حمیدرضا قربانی ، خواننده و موسیقیدان ایرانی با بیان اینکه هنرهای مختلف به ویژه موسیقی مدیون دوره ی تاریخی رِنِسانس است ادامه داد ؛
رنسانس یک جنبش هنری بود که در قرن چهاردهم در ایتالیا توسعه یافت و در سراسر اروپا گسترش یافت و با هنر قرن شانزدهم استادان ایتالیایی لئوناردو داوینچی، میکل آنژ و رافائل به اوج خود رسید. رنسانس، واژهای فرانسوی به معنای «تولد دوباره»، دورهای را نشان میدهد که پس از قرون وسطی آمد و شاهد احیای اومانیستی هنر کلاسیک بود. هنرمندان دوره رنسانس با دور شدن از فضای مذهبی حاکم بر قرون وسطی، توجه خود را به زیبایی و رمز و راز دنیای طبیعی معطوف کردند.
ایده رنسانس که در آن زبان، ادبیات، هنرها و موسیقی تغییرات و نوسازی قابل توجهی را شاهد بود، به تدریج در قرن چهاردهم شکل گرفت و سپس توسط نویسندگان، هنرمندان و موسیقیدانانی مانند پترارک، بوکاچیو، و ... جشن گرفته شد. رینزی، لئون باتیستا آلبرتی، لئوناردو داوینچی، دوفای، مونتهوردی، کمند، پالستینا و بسیاری دیگر از هنرمندان تاثیر گذار این دوره محسوب میشوند
روح انسانی رنسانس، «تولد دوباره»، نه تنها تولیدات موسیقایی، هنری و ادبی را شکل داد، بلکه شالوده معنوی، فکری و اخلاقی زندگی را تا قرن نوزدهم بنا نهاد.
به گفته تینکتوریس، نظریه پرداز عصر رنسانس از هلند، موسیقی یک «نوآ آرس» - هنر جدید - است که تمام آنچه را که از قرون وسطی کهنه شده بود رد می کرد و در عوض بر القای شیرینی و حقیقت تمرکز می کرد تا اینکه متفکران و نظریه پردازانی مانند تینکتوریس به موسیقیدانان ایتالیایی مانند گافوری پیوستند تا یک نظریه سیستماتیک از آهنگسازی را پایه گذاری کنند.
در طول رنسانس، موسیقی چندصدایی شد و «خطی» یکنواختی ساده قرون وسطی را ترک کرد. سه گانه تونیک ترکیب موسیقی را متمرکز می کند و هر صدا، نامحدود، برابر آزادی و اقتدار، یک وحدت موسیقایی ایجاد می کند و کار را به عنوان یک اثر هارمونیک می بیند.
آهنگسازان دوره رنسانس رابطه جدیدی با زبان، کلمه و صدا، عروض و متر، و محتوای تصویری و احساسی متون خود پیدا کردند.
یکی از مهمترین دستاوردهای آن زمان در موسیقی و نقاشی، گذار از آهنگسازی پی در پی به آهنگسازی همزمان است. در نقاشی، مثلث کلاسیک (درست مانند سه گانه تونیک در موسیقی) تصویر را روی بوم متمرکز می کند. نقاشی در دوران رنسانس، صحنه های روایی قرون وسطایی را کنار گذاشت و به چشم انداز مرکزی رسید، به عنصر مشخصی از فرم از یک نقطه دید واحد تا وحدت زمان، کنش و مکان. در نقاشی بوتیچلی، نقطه ناپدید شدن بر روی خانواده مقدس موجود در مثلث کلاسیک در مرکز نقاشی متمرکز است که در یک منظره ایتالیایی قرار دارد. لباس مجوس و همراهان آنها (درباریان ایتالیایی) به سبک ایتالیای رنسانس است که برای نشان دادن وحدت زمان، عمل و مکان، یعنی نظم، تعادل و هماهنگی در نظر گرفته شده است. نور درون نقاشی به طور مساوی توزیع میشود و چیزی در تاریکی باقی نمیگذارد.
نقاشی عمق خود را پیدا کرد، به طوری که بینندگان این نقاشی ها می توانستند اثر را تقریباً به گونه ای درک کنند که گویی از پنجره به فضای سه بعدی نگاه می کنند. نقاشان این دیدگاه را با قاببندی نقاشیهای خود با قابهای پنجره تکراری تقویت کردند تا بر سه بعدی «مدرن» کارشان بیشتر تأکید کنند.
از رنسانس به بعد، روز شروع به اندازهگیری در دورههای بیست و چهار ساعته کرد، که وقتی برای تئاتر و اپرا به کار میرفت، به «قانون 24 ساعته» معروف تبدیل میشود. این قانون تصریح کرد که تمام اقدامات روی صحنه باید در عرض 24 ساعت شروع و تکمیل شود - قانونی که تا قرن 19 ادامه داشت و تنها در دوره رمانتیک شکسته شد.
باز هم، نقاشی و موسیقی معادل خود را در ادبیات آن زمان پیدا کردند، جایی که قهرمانان داستان عمق روانی پیدا کردند.
بطور کلی میشود به صراحت گفت که دوره ی رِنِسانس دوره ی طلایی ، هنر نقاشی، موسیقی، نویسندگی و نمایش محسوب میشود و انقلابی بزرگ در مجموعه هنرهای مختلف به حساب می آید.