تصور شما از پله چیست، یک پسر فقیر که برتری مطلق سفیدها بر سیاهان را به بطالت کشاند یا یک فرد موقر اتوکشیده؟ نماد انسانیت یا یک سیاسی که همواره همراه زپ بلاتر بود؟ به هر حال امروز بیش از یک سال از مرگ شاه میگذرد؟ فوتبال دنیا دیگر شاه ندارد... البته که خاطرات پله هیچگاه نمیمیرند. نمیدانم که شما به عنوان خواننده این متن چه اندازه به طلسم و نفرین اعتقاد دارید، اما با رفتن پله اوضاع فوتبال برزیل روز به روز بیشتر به قهقرا رفت. برزیل در سال 2023 بعد از گذشت بیشتر از دو دهه برای اولین بار به اوروگوئه باخت. آنها در این سال همواره مقابل مسی و یارانش در تیم ملی آرژانتین شکست خوردند که یکی از بدترین رکوردهای تاریخ تیم ملی برزیل در تقابل های خود با آرژانتین است، نیمار جونیور نیز به دلیل مصدومیت قطعا مسابقات کوپا آمریکا 2024 را از دست داد. شکست تیم ملی برزیل برابر کلمبیا در شب درخشش لوییز دیازی که تازه پدرش از چنگال آدم ربایان آزاد شده بود نیز از آن دست فاجعهها بود... برزیل حالا در خطر عدم حضور در جامجهانی قرار دارد و باید منتظر ماند و دید تا عملکرد آنها با مربی جدیدشان چگونه است؟ خب. از حرف اصلی منحرف شدیم، پله را باید بالاتر از محمدعلی کلی مهمترین ورزشکار سیاه پوست تاریخ بدانیم، اما صرفاً این رنگ پوست نیست که پله را از دیگر ستارههای آسمان فوتبال متمایز کرده است... شاید روزی که استعدادیاب سانتوس برزیل خطاب به مسئولان باشگاه با صدای رسا اعلام کرد که یک نابغه برای سانتوس پیدا کرده است اکثر مسئولین باشگاه این جمله را غلو میشمردند، اما سرانجام وقتی که پله از دنیای فوتبال خداحافظی کرد همه دنیا این موضوع را میدانستند:
پله یک نابغه است.
بعد از خداحافظی پله از مستطیل سبز معلوم شد که استعدادیاب سانتوس نه تنها حرف دروغ نمیگفته است، بلکه بیراه نیست که بگوییم او بهترین بازیکن تاریخ فوتبال را کشف کرده بود. پله تبدیل به بزرگترین بازیکن وقت فوتبال دنیا شد، بالاتر از امثال قیصر فوتبال آلمان که بعد از نابودی آلمان نازی تبدیل به قهرمان مردم شکست خورده شد، چارلتونی که شاید نقطه عطف تاریخ منچستریونایتد باشد و کرایوف، همان اسطوره بارسلونا که جادوهایش با توپ فوتبال زبانزد است. از رکورد آقای گلی پله و زدن بیش از ۱۰۰۰ گل رسمی و غیررسمی که بگذریم به رکوردهای دیگری نیز میرسیم که شاید در تاریخ تکرار نشوند. در تمام ادوار برگزار شده مسابقات ژول ریمه و جامجهانی فوتبال تنها 21 بازیکن بیش از یک بار قهرمان جام جهانی شده اند و در میان آن ها نام 16 برزیلی، 4 ایتالیایی و یک آرژانتینی دیده می شود و پله به عنوان بازیکن و ماریو زاگالو به عنوان هم مربی و هم بازیکن در این زمینه رکورددار هستند. پله همچنین جوانترین گلزن تاریخ جامجهانی فوتبال است که با تنها ۱۷ سال سن موفق به گلزنی برابر سوئد در جامجهانی ۱۹۵۸ شد، او همچنین با ۹۴ هتریک بهترین رکورد را در این زمینه در اختیار دارد، پس بیخود نبود که به او لقب پله دادند، واژه ای که در زبان عبری به معنای معجزه است و چه معجزه ای بهتر از بازیکنی همانند پله؟
پله و ستارههای هم عصر خود
در بالا به بعضی بازیکنان هم عصر پله که در میان مردم خود جایگاهی همانند پله دارند اشاره کردیم، حالا بد نیست رویاروییهای این ستارهها را مرور کنیم: پله و چارلتون در جامجهانی ۱۹۵۸ همراه با تیمهای ملی خود در یک گروه قرار گرفتند، البته که این تقابل کیلومترها با یک انگلیس - برزیل واقعی فاصله داشت تیم ملی انگلیس در شرایطی پای به رقابتها گذاشت که از شرایط مطلوبی بهره نمیبرد و تعدادی از بازیکنان تاثیرگذارش را به دلیل سقوط هواپیمای منچستریونایتد تر آسمان مونیخ از دست داده بود، به همین دلیل بازی سر بابی و پادشاه در آن جام اصلا قابل مقایسه نبود و همین هم شد که در انتهای جام نام مهاجم ناشناخته تیم ملی برزیل سر زبانها افتاد. اما خب این آخرین پرده از نمایش مشترک سربابی و ادسون یا همان پله نبود، در آخرین جامجهانی این دو ستاره، یعنی جامجهانی ۱۹۷۰ نیز یک تقابل بین این دو ستاره رقم خورد، سرانجام و پس از یک بازی مهیج اما بدون گل گل جرزینیو که به وسیله پاس گل پله به ثبت رسید، انگلیس را مغلوب تیم خوب ماریو زاگالو کرد تا برزیل با قهرمانی در این رقابتها پایان باشکوهی برای پله رقم بزند و پله رکورددار قهرمانی در جامجهانی به عنوان بازیکن شود. اما این تنها قابی نبود که از پله و یکی از ستارگان هم عصر خود ثبت شد، سالهای آخر فوتبال پله و حضور در نیویورک کاسموس آمریکا و بازی در کنار بکن بائر قطعا یکی از خاطره انگیزترین اتفاقات زندگی فوتبالی پله است. حضوری که شاید برای آن در این دوره باید بازیکنانی همانند مسی و رونالدو با هم همبازی میشدند. از پله که بگذریم به یکی از ستارگان هم بازی این بازیکن در عصر طلایی فوتبال برزیل میرسیم، بازیکنی که نماد قشر فرودست جامعه در برزیل شد...
گارینشا و جایگزینی مارادونا در برزیل
جامجهانی ۱۹۸۶، آفتاب داغ و سوزان مکزیک، مردمی که هرکدام برای تماشای بازی یک ستاره به ورزشگاههای گرم میآیند، و دیگو مارادونایی که سرش از همه بازیکنان شلوغتر است، در سالهای بعد از ۱۹۵۰ همواره جامجهانی با یک داستان جذاب و گاهی تراژدیک دنبال شده بود، جامجهانی ۱۹۵۰ که در آن فینال بین دو تیم از آمریکای جنوبی برگزار شد و سرانجام این تیم ضعیفتر میدان یعنی اوروگوئه بود که با حساب ۴-۲ برنده شد و برزیل در ماراکاتاز به قول خیلیها یخ زد. فینال ۱۹۵۴ که نقطه غرور ملی آلمانها بعد از جنگ شد و موافقین و مخالفین دیکتاتور آلمان نازی، هیتلر بعد از بازی به هم پیوند خوردند، جامجهانی ۱۹۵۸ که در آن ابرستاره جوانی به نام پله ظهور کرد و تاریخ با آن جام پیوند خورد، و جامجهانی ۱۹۶۶ که در آن اولین و آخرین قهرمانی انگلیس در ژول ریمه و جامجهانی رقم خورد. جامی که در آن سر بابی چارلتون تازه در گذشته در ومبلی و در خانه ملکه الیزابت، در بهترین نمایشی که میتوانست در دوران فوتبال خود داشته باشد رو در روی اوزه بیو، با دو گل انگلستان از سد بلند پرتغال به فینال جام جهانی ۱۹۶۶ میرساند، در ومبلی برابر قیصر جوان به جام زیرنه بال ژول ریمه چنگ میزند و در بین حواشی گل مشکوک انگلیس قهرمان ژول ریمه میشود. در این بین برای بسیاری جامجهانی ۱۹۶۲ در شیلی یادآور هیچ اتفاق خاصی نیست. فارق از اینکه این دوره بازیکنی توانست جولینیو، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ برزیل را نیمکتنشین کند. اما شروع دوران گارینشا در تیم ملی فوتبال برزیل صرفا در جامجهانی ۱۹۶۲ نبوده، زوجی که گارینشا و پله در اردوی پیش از جامجهانی ۱۹۵۸ برزیل تشکیل دادند هیچگاه طعم شکست را نچشید، شاید تمامی داستانهایی که از گارینشا میشنویم داستانهایی نزدیک به اتفاقاتی که برای جرج بست افتاد باشد، اما گارینشای واقعی هیچگاه نباید فراموش شود.
ماریو زاگالو
ناامید کردن حس خیلی بدی است، ناامید کردن کسانی که به تو امید داشتند، ناامید کردن شیوخی که به پشتوانه دلارهای نفتی خود تو را آورده بودند، چیزی شبیه عربستان امروزی... در اولین تقابل حشمت مهاجرانی و ماریو زاگالوی برزیلی روی کاغذ همه چیز به سود کویت بود، اما زاگالو در مقدماتی جامجهانی ۱۹۷۸ و در سال ۱۹۷۶ در تهران آن چهره ایران را به چشم خود میبیند. زاگالو به حشمت مهاجرانی یک-صفر میبازد و مربی قهرمان جهان به مربی قهرمان آسیا میبازد، داستان زاگالو اما ادامه پیدا میکند...
فوتبال به بعضیها همه چیز داد و آنها را مدیون خود کرد، اما عده ای نیز هستند که آنها فوتبال را مدیون خود کرده اند. مرد با آن موهای سفید و عینک ته استکانی انگار کنار نیمکت برزیل به دنیا آمده بود، اولین عکسهایی که از زاگالو منتشر شد مردی بود که خیلی آرام در حال هدایت برزیل بود، و اما اولین افتخار... جامجهانی ۱۹۷۰ تولد ماریو زاگالو بود. همانطور که عده کثیری از جام جهانی 1970 بهعنوان تولد فوتبال مدرن یاد میکنند. در اولین جامجهانی که زاگالو سرمربی بود،جرزینیو، رِولینو، کارلوس آلبرتو، جرسون و توستائو همه نامهایی هستند که در اذهان ماندند. بیایید با خود زاگالو صحبت کنیم:
تابلوی تو، برای تمام مردم دنیاست. برای عاشقان و نه فقط روشنفکران. برای اهل هنر و نه فقط مردم کوچه و بازار. بگذار گلها به ثمر برسند. در هر بازی. در مقابل افسانهای به نام گوردون بنکس. در بازی نهایی. از شمارهی 7 پشت لباسش میفهمی که هنرمند است. همه کاره. ژرزینیو در تمام بازیهای برزیل 1970 گل میزند. فانتزی جاری در تابلوی نقاشی تو. طوفان ژایر..
تابلو کامل شده. هنر، ظرافت، اندیشه، صلابت. زمان امضا کردن آن است. امضای تو، هویت هنر توست. ظرافت؟ البته که لازم داری. به ظرافت آن حرکت بدون توپ. فریب اروگوئهایها. صلابت؟ بگذار شوت بزند. از راه دور. در مقابل مستحکمترین دیوار دفاعی دنیا. به رنگ لاجوردی. یک ضربهی آزاد. و پرواز. بله امضای تو، از آسمانها آمده. پرواز میکند. در آسمان ضربهی سر... تابلو آماده شده. پادشاه پله، امضای تابلوی توست. تو، بزرگترین نقاش تاریخ فوتبال. تو، ماریو زاگالو... تمام آن تابلو برای تو است، تو با آن تابلو دل از برزیلیها بردی.
حمید. ش و امیرعلی. ی
زاگالو همچنین یکی از خرافاتیترین چهرههایی بود که مستطیل سبز به خود دیده است. او همیشه از علاقهاش به شماره 13 میگفت و این را به دو رقم آخر سال تولدش، یعنی ۱۹۳۱ ربط میداد. زاگالو به همراه دیدیه دشان و بکن بائر تنها بازیکنان تاریخ فوتبال است که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان مربی قهرمان جهان شده است، به نوعی او مرد رکوردها است، درست همانند پله... اما حالا و بعد از مرگ ماریو زاگالو مربیان برزیلی در حال پیمودن یک مسیر بیهوده هستند. به نظر سیاست فدراسیون برزیل در انتخاب مربی بومی درست اثر نکرده و ثمره خوبی نداده و بنابراین نیاز به یک بازنگری دارد. قطعا حضور مربی ای همانند کارلو آنچلوتی ایتالیایی روی نیمکت برزیل اتفاق خوبی بود، اما حالا و با توجه به تمدید کارلتو با رئال مادرید دوبرابر جونیور برزیلی سرمربی این تیم شده است، باید دید حضور او در برزیل چه نتیجه ای خواهد داشت؟