وقتی که کفگیر باشگاههای اروپایی به ته دیگ میخورد اولین فکری که به ذهنشان میرسد چیست؟ خب جواب واضح است، اینکه یوفا و فیفا را مقصر اوضاع بد مالی تیمها بدانند، اتفاقی که مثل و مانند آن فقط برای یوفا میفتد و همچین اتفاقی برای ای اف سی، کونکاکاف و کونمبول سابقه نداشته است. پرونده سوپرلیگ نیز یکی از همان پروندهها است، لیگی برای کمک به باشگاهها؛ حداقل اسما و روی کاغذ. بگذریم...
اولین ایده سوپرلیگ را ایتالیاییها دادند که البته شکست خورد، سوپرلیگ ایتالیایی شکست خورد و پرونده سوپرلیگ بسته شد و ایده اقتصادی ایتالیاییها نیز فراموش. اما سوپرلیگ در واقع چیست؟ سوپرلیگ به زبان ساده لیگی جدا نسبت به رقابتهای زیر نظر یوفا لیگ قهرمانان اروپا، لیگ اروپا و لیگ کنفرانس اروپا است و تیمها با شرکت در آن مبلغ بسیار هنگفتی را به جیب میزنند، منطقی باشیم: تیمهای بزرگ هیچوقت نمیخواهند جای خود را به تیمهای نه چندان نام آشنا و کوچک بدهند، زمانی دیپورتیو لاکرونیا و آبردین یک تهدید برای آنها به حساب میآمدند و حالا تیمهایی مانند لورکوزن ژابی آلونسو، در این بین اما یوفا سعی دارد به عنوان قهرمان این تیمها در برابر خواسته تیمهای بزگتر قد علم کند، بگذریم. سوپرلیگ اروپایی که به رهبری رئال مادرید و بارسلونا تأسیس شده بود، با دخالت یوفا، فیفا و البته چندین سازمان دیگر متوقف شد، اما باشگاههای اسپانیایی پا پس نکشیدند و با شکایت رئال مادرید و بارسلونا این پرونده به دیوان دادگستری اروپا فرستاده شد تا تصمیم نهایی را بگیرد، علیرغم رای دادگاه به سود سوپرلیگ اما کماکان برگزاری سوپرلیگ در حاله ای از ابهام است، چفرین، رئیس یوفا راجع به سوپرلیگ میگوید:
هرگز نگفتهایم که آنها نمیتوانند در مسابقات خود یعنی همان سوپرلیگ بازی کنند. آنها در مورد ایجاد چیزی صحبت میکنند و سپس اولین کسانی هستند که درخواست بازی در رقابتهای ما (لیگ قهرمانان اروپا) را میدهند. از آنها میخواهم که در مسابقات ما بازی نکنند و با تعداد باشگاههایی که موافقت کردهاند روی برگزاری سوپرلیگ کار کنند. نمیفهمم چه چیزی مانع آنها برای برگزاری سوپرلیگ شده است!
چیزی که امروزه معلوم است، این است که یوفا فرمان را به پرز داده است و اندکی از مواضع خود عقب نشینی نموده است. احتمالا چندین کمپانی ثروتمند نیز به کمک سوپرلیگ میآیند و سوپرلیگ کار خود را با وعده و وعیدهای زیاد آغاز میکند. اما سرانجام آن به کجا خواهد رسید؟ این سوالی است که جواب مشخصی ندارد و احتمالا تا مدتها جواب آن مشخص نشود.
چرا فوتبال آسیب میبیند؟
اینترمیلان، یکی از باشگاههای تاثیرگذار در زمینه سوپرلیگ
از همان زمانی که اولین نمونههای «پول» در چین ابداع شد این تکه فلزها و کاغذ پارهها یا همان «چرک کف دستها» موفق شدند که زندگی انسان را به زیر سلطهٔ خود دربیاورند. مرگ هزاران نفر به علت عدم توان خرید غذا، دارو و... نیز گواه بر همین موضوع است.
این موضوع به فوتبال نیز رسید، فوتبالی که قرار بود وسیلهای برای بهبود کیفیت زندگی انسانها در ابعاد فیزیکی، روانی و اجتماعی باشد. به جای وسیلهای برای بهبود کیفیت زندگی به وسیلهای برای سودآوری، پول درآوردن و سودجویی تبدیل شد. خرجهای هنگفت قطریها برای گرفتن میزبانی جامجهانی، هزینههای سرسامآور شیخ نهیان اماراتی برای قهرمانی منچسترسیتی در لیگ قهرمانان اروپا، هزینههای عجیب و غریب ناصرالخلیفی و تاد بولی نمونهای از موضوعات هستند.
در روزهایی که شیوخ عربستانی میلیاردها دلار برای خرید بازیکنهای مورد نظر خود خرج میکنند. فیفا برای سود بیشتر حاضر است مهمترین تورنمنت فوتبالی تاریخ یعنی جام جهانی را از فصل تابستان به فصل پاییز برده تا میزبانی آن را به قطر بدهد و هر روز زمزمههای سقوط منچسترسیتی و چلسی به چمپیونشیپ به علت تخلفات مالی بیشتر میشود انتظار اینکه فوتبال زیبایی سابق خود را داشته باشد انتظار عجیب و بیمعنی ای است. در روزهایی که ورزشی مانند wwe روز به روز مخاطب بیشتری جذب میکند و هر روز اخبار بیشتری از آن در رسانههای دنیا پوشش داده میشود فوتبالی که بسیاری از مردم خاطرههای خود را با آن رقم زدهاند به عنوان یک ورزش مهیج و رقابتی در حال رفتن به زیر خاک است.
هر چقدر هم که بگویید فوتبال نسبت به ورزشی مانند کشتی کج جذاب است باید بدانید که سودجوییهای الیگارشها، فیفا و یوفا هر روز دارد بیشتر میشود و دارد فوتبال را به سرعت قربانی میکند. در روزهایی که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به جای فرستادن امثال ناصرالخلیفی به اروپا مستقیماً ستارههای فوتبال دنیا را به کشورهای کوچک حاشیهٔ خلیج میآورند فوتبال با سرعت هرچه بیشتر دارد سقوط میکند.
ذات انسان همواره به دنبال رقابت و جنگ بوده است و به همین دلیل بود که فوتبال خیلی زود تبدیل به محبوبترین ورزش دنیا شد. اما در فوتبال امروز دنیا و بسیاری از ورزشهای محبوب این موضوع سالها است که مرده است. چهار قهرمانی منچسترسیتی در ۵ فصل گذشتهٔ پریمیر لیگ، ۱۱ قهرمانی پیاپی بایرن مونیخ در ۱۱ فصل گذشتهٔ بوندسلیگا و همچنین حضور احتمالی تیمهایی مانند سوریه، ویتنام، لوکزامبورگ، پاراگوئه و... در جام جهانی ۲۰۲۶ آمریکا، کانادا و مکزیک که با حضور ۴۸ تیم برگزار میشود همه و همه فوتبال را خسته کننده کرده است. به عنوان مثال پیروزی تیم ملی فوتبال فرانسه مقابل جبل الطارق با ۱۴ گل چه جذابیتی دارد؟ آیا میتواند هواداران فوتبال در دو کشور را پای تلویزیون بنشاند؟
از سمت دیگر این روزها مربیان موفق فوتبال دنیا به جای اینکه یک نابغه باشند صرفاً یک پازل باز خوب هستند که خوب میدانند هر کدام از بازیکنانی که با هزینههای بسیار زیاد خریدهاند را در کجای زمین بگذارند.
تا قبل از اینکه میزبانی جام جهانی ۲۰۱۰ به آفریقای جنوبی برسد صرفاً میزبانی جام جهانی با هدف گسترش روح فوتبال و علاقمند کردن مردم به فوتبال در یک کشور بود. اما بعد از آن میزبانی از تورنومنتهای مهم فوتبالی مانند جام جهانی یورو صرفاً با هدف یک شوی اقتصادی و یک تجارت بود. حذف آفریقای جنوبی در دور گروهی جام جهانی ۲۰۱۰. شایعاتی مبنی بر دوپینگ بازیکنان روسیه قبل از بازی با اسپانیا و حذف تیم ملی فوتبال قطر آن هم با هزینههای زیاد در دور گروهی جام جهانی و با تنها یک گل زده نیز مصداقی از این موارد هستند.
یکی دیگر از دلایل نابود شدن فوتبال وارد کردن بیش از حد تکنولوژی به آن است، البته که برخی از این تکنولوژیها مانند فناوری خط دروازو وی آر برای بازی فوتبال لازم است اما وارد کردن بیش از حد بسیاری از تکنولوژیهای مدرن به فوتبال بدون توجه به ظرفیت این بازی باعث شده که فوتبال شبیه به یک بازی ماشینی شود.
یکی دیگر از دلایل نابودسازی فوتبال برنامهریزی بسیار پیچیده و فرسوده کنندهٔ یوفا و فیفا است. مثلاً تیمی مانند منچسترسیتی انگلیس باید فقط در جامهای کارابائوکاپ، اف ای کاپ، لیگ برتر انگلستان یا همان لیگ جزیره و جام کامیونیتی شیلد بازی کند. به این تورنمنتها لیگ قهرمانان اروپا و جام باشگاههای جهان بازی هم اضافه کنید. این در شرایطی است که بازیکنانی مانند ارلینگ هالند و فیل فودن باید برای تیم ملی کشورشان نیز در تورنومنتهای فوتبالی و بازیهای دوستانه نیز به میدان بروند که این موضوع منجر به معصومیتهای بیش از حد بازیکنان فوتبال و به وجود آمدن چیزی شده که به آن «ویروس فیفا دی» میگویند.
مشکلات مالی بارسلونا این تیم را مجبور به استفاده از آکادمی خود کرده است
در این شرایط باشگاههای متمول فوتبال اروپا ناچارند به دلارهای نفتی متوسل بشوند تا با استفاده از آنها بازیکنان تیمهای کوچکتر را غارت کنند و به همین دلیل هم هست که مثلاً لسترسیتی که همین چند سال پیش موفق شد قهرمان لیگ برتر انگلیس شود پارسال به چمپیونشیپ سقوط کرد.
تازگی نیز اخباری مبنی بر عوض شدن قوانین فوتبال مانند اضافه شدن کارت نارنجی و قانون آفساید آرسن ونگر نیز به گوش میرسد که در این شرایط فقط میتواند اوضاع فوتبال را بدتر کند.
به هر حال با این شرایط امروز قطعاً فوتبالی که ما میشناختیم یعنی فوتبالی که در آن دیپورتیو لاکرونیا به فینال لیگ قهرمانان اروپا میرسید و لسترسیتی قهرمان لیگ برتر انگلیس میشد از بین میرود و جای خود را به یک ورزش صرفاً خسته کننده میدهد.
افزایش بازیهای فوتبال شاید برای امثال زپ بلاتر و پلاتینی سود زیادی داشته باشد اما قطعا فوتبال با این شرایط تماشاگران خود را از دست خواهد داد و به زودی به زیر خاک خواهد رفت، سوپرلیگ نیز از این قاعده مستثنی نیست و نخواهد بود...
تیمهای انگلیسی

چرا انگلیسیها حق شرکت در سوپرلیگ را ندارند؟ جواب این سوال را باید در سیاست جستجو کرد، انگلستان هم اکنون عضوی از اتحادیه اروپا نیست و بنابراین رای دادگاه عالی اروپا در این کشور کمترین تاثیری نیز ندارد و حتی اگر یک باشگاه قصد مخالفت با سوپرلیگ را داشته باشد، نمیتواند آن را به دادگاه عالی اروپا ببرد! در واقع تنها راه شرکت تیمهای انگلیسی در سوپرلیگ برگزاری یک رفراندوم و همهپرسی در این کشور است که آن هم بعید است انجام شود و حتی اگر انجام شود نیز موافقین زیادی داشته باشد. سوالی که در این مورد پیش میآید این است که مگر بسیاری از باشگاههای انگلستان به سرمایهگذاران خارجی واگذار نشده اند، جواب این سوال بله است، لکن در مواقع مهم و حیاتی درباره باشگاهها، دست سیاستمداران انگلیسی از اعمال رای و تعیین موضع به هیچ وجه کوتاه نیست، بنابراین اینکه باشگاههای انگلیس برخلاف نظر دولت این کشور برخورد کنند انتظار بیجایی است، اما راجع به دیگر باشگاهها این موضوع تا حد زیادی فرق دارد. اما سوال مهمتر این است که آیا سوپرلیگ اصلا مقبولیت لازم را دارد؟ خب بیایید از سیاستمداران کشورهای اروپایی شروع کنیم: امانوئل مکرون، رئیس جمهور جوان فرانسه و همچنین نیز بوریس جانسن، وزیر امور خارجه انگلیس به سختی با این ماجرا مخالفت کردند و آب پاکی را به روی دست پرز و لاپورتا ریختند و ترجیح دادند تا از اتحادیه اروپا حمایت کنند، الکساندر چفرین، رئیس یوفا که صحبت او را در بالا خواندید نیز علیرغم برخی از صحبتهای خوب؛ بارها مستقیما سوپرلیگ را کوبیده است.
کدام باشگاهها ضرر میکنند؟
سوپرلیگ کاملا به ضرر باشگاههای کوچک است، به عنوان مثال یونیون برلین را در نظر بگیرید، در فوتبالی که گاهی ملیونها دلار نفتی صرفا صرف سهمیه گرفتن یک تیم میشود. انتظار اینکه یک تیم ناشناخته در آلمان با کمترین هزینه به لیگ قهرمانان اروپا برسد و بتواند با تیمهایی مانند رئال مادرید و ناپولی رقابت کند انتظار عجیب و بیجایی است. مخصوصاً وقتی بدانیم که ما داریم دربارهٔ یک تیم تازه بوندسلیگایی شدهٔ نه چندان نام آشنا حرف میزنیم. اما دستاورد اورس فیشر و اونیون برلین خیلی بیشتر از اینها بود...
اونیون برلین از همان ابتدای تاسیس باشگاهی مردمی بوده است که فرهنگ هوادارانش را در زمین فوتبال منعکس میکرد. بسیاری از سهامداران و هواداران اونیون از همان زمان جنگ سرد همراه این تیم بوده اند و ارزشهای آنها در اونیون برلین مدرن امروزی منعکس شده است، باشگاهی که متعلق به هواداران بوده و همیشه رفاقت و حس با هم بودن را القا کرده است. تیمی که همیشه پرچم دار مبارزه با نظام سرمایهداری بوده است و این را در مستطیل سبز هم ثابت کرده است.
...
بعد از اتحاد آلمانها تیمهای آلمان شرقی با گذر زمان به فراموشی سپرده شدند و تنها بازمانده از لیگ آلمان شرقی اونیون برلین بود. تیمی سرخ پوش که همیشه فصل را در نیمهٔ دوم جدول بوندسلیگای ۲ به پایان میرساند و هدفش تنها یک چیز بود: جنگ با شیوخ، کت و شلوار پوشها، الیگارشها و هر کسی که میخواست با پولهای گزاف فوتبال را آلوده کند.
یونیون برلین در لیگ قهرمانان اروپا
البته همهٔ هواداران فوتبال میدانستند که به هر حال اونیون برلین روزی سقوط خود را آغاز خواهد کرد. اما شاید کمتر هوادارای فکر میکرد که سقوط اونیون برلین به این زودی آغاز شود. شکستهای پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا و بوندسلیگا به حدی ادامه دار شد که سرانجام اورس فیشر بعد از شکست ۴-۰ برابر بایرلورکوزن از سمت خود اخراج شد. اخراج اورس فیشر از سمت خود صرفاً اخراج یک مربی نبود.... اخراج اورس فیشر به نوعی پایین کشیده شدن بادبان جنگ با ملیاردرهای متمول بود. بیایید منطقی باشیم. جنگ سرد اونیون برلین در تمام تاریخ این باشگاه ادامه داشته و دارد، از همان زمانی که دیوار برلین فرو ریخت تا زمانی که هواداران در اولین بازی تاریخ اونیون برلین در بوندسلیگا پلاکاردهایی آورده بودند که روی آن نوشته بود «بالاخره رسیدیم»، در تمام این مدت اونیون برلین در حال جنگ با نظام سرمایه داری بود و به همین دلیل لقب باشگاه مردمی را به خود اختصاص داد.
اما حالا ما سوالی مهمتر داریم: آیا واقعاً ماموریت اورس فیشر شکست خورد؟ ما نمیتوانیم به این سوال جواب دقیقی بدهیم. مرد زوریخی موفق شد در سال ۲۰۱۹ برای اولین بار اونیون برلین را به بوندسلیگا برساند و همین هم برای تیم برلینی موفقیت زیادی محسوب میشد. فیشر نه «خاص» بود و نه «نابغه». او تنها یک مربی کم حرف بود که بیشتر سعی میکرد عمل کند و به همین دلیل بود که او موفق شد بهترین نتیجهٔ تاریخ باشگاه اونیون برلین، یعنی چهارمی در بوندسلیگا را به دست بیاورد. و این دلیل خوبی بود تا هواداران تیم برلینی شروع به رویا پردازی کنند. اما با شروع فصل ۲۴-۲۰۲۳ تمامی این رویاها نقش بر آب شد. شاید اگر یک دلیل برای عدم موفقیت اونیون برلین در این فصل وجود داشته باشد این است: فوتبال امروز با فوتبال اوایل قرن ۲۱ فرق دارد. زیرا که در اوایل قرن ۲۱ نه خبری از شیخ نهیان اماراتی بود، نه خبری از ناصرالخلیفی قطری و نه خبری از پولهای باد آورده. و به همین دلیل هم بود که مثلا دیپورتیو لاکرونیا موفق شد به نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا صعود کند. و در این شرایط مسلما برای اونیون برلین رقابت با غولهایی مانند ناپولی، قهرمان فصل گذشتهٔ سری آ و رئال مادرید، پرافتخارترین تیم لیگ قهرمانان اروپا موفقیتی بزرگ است.
اونیون برلین نه مانند نیوکاسل بود که پولهای بادآوردهٔ شیوخ عربستانی به داد آنها برسد و نه مانند منچسترسیتی که پولهای اماراتیها به دادش برسد. آنها تنها میخواستند که با بازی در لیگ قهرمانان اروپا خود را به دنیا معرفی کنند. اونیون برلین حالا فرق زیادی با اونیون برلین چهار سال پیش دارد. خب. پس میتوانیم بگوییم که اورس فیشر اگرچه ماموریت خود را با موفقیت کامل به پایان نرساند اما شکست خورده هم نبود. اونیون برلین حالا میتواند سرش را میان بزرگان فوتبال اروپا بالا بگیرد. حتی اگر قعرنشین گروه خود در لیگ قهرمانان اروپا باشد، به نظر شما، سوپرلیگ چه بلایی بر سر این باشگاهها میآورد؟