* مادیبا لقب نلسون ماندلا
تیم ملی آفریقای جنوبی با ترکیبی که فقط 3 بازیکن از لیست 26 نفرهی آن خارج از کشور توپ میزنند، پای به مرحلهی نیمه نهایی جام ملتهای آفریقا نهاد.
تورنمنتی لبریز از هیجان ناشناختهها، هنر مردان قارهی سیاه و درخشش غافلگیر کنندهی ستارگان ناآشنا.... آخرین افتخار بزرگان پسران بافانا بافانا در این تورنمنت را باید با ورق زدن تاریخ جستجو کنیم. بازگشت به 18 سال پیش از این، در اولین حضور تیم ملی آفریقای جنوبی در یک تورنمنت بزرگ ملی س از براندازی رژیم آپارتاید. داستان جامی که در آن آفریقای جنوبی یک ملت شد.
.....................
"آفریقای جنوبی به خود جرات داد تا انتظارات بیشتری از جام ملتهای آفریقا داشته باشد..... ما معتقد بودیم مربیان و مدیران کار خود را به خوبی انجام خواهند داد. مهارتهای بازیکنان هواداران فوتبال در جهان را به وجد خواهد آورد و انتظار داشتیم در نخستین چالش خود در قارهی آفریقا، عملکرد خوبی را به نمایش بگذاریم....ما با شروع مسابقات، چیزی فراتر از حد انتظارمان را تجربه کردیم. ورزشکاران ما نشان دادند پیشگامان ساخت آفریقای جنوبی جدید هستند. آنها ثابت کردند فوتبال در انحصار دولتها و سازمانهای سیاسی نیست. و ورزش قدرت غلبه بر شکافهای کهنه در اجتماع و ساخت آرزوی مشترک را دارد... بازی فینال، یک نمایش نفس گیر و هیجان انگیز بود و نتیجهی آن موجی از غرور ملی و اتحاد شادی آور را در پی داشت...
خانمها، آقایان و مهمانان محترم، ما امشب در اینجا جمع شدیم تا یکی از برجستهترین موفقیتهای ورزشی آفریقای جنوبی را جشن بگیریم. تیم ملی فوتبال ما، رویای آفریقای جنوبی را بر خلاف تمام انتظارات محقق کرد. و ما قهرمان جام ملتهای آفریقا شدیم..."
نلسون ماندلا،
1 مارس 1996
پرتوریا، جشن قهرمانی تیم ملی آفریقای جنوبی
...............
ملت هزار تکه. پس از جنگ دوم استعمار، نژادپرستی و هر چیز که سالیان سال به دنبال معادن بی پایان طلا و نقره در آفریقای جنوبی میگشت، سر و شکل تازهای گرفت. ملت افریقای جنوبی با تقسیم به چهار طبقهی سفیدپوستان، هندیها، رنگین پوستان و سیاه پوستان عملا به ملتی چندپاره تبدیل گشت. و صاحبان نظام سیاسی با تیغ تیز قانون و نیروهای نظامی زندگی سیاهپوستان را تیره و تار نمودند. مدارس، مراکز فرهنگی، ورزشی، تفریحی و هر چیز دیگر تحت سلطهی سفیدپوستان قرار گرفت و سرکوب و قتل و زندان سهم سیاهان. داستان طولانی آپارتاید سرانجام در سال 1990 به پایان میرسد. ماندلا پس از 30 سال از زندان رهایی مییابد و در دههی 90 روزگار تازهای در آفریقای جنوبی آغاز میشود..
. 6 سال پس از براندازی نظام آپارتاید، تیم ملی فوتبال آفریقای جنوبی برای اولین بار اجازهی شرکت در مسابقات جام ملتهای افریقا را پیدا میکند. مسابقاتی به میزبانی ژوهانسبورگ....

فوتبال، بر خلاف راگبی و کریکت حتی در سالهای آپارتاید نیز ورزش سیاهپوستان آفریقای جنوبی قلمداد میشد. با این حال پس از قیام سوییتو در سال 1976 و قتل عام 170 دانش آموز توسط پلیس رژیم آپارتاید، فیفا رسما آفریقای جنوبی را اخراج شد و عملا هیچ نامی از آفریقای جنوبی در تورنمنتهای مختلف فوتبال به چشم نمیخورد. در سال 1991 با انتخاب ماندلا به عنوان اولین رئیس جمهور دموکراتیک آفریقای جنوبی چیزهای بسیاری تغییر کرد و یکی از آنها بازگشت کشور به عرصههای بینالمللی فوتبال بود. پرچم جدید افریقای جنوبی با رنگهای رنگین کمان، به نماد زندگی نژادهای مختلف در کنار هم تبدیل شد و تیم ملی فوتبال، به عرصهی بازی مردان آفریقای جنوبی دوشادوش هم.
در سال 1996، میزبانی جام ملتهای آفریقا در آفریقای جنوبی به حال و هوای دیگری را به همراه داشت. یک سال پس از موفقیت بز در فتح جام جهانی راگبی، حالا نوبت به برگزاری یک تورنمنت فوتبالی رسیده بود. شان بارتلت، مهاجم تیزچنگ آن روزگار آفریقای جنوبی میگوید:
"قهرمانی جام جهانی راگبی و صحبتهای ماندلا، به ما انگیزهی فراوانی برای حضور در آن تورنمنت داد"
همه جا صحبت از حضور آفریقای جنوبی در قامت یک ملت در بازیهاست. تماشای آنها با لباسی رنگارنگ، با پرچمی رنگارنگ و با حضور بازیکنانی از نژادهای مختلف، به خودی خود زیبا و تماشایی است و موفقیتی بی نظیر برای ملتی که علیه آپارتاید جنگیده. با این حال یک نفر، به دنبال چیزهایی بیشتر میگردد.
"این نلسون است که میخواهد با شما صحبت کند آقای کلایو"

یک هفته مانده به آغاز بازیها، نلسون ماندلا با کلایو بارکر سرمربی تیم ملی آفریقای جنوبی تماس میگیرد تا جویای احوال تیم ملی باشد. تماسهای ماندلا دائمی است.
"میدانی که تیم راگبی چه کرد کلایو...."
ماندلا همچنین به طور مداوم به اردوی تیم سر میزند. نوههای را برای ملاقات با بازیکنان به هتل میآورد و الهام بخش همیشگی آنهاست. بازی افتتاحیه برابر کامرون، یک روز بزرگ در تاریخ آفریقای جنوبی ست. یک بازی ملی رسمی در ژوهانسبورگ پس از سالیان سال...
ماندلا پیش از شروع بازیها بیانیهی خود و جهان بینی ملت جدید آفریقای جنوبی را به جهان اعلام میکند:
"شمارش معکوس به پایان رسید.... برای سه هفتهی آتی، کشورهای پیشرو در فوتبال قارهی آفریقا چشم و چراغ ورزشگاههای آفریقای جنوبی در مسابقات جام ملتهای آفریقا خواهند شد و میلیونها عاشق فوتبال در سرتاسر قاره و آنسوی آفریقا در این جشنواره به ما خواهند پیوست.... ما مطمئنیم که کیفیت و جایگاه این مسابقات فقط با تعداد گلهای زده سنجیده نخواهد شد بلکه راهی ست برای نزدیک کردن ملتهای آفریقا به یک دیگر و نهادن آجری دیگر بر بنای رنسانس آفر یقا....
اشارهی ماندلا، به رنسانس آفریقا، جنبههای متعددی را در بر میگردد. از نگاه فوتبالی، این رنسانس، از شش سال قبل و پرواز فرانسوا اومام بیک برابر مارادونا و یارانش در بازی کامرون- آرژانتین افتتاحیه جام جهانی 1990 آغاز شده. و پس از آن، درخشش نسل طلایی عقابهای نیجریه در جام جهانی 1994 و ستارگان آفریقایی در لیگ برتر انگلیس، در لباس المپیک مارسی قهرمان اروپاو و بالاخره، یک هفته پیش از شروع آن تورنمنت، اهدای توپ طلا به ژرژ وه آ به عنوان نخستین آفریقای برندهی بزرگترین جایزهی فردی دنیای فوتبال.
حالا و در ژانویه 1996، اومام بیک، وه آ، ابدی پله، و تمام ستارگان قارهی آفریقا، در آفریقای جنوبی دور هم جمع میشوند. نمایش افتتاحیه آفریقای جنوبی، یک نمایش نمادین برابر کامرون است. یک بازی برتر، 3 گل از ماسینگ، ویلیامز و موشو و مسیری که با برد در بازی دوم برابر آنگولا به صعود به دور بعد میانجامد.
یک بازی دراماتیک برابر الجزایر و برد در دقایق پایانی. در بازی که دکتر خومالو (از آن اسمهایی که بینهایت از تکرار آن لذت میبرم) در نیمهی اول و در حالی که بازی به آرامی دنبال میشود یک پنالتی میگیرد و فیش آن را به گل تبدیل میکند. و در نیمهی دوم فقط یک دقیقه بعد از گل دقیقه 84 الجزایر، جان موشو با شلیکی معرکه از بیرون محوطه جریمه نسخهی روباه های الجزایری را در هم میپیچد. قرار گرفتن در جمع چهار تیم برتر، برای اولین بار به مردم و بازیکنان آفریقای جنوبی اجازه پرداختن به رویاهایی فراتر از قبل را میدهد... رویای قهرمانی

مارک ویلیامز مهاجم گلزن وولورهمپتون آن روزها را به یاد میآورد :
"مادیبا هر روز ساعت 6 صبح موقع صبحانه به هتل میآمد و به ما روحیه میداد. وقتی الجزایر را بردیم حس کردیم از او و مردم آفریقای جنوبی پشت سرمان الهام گرفتیم. اعتماد بنفس و باور عجیبی در تمام تیم پدید آمده بود."
بازی نیمه نهایی برای ویلیامز تمام تیم آفریقای جنوبی، بازی دشواری برابر غنای پرستاره است. غنا با تونی یبوآ ستارهی لیدزیونایتد و زننده گلهای تماشایی در لیگ برتر گ ابدی پله، بازیکن مارسی در راه قهرمانی لیگ قهرمانان. رقابت لوکاس را به و تونی یبوآ دو بازیکن لیدزی در دو سوی میدان به حساسیت بازی نیمه نهایی میافزاید. رادبه، به شکلی معرکه یبوآ را مهار میکند. و در سوی دیگر زمین، مهاجمان بافانا بافانا به دروازهی غنا میتازند. موشو با یک والی مهار نشدنی تیمش را پیش میاندازد. سپس گل دوم بارتلت در آغاز نیمهی دوم و سرانجام تیر خلاص موشو. آفریقای جنوبی حالا فینالیست جام ملتهای آفریقاست.
ویلیامز پیش از فینال ستارهی خط حملهی آفریقای جنوبی ست. بازیکنی که به خاطر بازی برای تیم ملی در آن تورنمنت پیشنهاد بزرگی را رد کرده بود. گراهام تیلور، مربی سابق تیم ملی انگلیس و باشگاه وولوز میخواست دو سال دیگر ویلیامز را در ترکیب خود داشته باشد. تمدید قرارداد به این شرط که ویلیامز باشگاه را به خاطر بازی برای تیم ملی در ژانویه ترک نکند. ویلیامز بیخیال آن قرارداد میشود و ترجیح میدهد برای تیم ملی بازی کند. با این حال و با پیشرفت شان بارتلت در خط حمله، کلایو بارکر تصمیم میگیرد در بازی فینال از بارتلت با جای ویلیامز در خط حمله استفاده کند. بازی برابر تونس، تیمی که به شکلی مرموز و با مربی لهستانی خود، هنری کاسپرچاک به بازی فینال رسیده بود. کلایو بارکر دربارهی فینال میگوید :
"من تصمیمم را گرفته بودم و در هتل به پسرها گفتم. بارتلت به جای ویلیامز. در اتوبوس و در راه رسیدن به ورزشگاه گمان میکردم ویلیامز ناراحت باشد اما وقتی همگی ساکت نشسته بودیم، او حس کرده بود تیم به شور و هیجان نیاز دارد بلند شد و شروع به خواندن و رقصیدن کرد.... آنجا بود که دریافتم ویلیامز روحیهی قوی دارد... "

نیمهی اول بازی، یک فینال پر احتیاط و یک بازی سنگین است. نتیجهی بدون گل و ناکامی مهاجمان. در آغاز نیمه دوم، ویلیامز برای گرم کردن بلند میشود. تماشاگران نام او را فریاد میزنند و در دقیقه 65 به جای ماسینگ وارد زمین میشود.
کمتر از 10 دقیقه بعد، ویلیامز ضربه آزاد دکتر خومالو و چرخش چند باره توپ را با یک ضربهی سر وارد دروازهی تونس میکند. و فقط دو دقیقه بعد گل دوم..... گلهای قهرمانی آفریقای جنوبی...
"پس از گل در سکوها مادیبا را یافتم. او گریه میکرد. من اشکهایش را میدیدم و لبخند میزدم. دو دقیقه بعد بار دیگر گل زدم.... تجربهی شگفت انگیزی بود. جشن یک خانواده بزرگ. این انتخابی بود که انجامش دادم. اگر در وولوز میماندم. پولم را میگرفتم و دوسال در آنجا بودم.... چه کسی میداند چه اتفاقی میفتاد، اما من اینجا بودم. نماینده کشورم.... اگر بازهم بر سر دو راهی قرار بگیرم انتخابم بدون تغییر است.
با گلهای ویلیامز، آفریقای جنوبی، رویا به حقیقت میپیوندد. تیم ملی، با ترکیبی از سیاهپوستان، سفیدها، رنگین پوستان و نمایندگانی از تمام مردم کشور بر بام قارا می ایستد و نام آنها برای همیشه در تاریخ فوتبال جاودانه میشود. به جاودانگی لبخند نلسون ماندلا...
