اختصاصی طرفداری | در میان بازیهای این هفته، دو فینال در آسیا و آفریقا، اهمیتی چشمگیر داشت.
روز شنبه، قطریها در یک فینال رؤیایی دیگر لااقل این بار برای خودشان در ورزشگاه لوسیل، به لطف ترفند و هنر اکرم عفیف پس از بلایی که در بازی نیمهنهایی بر سر ما آورد، برای دومین بار پیاپی جام ملتهای آسیا را ربودند.
و یک شب بعد، در قارهی سیاه، داستانی دیگر و درامایی دیگر به لطف هالر، مهاجم ساحل عاج رقم خورد. مهاجمی که به علت سرطان بیضه ماهها از میادین دور بود، در ردههای پایه برای تیم ملی فرانسه به میدان رفت و در دورتموند، پنالتی کلیدی روز آخر فصل قبل را در کورس قهرمانی هدر داده بود، حالا داستان باورنکردنی خود را با لباس نارنجی رنگ ساحل عاج در سرزمین خود نوشت و جام قهرمانی را با گلی دیرهنگام به شهر آبیجان آورد.
در بازیهای باشگاهی و در اسپانیا نیز، رئال مادرید، ژیرونا را از روی ابرها به زمین کشاند و سیلی محکمی به تیم بیادعا و قابلاحترام گذاشت. در انگلستان، توپخانه آرسنال چنان چکشها را در هم کوبید که با پایان نیمه اول نیمی از طرفداران وستهم، مغموم راهی خانه شدند. آرسنال با دو پیروزی متوالی نشان داد هنوز در وسط معرکه قهرمانی حضور دارند، اگرچه جشنوسرور و حرکات آرتتا و تقلید از کلوپ، بعد از پیروزی باارزش برابر لیورپول بیش از حد تحمل بود. با تجربه فصل گذشته آنها باید خوب آگاه باشند؛ شب درازتر از این حرف هاست.
اما در میان نتایج این هفته، این یکی چشمگیرتر و مهمتر از همه بود. چیزی بیشتر از موفقیت در لیگ یا پیروزی در برابر قدرتمندترین تیم آلمان. نوید و انعکاس موفقیت بایرلورکوزن و سرمربی آنها؛ ژابی آلونسو سرفصل جدیدی است. مردی که میرود تا سالیان سال از چهرهای کلیدی در صحنه نمایش فوتبال اروپا باشد.
مهمترین و چشمگیرترین نتیجه هفته؛ بایر لورکوزن۳ بایرن مونیخ ۰
و این، بهانهای بود تا سرانجام، پس از مدتها تعلل را کنار بگذارم و قصد و نیتم دربارهی نوشتن ژابی آلونسو در قامت مربیگری را جامهی عمل بپوشانم.
نخست گزارشی از بازی بزرگ فصل بوندسلیگا و سپس سرکی به ریشهها و روشها و متدهای مربیگری آلونسو در کاری مشترک از امیرحسین صدر و حمید. ش.
نبرد قهرمانی حقیقی
شروع بازی کمی به تعویق افتاد. در آخر هفته در سراسر آلمان اعتراضاتی در مورد سرمایهگذاری خارجیها در بوندسلیگا انجام شد. توپهای تنیس، اسباببازیهای لاستیکی و اشیاء دیگر در دهانه دروازهها پراکنده بود. تصور میکردیم تعویق و در نهایت انتظار برای شروع دیدار، تأثیر منفی بر لورکوزن که سالها در این موقعیت استثنایی و قابل تمجید نبوده است، بگذارد.
اما جریان برعکس این بود: بایرن تیمی مملو از اضطراب بود که بهسادگی قادر نبود طوفان پسران آلونسو را متوقف کند. برخلاف نبردهای دورتموند برابر بایرن در سالهای اخیر که همیشه با اضطراب و تشویش دورتموندیها، راه قهرمانی بایرن را با بردی قاطع برابر رقیب قهرمانی هموار مینمود. این، یک نبرد حقیقی قهرمانی بود و بایر لورکوزن آماده نبرد. هیچچیزی جلودار آنها نبود، حتی قهرمان همیشگی و پرافتخارترین تیم تاریخ فوتبال آلمان.
شاید قرار این بود؛ مردی که احتمال دارد جانشین یورگن کلوپ در لیورپول باشد، بزرگترین موفقیت خود را بهعنوان سرمربی با فوتبالی دیدنی ترسیم کند. ثابت کند هیچچیز اتفاقی نیست و از راهی بگذرد که کلوپ آن را طی کرده. خواباندن مچ غول باواریایی.
بازی بایرن برابر لورکوزن، لبریز از تقابل و تضاد بود. جایی که همه چیز برای هری کین و توماس توخل و تیم درهمریخته بایرن مونیخ بد و نکبتبار پیش رفت، درحالیکه بایر لورکوزن نفسگیر بود، و نقشهای که ژابی آلونسو، سرمربی اسپانیایی طراحی کرده بود را به بهترین شکل ممکن به اجرا گذاشت و قهرمان آلمان را از پای در آورد. ۱۳ بازی دیگر تا پایان بوندسلیگا باقیمانده است؛ اما لورکوزن با صلابتی ستودنی بعد از ۲۱ بازی با ۵ امتیاز اختلاف از بایرن در صدر جدول قرار گرفته است.
نمایش و نتیجه حاصله بیانیهای بود پرشور و قاطع از سوی آلونسو و لورکوزن. بازی در پایان ۰-۳ به پایان رسید؛ اما نتیجه بهراحتی میتوانست دو برابر باشد. لورکوزن مانند رعدوبرق در بای آرنا غرش میکرد و میدرخشید، آنقدر بیامان بود که بایرن را سوزاند و دود کرد و ردپای آلونسو از ابتدا تا انتها بازی در همهجا دیده میشد.
او بهعنوان مربی نوظهور در اروپا مدت هاست ورد زبانها است، جای تعجب نیست، پرز بیبروبرگرد در صورت بازنشستگی آنچلوتی قصد فراخواندن او به مادرید را داشت و اکنون بدون هیچ شکی نامزد شماره یک سرمربیگری لیورپول بعد از ترک کلوپ برای فصل آینده خواهد بود.
این، تیم ژابی آلونسوست
مگر نمیگویند؛ تیمها، آینه تمامنمای شخصیت و ویژگی سرمربی هستند؟
واقعاً نمیتوان مقایسهای بین توماس توخل و آلونسو انجام نداد، کسی که به اطراف میپرید و کلاه بیسبالش را با حالتی دیوانهوار میفشرد، طوری که شما را به آماده تماشای یک فاجعه قریبالوقوع میانداخت. بازیکنان تیم او وضعیت بهتری نداشتند، اریک دایر را به یاد بیاورید، پاسهای بلند فاجعهآمیز، عدم کنترل و اطمینان، ولی او تنها نبود. حتی مانوئل نویر، مظهر و روح لاشه باقیمانده بایرن در عین چند مهار خوب در درون دروازه متزلزل به نظر میرسید. همه خوب میدانیم هری کین هم قادر نبود کارراهانداز باشد.
از سوی دیگر، آلونسو، سرخوشانه، خونسرد و حرفهای عمل میکرد و از سر و رویش اعتمادبهنفس تراوش میشد.
بله، شاید زمانی که الکساندر پاولوویچ، هافبک بایرن به شکلی نمایشی خود را به زمین انداخت و آلونسو را به جوش آورد، اما او در طول بازی همیشه کنترل را در دست داشت. تیمش نیز همینطور بود!
فوتبال لورکوزن در لحظاتی در نیمه اول حقیقتاً نفسگیر بود، پاسهای کوتاه و ضربداری که بهصورت مثلثی در میان پیراهن مشکیها ردوبدل میشد. ضربات منظم طبل گونهای در منطقهای کوچک و بسته. یکلحظه به نظر میرسید آنها در قوطی بایرن اسیر شدهاند، اما ناگهان هکتارها فضای باز ایجاد میکردند و آزادانه و فراغبال با سرعتی مهارنشدنی تمامی تیم بایرن را کیلومترها جا میگذاشتند!
حتی لحظهای شک نکنید این تأثیر سرمربی قابل، باهوش و جوان آنها است.
چنین بازی زیرکانهای، راه را برای گل افتتاحیه فراهم کرد. یوسیپ استانیشیچ مدافع راست کرواسی گل را به ثمر رساند. او بهصورت قرضی از بایرن آمده است؛ ازاینرو از جشن گرفتن خودداری کرد، اما در جشن شادی گل، او تنها کسی بود که تکوتنها مانده بود. درحالیکه لورکوزن رقص چاقو و برش کیک را رسماً آغاز کرده بود
لحظه بزرگی بود با هدف بزرگتر. راه طولانی در پیش بود؛ اما لورکوزن برای این چالش مجهز و آماده به نظر میرسید. تازه و سرزنده و شاداب، نقطه مقابل بایرن؛ نان کهنه و کپکزده. در دیداری که کاپیتان انگلستان، هری کین، تصور میکرد میخش را خواهد کوبید حتی بهزحمت میتوانست تقهای به توپ بزند.
در یک مقطع در نیمه دوم، کین سعی کرد دستوراتی را به یاران خود اعمال کند؛ اما گوش بدهکاری در تیمی آشفته وجود ندارد. حالا زمانی که تاتنهام بار دیگر به جمع چهار تیم لیگ برتر بازگشته است، کین بدون زن و بچه در اتاق هتل در مونیخ به شانس خود لعنت میفرستد. مدال و جام فراری که او بهشدت در دوران آخر ورزش خود در جستجوی آن بود، اینک حتی در آلمان، حتی در بایرن مونیخ، کمی دورتر از حد انتظار به نظر میرسد. خیلیخیلی دورتر از دسترس او!
در آن مرحله، لورکوزن برتری خود را دو برابر کرده بود و چقدر زیبا این کار را انجام داد. آنها دوباره به سمت چپ رفتند، ناتان تلا از الخاندرو گریمالدو دعوت کرد تا به جلو حرکت کند، اسپانیایی توپ را به جوان نیجریهای پس داد و سپس وارد محوطه منطقه شد: یک-دو، یک-دو، 2-0.
پایان گریمالدو باشکوه بود، با نیزههای بالا در یک زاویه تنگ که نویر نتوانست از آن محافظت کند.
زمانی که لورکوزن گل دوم را در دقیقه ۵۰ به ثمر رساند، هیاهو و سردرگمی و ناباوری بیشتری در هر سویی از استادیوم و روی سکوها دیده میشد. رودی فولر، اسطوره لورکوزن و یکی از بزرگان فوتبال آلمان، نشسته بود و فقط سرش را تکان میداد. ظاهراً مرد پرتجربه و دنیا/فوتبال دیده، مانند بقیه ما، قادر به درک همه آنچه در حال رخ دادن در برایر چشمان اوست، نیست.
زمانی که جرمی فریمپونگ از زاویهای بسته و غیرمحتمل گل سوم را زد و نویر در برابر دروازه خود به گل نشست، مولر عاجز از باور چیزی را که بهعین میدید، بود. همه چیز حقیقتاً بسیار خوب پیش رفته بود. طولانیترین روند شکستناپذیری لورکوزن در اروپا با ۳۱ بازی ادامه پیدا کرده بود.
در سرتاسر قاره، همه دوچشمی به تماشای لورکوزن و آلونسو نشستهاند و دراینبین میتوانید مطمئن باشید در مرسی ساید همه چهارچشمی به ستاره سابق اسپانیایی خود چشم دوختهاند. به او و بلندپروازیهای او. مرد محبوب سابق تیم میرود تا شاید، پای خود را در کفشهای بزرگ یورگن کلوپ اسطورهای بگذارد.
ژابی آلونسو برای مربیگری ساخته شده است؟
ژابی آلونسو پس از بازی زیر نظر برخی از بهترین سرمربیان ۲۰ سال اخیر، مدارج ترقی به بالاترین سطح ممکنه بهعنوان مربی را تاكنون بسيار خوب طی كرده است.
ولي آیا او به عنوان مربی تازهکار و موفقيت بسيار چشمگير با بایرلورکوزن، میتواند به يكي از مربيان موفق اينده تبديل شود؟ و در اين شغل سخت و دشوار ميخ خود را بكوبد؟ ظاهرا بسياري از باشگاه های سابق او شديدا مايلند او را تحت اختيار خود بگيرند
زمانی که آلونسو برای تکمیل دوران بازیگری درخشان خود بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ به باواریا رفت و به بایرن مونیخ پیوست، همه او را بهخاطر ویژگیهای رهبری، آگاهی تاکتیکی و توانایی کامل برای اتصال رشتهها در وسط میدان تحسین میکردند. از هیئتمدیره تا بقیه دستاندرکاران بایرن، صراحتاً از ضریب هوشی فوتبالی آلونسو صحبت میکردند و بسیار مایل بودند روزی او را بهعنوان مربی استخدام کنند.
کارل هاینتس رومنیگه، مدیرعامل وقت بایرن در مصاحبهای با مجله کیکر Kicker در آوریل ۲۰۱۹ گفته بود:
او بهترین هافبک میانی است که ما در سالهای اخیر در اختیار داشتهایم و یکی از بهترینها در خط میانی دوران خود. شاید سریعترین مرد میانه میدان نبود، اما باهوشترین و بهترین بازیکن استراتژیکی زمین بود. میدانست کجا باشد و پاسهای ارسالی او بیهمتا بود. بازیکن فوقالعادهای بود که میتوانست به چهار زبان از جمله آلمانی صحبت کند. مردی تمامعیار باشخصیت ملموس و مثالزدنی. آلونسو کسی است که دوست دارم او را بهعنوان مربی در بایرن ببینم. او اکنون در اسپانیا است تا حرفه مربیگری خود را صیقل دهد. نظر من این است؛ بدون شک باید تلاش کنیم تا او را در مقطعی به بایرن برگردانیم.
حدود چهار سال بعد، ارزیابی درست رومنیگه اکنون در مکالمات راهروهای بسیاری از تیمهای پر قدرت اروپایی تکرار میشود، بهویژه میان آنهایی که آلونسو با تمایزی آشکار بهعنوان بازیکن به آنها خدمت میکرد: رئال سوسیداد، لیورپول و رئال مادرید.
در حال حاضر هر تیمی که در آینده در جستجوی مربی تازهای است، مطمئناً آلونسو را در بالای لیست خود قرار خواهد داد. کار استثنایی او بهعنوان یک بانی و نجاتدهنده در لورکوزن در فصل ۲۳-۲۰۲۲، و متعاقب آن در این فصل و صدرنشینی در بوندسلیگا که احتمالاً با قهرمانی به پایان خواهد رسید، ستایشانگیز است.
خاطرتان باشد؛ لورکوزن اولین شغل مربیگری اوست.
زمانی که آلونسو در اکتبر ۲۰۲۲ به دنبال اخراج جراردو سیوانه توسط لورکوزن وارد صحنه شد، گویی با قتلعام مطلقی در بای آرنا روبرو شده است. تیم منطقه راینلند که معمولاً در ردههای بالای بوندسلیگا جای داشت، با مشکلات زیادی روبرو بود و در جدول ردهبندی، با تنها پنج امتیاز از 24 امتیاز تیم یکی مانده به آخر بود. لورکوزن تقریباً در هر بخش و پست زمین ناکارآمد و ضعیف به نظر میرسید و روحیه همه در پایینترین حد ممکن قرار داشت. یاس حاکم بود و زوال و نابودی در یکقدمی.
باید خاطرنشان ساخت، لورکوزن با انتخاب آلونسو دست به ریسک بزرگی زده بود. او به لطف دوران درخشان بازیگری، همراه با عناوین فراوان بهعنوان یک ملیپوش اسپانیایی و قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا با لیورپول و رئال مادرید، بیتردید نام درخشانی روی کاغذ بود.
بااینوجود، آلونسو با ورود به آلمان بهعنوان مربی، چیزهای زیادی برای اثبات خود پیش رو داشت. تجربه او در زمینه فنی و عملی در شغل حرفهای مربیگری، محدود به تیم زیر ۱۴ سالههای رئال مادرید و تیم ب B رئال سوسیداد میشد. سیمون رولفس، مدیر ورزشی باشگاه که ترکیب معرکهای با آلونسو در انقلاب بایر لورکوزن ساخته، راجع به مربی اسپانیایی میگوید:
طرز فکر قالب تیم ابدا خوب نبود. بازیکنان، حتی با بازیکنان با کیفیت و با تجربهی ما اشتباهات وحشتناک و غیر قابل باوری در زمین انجام میدادند. ما به یک رهبر نیاز داشتیم تا تنشها را از بین ببرد.
رولفس و آلونسو همسنوسال هستند و سیمون رولفس، بهرغم آنکه هنوز کسی در آن زمان از توانایی آلونسو در هدایت یک تیم بزرگ در بوندسلیگا مطمئن نبود، با علاقهای که به رویکردی هجومی او دارد، دست به ریسک میزند:
در آن برههی دشوار میشد سراغ مدلهای سنتی شوک به باشگاه، استخدام مربیان کهنهکار و ... رفت اما همهی ما میدانیم این چیزها پایدار نخواهد بود. ما دنبال کسی بودیم که فلسفه و سبک خود را در تیم پیاده کند. از طرفی میدانستیم که ژابی، هرگز تا کنون با چنین چالش دشواری مواجه نبوده. او با کیفیت خود، بازیکنان ما را به سطح خود رساند و قدرت تیم آشکار شد... با بروز تغییرات ما خوشحال بودیم که "آره، او مرد ماست...
بههرحال فراموش نکنیم، حتی یک مربی باتجربه و سابقه کار زیاد، وقتی با تیمی چون بایرلورکوزن که در اورژانس بود و نیازمند کمکهای اولیه، به طور حتم احساس ترس میکرد.
بااینحال آلونسو بدون هیچ تجربهای در این سطح قابلیتهای خود را به رخ کشید و همه چیز را در انقیاد خود در آورد. به سرعت اعتمادبهنفس و ثبات را به تیم بازگرداند و مسیر صعودی را با فوتبالی جذاب و کاری طراحی کرد. اجتنابناپذیر بود، نهتنها با کسب مقام ششمی در بوندسلیگا، جواز حضور در اروپا را تضمین کرد، بلکه به نیمهنهایی لیگ اروپا نیز رسید.
جایی که در نهایت در برابر رم و مورینیو شکست خورد. جای تعجب نیست در این فصل گام بعدی را فراتر نهاده؛ تحت هدایت آلونسو و اضافه شدن استعدادهایی مانند گرانیت ژاکا (آرسنال)، ویکتور بونیفیس (یونیون سن ژیلواز)، آرتور (آمریکا مینیرو)، یوناس هافمن (بوروسیا مونشن گلادباخ) و الکس گریمالدو (بنفیکا)، لورکوزن را نمیتوان دست کم گرفت.
فرناندو کارو رئیس باشگاه میگوید:
بونیفیس، هافمان، گریمالدو و ژاکا همه بازیکنان اولویت اولی بودند که ما در پستهای خود میخواستیم و رولفس توانست آنها را جذب کند. لزوماً نمیتوان انتظار داشت که همه نقلوانتقالات یک باشگاه به نتیجه برسد؛ اما تا اینجای فصل چیز درخشان و خارقالعادهای را از تکتک آنها دیدهایم و این اعتباری است که به ژابی آلونسو تعلق میگیرد.
سالهاست لورکوزن مجبور بوده با برچسب «هیجانانگیز اما ناقص» زندگی کند (تیمی مشابه تاتنهام در انگلستان)، تیمی تک بعدی با اژدرهایی که فقط میخواهند به جلو یورش ببرند. آلونسو، بهجای پیچیدگی و تغییرات گسترده از روز اول، به سراغ تاکتیکهای دفاعی میرود و روشهایی که تیم را خیلی سریع به گل، بسته نگهداشتن دروازه و فرار از منطقهی سقوط برساند.
تغییر ذهنیت تیم را میتوان بهوضوح در اولین بازی دور حذفی لیگ اروپا یافت. جایی که بایر لورکوزن، باخت 3-2 برابر موناکو در خانه را با برد 3-2 در فرانسه جبران میکند و در ضربات پنالتی، هر 5 پنالتیزن تیم، با اعتمادبهنفس ضربات خود را به گل تبدیل میکنند. لورکوزن با بداقبالی و در بازی که 72 درصد مالکیت توپ را در اختیار دارد و حریف آنها، آ اس رم نمیتواند هیچ شوتی را روانهی دروازهی آنها کند، در نیمهنهایی لیگ اروپا اسیر روش مورینیو میشود.
طلسم شوم؛ اما در لیگ دست از سر آنها بر میدارد و در روز آخر، نبرد پایاپای رسیدن به لیگ اروپا برابر وولفسبورگ به نفع آنها تمام میشود. درحالیکه لورکوزن با اخراج احمقانهی امین عدلی بازی را به بوخوم ته جدولی 3-0 میبازد، در بازی همزمان وولفسبورگ هم برابر هرتابرلینِ سقوط کرده شکست میخورد تا ژابی آلونسو کشتی در هم شکستهی تیم هفدهم جدول را به ساحل رقابتهای اروپایی در فصل جدید برساند.
آلونسو استایل
تحت رهبری آلونسو، Die Werkself یا The factory Eleven که اشاره به ریشه کارگری و صنعتی باشگاه دارد که در سال ۱۹۰۴ بنام فردریش بایر و شرکا معروف بود، به طور ناگهانی تعادل و جوهره دیگری گرفت. خامی و سادهلوحی خط دفاع از میان رفت؛ اما گردباد تهاجمی در جای خود باقی ماند. فشردگی، کار گروهی بیشتر، مالکیت توپ و پرسینگ قابلملاحظه. علاقه آشکار به دفاع متفکرانه و رویکرد تهاجمی مطالعه شدهتر و متدبرانه.
پیروزی آخر هفته اولین پیروزی مقابل بایرن نبود. در فصل گذشته، لورکوزن آلونسو توانایی خود را با هشت بازی بدون شکست بوندسلیگا نشان داد، سکانسی که با پیروزی خانگی عالی ۲-۱ مقابل بایرن مونیخ همراه شد. یک آزمون تاکتیکی بود که آلونسو و یارانش با تمام قوا، منظم و هدفمند، پا به پای بایرن در میدان قرار گرفتند و با پاسهای عمودی خود در میانه میدان دمار خط میانی بایرن را درآوردند.
نقطه کلیدی تصمیم آلونسو برای تغییر مکان معمول روبرت آندریش از نقش معمول هافبک دفاعی به سوییپر یا لیبرو بود. لورکوزن با آندریچ که دائماً بین خط دفاعی و خط میانی حرکت میکرد کاملاً هماهنگ به نظر میرسید، درحالیکه بایرن سردرگم هرگز به حل معما نزدیک هم نشد. آندریش، میگوید:
ما خیلی زود فهمیدیم که چیزهای زیادی پیرامون تیم تغییر کرده. ما پیش از آن با این تفکر به زمین میرفتیم که بازی را همانطور که هست بپذیریم. اگر عقب افتادیم، خب آن بازی را باختیم و باید به فکر بازی بعدی باشیم. اما آلونسو این تفکر را تغییر داد. همهی تیم این را از پذیرفت و با هم به دنبال راه حلها میگشتیم.
سیمون رولفس، بعد از این مسابقه اظهار کرد:
نقشه ژابی فوق العاده بود. بعد از انها ۲۰ دقیقه، بایرن باید ارایش خود را تغییر می داد و ما این انعطاف را داشتیم که به آن واکنش نشان دهیم. راب [آندریش] در خط دفاعی خوب عمل کرد و وقتی وارد خط میانی شد، تفاوت زیادی ایجاد کرد، جایی که بایرن هرگز نتوانست از ما پیشی بگیرد
جای تعجب نیست آلونسوی مربی دقیقاً نشان از آلونسوی بازیگر دارد که تا حد زیادی خاص بود و استایل و راه و منش خود را داشت:
توانایی خواندن بازی، پیش بینی حرکات شطرنج وار حریفان و حل سریع مشکلات. او اقتداری طبیعی و ذاتی دارد و بازیکنان حرفهای همیشه به فوتبالیستهایی در سطح جهانی؛ چون او احترام میگذارند. رزومه او مملو از عناوین جهانی و اروپایی است و بسیاری از بازیکنان آرزوی قدم گذاشتن در مسیری مشابه را دارند.
چیزی که بسیاری از صاحبنظران فوتبال آلمان انتظار آن را نداشتند، شوروشوق او برای چالش در لورکوزن، و تمرکز کامل برای پروژه طراحی شده او بود.
تحرک و هیجان او در تمرینات که هنوز تماشای پاسهای دقیقش آدم را حیران میکند، و چه قبل و چه در حین بازی نفسگیر است. متحرکترین و پرانرژی، از آن دسته سرمربیانی نیست که دستیارانشان جلسه تمرینی را اجرا میکنند، و بیحوصله در کنار میایستند. او ترجیح میدهد قاطی شود، توضیح دهد، و در تمرینات شرکت کند. حتی در کنار دست باشد تا دروازهها، توپها و آدمکها را حمل کند. خلاصه «دست روی دست» نمیاندازد. حتی در حین گرم کردن قبل از بازی، او اغلب در تمرینات دروازهبانان هم شرکت میکند. با تماشای چند کلیپ شور و شوق مربی جوان و مستعد را حس میکنید که به پوستواستخوان شما نفوذ میکند.
رزومه ای پربار
تمامی ویژگیهای آلونسو دلیل خوبی است تا باور داشته باشیم؛ بهاحتمال زیاد جایگاهی برای خود در مربیگری در سطح نخبگان پیدا خواهد کرد. رهبری در دیانای DNA اوست.
آلونسو در کارنامه خود، مجموعه قابلتوجهی از کار با مربیان کارکشته داشته است، تأثیرات مربیان درجه یک و بازی کردن تحت هدایت یکایک آنها، کلاس درسی با بهترینها همراه با ایدههای متفاوت.
از ۱۵ مربی ای که در قرن بیست و یکم لیگ قهرمانان اروپا را بردهاند، آلونسو زیر نظر پنج نفر از آنها بازی کرده است؛ ویسنته دل بوسکه، رافائل بنیتز، خوزه مورینیو، کارلو آنچلوتی و پپ گواردیولا. حقیقتاً لیست بهغایت گیرایی است.
علاوه بر این، در هر یک از موارد، او فقط در ترکیب حضور نداشته، بلکه نقشی کلیدی در تیمهای برنده جام ایفا کرده است، و غالباً صدای مربی در صحنه نبرد هم بوده است.
در لیورپول، الونسو بود که در فینال استانبول، در کنار کاپیتان جرارد در قلب میدان جنگید و پس از شوک مرگبار به خاطر مهار پنالتی، در کسری از ثانیه توپ برگشتی را به تور دروازهی دیدای برزیلی چسباند، بازی را 3-3 کرد و سرنوشت آن فینال یگانهی شگفت انگیز را به صیافت پنالتیها و در نهایت قهرمانی قرمزها به رهبری بنیتز کشاند.
اگر تابهحال طرحی برای بازیکنی حرفهای ریخته میشد که پس از دوران بازیگری به همان تناسب به درجه مربیگری در سطح بالا برسد، بی شک آلونسو نمونه بارز و زنده ان است.
در جستجویهایم برای این سیاهه، او را مردی رؤیاپرداز، دوراندیش و خوشفکر یافتم. پسر پریکو آلونسو، ملیپوش سابق اسپانیایی، هافبک دفاعی جنگنده که در اوایل دهه ۱۹۸۰ دو قهرمانی لالیگا را با رئال سوسیداد به دست آورد و همچنین برای بارسلونا و اسپانیا بازی کرد. پسر او ژابی هم تمام زندگی خود را غرق در بازی و فرهنگ فوتبال و نحوه عرضه و نمایش آن گذراند. فوتبال برای آلونسو صرفاً شهرت یا رفاه اقتصادی نیست. در اعماق او، کنجکاوی عمیق فکری برای کشف پیچ و مهرهها و رمز و راز این ورزش وجود دارد و در طول دوران بازیگریاش مانند اسفنج تمامی اطلاعات را جذب کرده است
مردانی که بر ژابی الونسو تاثیرگذار بودند
فرد |
عنوان |
توصیف |
پریکو آلونسو |
پدر ژابی آلونسو |
پدر ژابی خود یک بازیکن عالی بود. سختکوش و یک هافبک دفاعی پیشرو. رویکرد محکم و عدم خودخواهی او در بازی، به خوبی دربارهی نگرش ژابی در زمین توضیح میدهد.
پریکو در بازهی کوتاهی در سال 2000 نخستین سرمربی فرزندش بود.
|
فلورنتینو پرز |
رئیس باشگاه رئال مادرید |
کسی که همواره، چه در دوران بازی و چه در دوران مربیگری، الونسو را تحسین نموده. شایعات از علاقهی پرز نسبت به الونسو برای جانشینی انچلوتی خبر میدهد. |
سباستین پاریا |
دستیار ژابی الونسو |
مرد قابل اعتماد ژابی و اولین کمک مربی او در مادرید حالا و در آلمان نیز کنار اوست. پاریا دو دههی اخیر را در آکادمیهای رئال مادرید سپری کرده و حالا در 46 سالگی مغز متفکر و در سایهی آلونسوست. |
روبرتو اولابه |
مدیر ورزشی سوسیداد |
در 5 سال اخیر، اولابه مدیر ورزشی تیم باسکی بوده. کسی که در سال 2019 به الونسو اعتماد کرد و او را به سن سباستین آورد. الونسو، سه فصل با روند صعودی را در سوسیداد گذراند و اولابه تاکید دارد درها به روی ژابی همیشه باز است. |
آلوارو اربلو |
همبازی ژابی در تیم ملی و مادرید |
دفاع راست پیشین تیم ملی اسپانیا و رئال مادرید، یکی از صمیمی ترین دوستان آلونسوست. آربلوا، روی نیمکت جوانان رئال مادرید نشسته و میتواند تا چند سال آتی، ژابی الونسوی دوم باشد! |
پپ گواردیولا |
مربی الونسو در بایرن |
الونسو از سال 2014 تا 2016 در بایرن تحت نظر پپ به میدان رفته. حضور دائمی کنار پپ روی نیمکت و در زمین تمرین، پیش از بازنشستگی در فوتبال مطمئنا بر ایدههای الونسو و فلسفه مالکیت توپ و حرکت دادن آن در حمله تاثیرگذار بوده است. الونسو دربارهی گواردیولا میگوید :
"او میتواند روی تمام مربیان این عصر تاثیرگذار باشد"
|
تصمیم او در سال ۲۰۱۴ برای ترک رئال مادرید پس از 3 سال، و انتقال به بایرن مونیخ چکیدهای از طرز فکر او است. تلاش همیشگی برای کسب دانش فوتبال تا آنجا که شانس آن را دارد. گزینههای آسانی چون MLS را کنار زد و در عوض، به آلمان رفت و بایرن را انتخاب کرد، تا از تنها فرصت در زندگی خود بهره کامل را ببرد. برای کشف اسرار فوتبالی گواردیولا، مردی که او آن را «پیشتاز و بیهمتا و الهامبخش» مینامد، به آلمان رفت.
آنچلوتی سرمربی رئال مادرید، زمانی که آلونسو تحتنظر او بود، او را به دلیل قدرت و بینش، "ال پروفسور" لقب داده بود. بینش آنچلوتی نگاههای جدیدی به شاگرد ارائه داد، بهویژه در مورد مدیریت آدمها و بازیکنان، دیپلماسی و سازگاری با دمودستگاه، تطبیق سیستم پیرامون با ویژگیهای بازیکنان در دسترس.
و درست همانطور که آنچلوتی در میلان، پاری سن ژرمن، ناپولی و حالا رئال در یک چرخوفلک چرخشی در حال تغییر شکل بوده است، آلونسو نیز حاضر نیست تحت انقیاد یک سیستم قرار بگیرد. او بهعنوان مربی تیم رئال سوسیداد B، همیشه از ۴-۲-۳-۱ یا ۴-۳-۳ استفاده میکرد. اکنون در لورکوزن، او با سیستم ۳-۴-۳ یا ۳-۵-۲ بازی میکند، اگرچه گاهی اوقات به دفاع چهار نفره هم روی میبرد.
یادمان باشد، آلونسو آنقدر باهوش است، تا آدم خودش باشد با سبک و سیاق خود. او نمیتواند جعل هویت کند، و تقلید و کپی از پپ گواردیولا باشد.
شاید بهترین راه برای بیان آن این است؛
هر دو نفر یک کتابچه راهنمای اصول مشابه را به اشتراک گذاشتهاند: ظرافت تاکتیکی، آگاهی از موقعیت، توجه دقیق به جزئیات، تجزیهوتحلیلهای گسترده، و نیاز مبرم به تسلط و کنترل، و همه اینها به همراه شور و حرارت و تعصب!
گواردیولا دیگر چیزی برای اثبات ندارد. مجموعه او کاملتر از این حرفها است. اما ژابی آلونسو مایه و خمیره را دارد، و راهی طولانی و پر فراز و نشیب در پیش رو.
آینده
آلونسو، بهرغم نتایج درخشان، رکوردها و فصل طلایی که در حال سپری کردن آن است، با واقع بینی راجع به آینده میاندیش. او میداند که برای مربیان سازنده در این عصر، یک مانع بزرگ وجود دارد و آن نتیجه گرایی مفرط مدیران و طرفداران باشگاه غولآساست. باشگاههایی که به سرعت و با تزریق پولهای بی حد و حصر تجهیز میشوند. آلونسو میگوید:
تا وقتی در بازی بعدی برنده باشید، اجازه دارید به 5 سال آینده فکر کنید.... من برنامههایی دارم که در درازمدت با جدیت به آنها فکر میکنم اما اولویت من برنده شدن است. بله، من میخواهم و باید "در بازی بعدی" برنده باشم
ژوزه مورینیو از آلونسو به عنوان صلحجوی رختکن یاد می کند. و آلونسو در باره مورینیو گفته است:
من چیزهای زیادی از خوزه یاد گرفتم. چگونه رهبری کنیم، چگونه یک تیم را متقاعد کنیم تا برای یک هدف واحد بجنگد. خوزه در این کار بسیار خوب است.
“کوه ها صدا می زنند و من باید بروم."
ظاهرا ژابی آلونسو هم همینطور است. رهبری که برای اهداف خود خواهد جنگید و سربازان خود را در مسیر پر فراز و نشیب هدايت خواهد كرد تا قله های بسیاری را به فتح خود در اورند.
در حال حاضر تسخير قله ها اهميتي ندارد، معناي واقعي شادی و موفقيت زماني است كه بي محابا در حال بالا رفتن، صعود و ترقي هستید!