و نیم طول کشید. چیزی نمی توانم بگویم تا احساساتم را به اندازه کافی بیان کنم.
کلاف که در این سفر والدین خود را به همراه برده بود، بعدها گفت:
خوشحال بودم مادر و پدرم آنجا بودند تا آن لحظه را با هم تقسیم کنیم.
در حالی که بقیه اعضای تیم در مایورکا از شادی دلی از عزا در اوردند.
تنها ۱۷ ماه بعد، بعد از رفتارهای عجیبوغریب و غیر قابل پیشبینی کلاف، دربی او و تایلور را اخراج کرد.
این زوج فوق العاده، دوره کوتاه و جنجالی در لیدزی که از آن تنفر داشتند سپری کردند، سپس ناتینگهام فارست تماس گرفت. بقیه اش به تاریخ پیوسته است!
امروز که می رویم تا باردیگر در قواره غول های فوتبال انگلستان، سیتی و لیورپول، گوارديولا و کلوپ، دیداری کلاسیک و دیدنی را ببینیم، به دیروز و دیروزها فکر می کنم. دورانی که هیچ چیز انحصاری نبود.
و شانس و موقعیت در همه جا و در هر شرایطی وجود داشت و این فقط به فوتبال و میادین ان خلاصه نمی شد. به دیروز فکر می کنم و از ته دل آرزو می کنم؛
ای کاش مبارزات در هر جبههای برابری خود را داشت، روزگاری که همه چیز برای همه ممکن بود. ممکن، امکان پذیر، محتمل، میسر، مقدور، و شدنی، برای همه، همه برای …»
پانوشت؛
در مطلب بعدی به همراه حمید ش. نگاهی به رقابت های تاریخی چند جانبه و بسیار نزدیک در لیگ های دیگر اروپا، خواهیم داشت.