در قطعه -خودها- که مقدمهای برای شروع آلبوم هست، عناصری مثل سایه و آینه به [ معنای عقل و اندیشه ] معرفی میشن. به علاوه اینکه در اولین قطعه آلبوم یعنی خودها به تعریف سریع (خود) پرداخته شده و این قطعه شروعی از داستان تقابل جنبههای مختلف فکری ما میباشد.
متن کامل قطعه خودها
توو یکی از این اتاقای تاریک ذهنت
یه خودی نشسته که نمیخوای بدونی هست
وقتی خوابی میاد بیرون آروم از پشت پلکت
نگاه می کنه با دقت به جسم خوابیده ات
جنس بدنش از سایه ست
رو گردنبندش یه تیکه شکسته آینه ست، در حال تابیدن
تا یه کمی نزدیک میشه بهت میزنی غلت
انگار داری روتو میکنی به سمت تاریک تر
همه تو این قضیه ان، یه خودی تو ذهن بقیه ان
انتخاب میکنن ببیننت یا که نه
ولی من تو تاریکی نشستم خیره به آینه تو دستم
از تیرگی سایه ها تنم سرد
تصویرم هم محو، نشستم منتظرتم
سایه ها رو سیاهن آینه ها مکمل هم
آینه مو میگیرم میزنم تنها به دل شب
که تو تاریکی وجودم بشه حل
این آینه همسنگر من توو این مبارزه ست
تصویرم معجون زهرآگین حس و حادثه ست
این آینه ست که میزنم به استنادش حرف
مهم ترین خلق انسان بعد از اختراع چرخ
با کلید این کلمه ها وا میشن قفلا
ذهن بزرگ می خواد تصمیم کبری
بین این همه رفیق و غریب و گمراه
ذهنتو پیدا کن تو اجتماع خودها
قسمت 1
توو یکی از این اتاقای تاریک ذهنت
یه خودی نشسته که نمیخوای بدونی هست
وقتی خوابی میاد بیرون آروم از پشت پلکت
نگاه می کنه با دقت به جسم خوابیده ات
از همین ابتدا خواننده ما یعنی بهرام قصد داره که سایه رو معرفی کنه. در واقع مستحضرید که سایه ما آدمارو به عنوان قسمتی از خود ما توصیف کرده. اما نکته ای که وجود داره اینه که در اینجا خود به معنی ضمیر ناخودآگاه هست. (تو یکی از این اتاقای تاریک ذهنت) نشون میده که در این قطعه مقداری فضاسازی وجود داره و فضای مورد ترسیم چندین اتاق تو در تو با ساکنین مختلف که در ذهن ما شکل میگیره رو میسازه. (یه خودی نشسته که نمیخوای بدونی هست) پس واقعیت اینه که ما نمیخوایم یا نمیتونیم ضمیر ناخودآگاه خودمون رو بهتر بشناسیم ولی بهرام اعتقاد داره که اینکار از عهده ما بر میاد و فقط ما بودیم که نخواستیم.
(وقتی خوابی میاد بیرون از پشت پلکت، نگاه میکنه با دقت به جسم خوابیده ات) این قسمت میتونه مخاطب ما رو قانع کنه که سایه به ضمیرناخودآگاه نزدیک تر میشه چرا که احتمال مشاهده نمودهایی از او پس از خواب اتفاق میفته. اما این تعاریف میتونن نمایانگر یک جنس از روح انسان هم باشند که البته هر دو نتیجه گیری قابل استناد هستند.
قسمت 2
جنس بدنش از سایه ست
رو گردنبندش یه تیکه شکسته آینه ست، در حال تابیدن
تا یه کمی نزدیک میشه بهت میزنی غلت
جمله (جسم بدنش از سایه است) باز هم میتونه به روح و روان آدم اشاره داشته باشه اما قسمت بسیار مهم رو در بعد از این جمله داریم. (رو گردنش یه تیکه شکسته آینه است، در حال تابیدن) همونطور که قبلا اشاره کرده بودیم کلیدواژه آینه نشانی از عقل و خرد انسان داره. اینکه چرا به شکستگی آینه اشاره کرده رو در ادامه توضیح میدیم [ در قطعه "گم" به توضیح این نکته میپردازیم که قسمت شکسته آینه به چه کاری میاد ]. اما وجه تشبیه بین آینه و عقل این میتونه باشه که روان ما با استفاده از عقل و منطق مسیر خودش رو تشخیص میده و عقل انسان وسیلهای در خدمت روح جهت بازتابش نور اندیشه هست و همین اتفاق برای نوری که به آینه برخورد میکنه رخ میده. یک قسمت دیگه که باز هم خیلی مهمه جمله (تا کمی نزدیک میشه بهت میزنی غلت) که میتونه نشانهای از کابوسهایی باشه که ما در هنگام خواب میبینیم و براخواسته از ضمیر ناخودآگاه ما هستند. برای همه ما کم یا زیاد اتفاق افتاده که حین دیدن یک خواب بد به خود میپیچیم و در رختخواب غلت میزنیم.
قسمت 3
انگار داری روتو میکنی به سمت تاریک تر
همه تو این قضیه ان، یه خودی تو ذهن بقیه ان
انتخاب میکنن ببیننت یا که نه
در ادامه (انگار داری روتو میکنی به سمت تاریکتر) گویای این مسئله اس که ما با ترس و فرار از واقعیتهای درونی خودمون به جای مقابله شدن با اونها، روز به روز به سمت تاریکی بیشتر حرکت میکنیم. ولی (همه تو این قضیه ان، یه خودی توی ذهن بقیه ان) در واقع همه ترسها و حتی علاقههای ما تاثیراتی از دیگران بر روی ذهن ما است. به همین واسطه روبرو شدن با همه این تاثیرات انتخابی هست که اکثر ما از اون سر باز میزنیم و همه افراد (انتخاب میکنن ببیننت یا که نه) لذا اختیار اینکه دیگران به ما توجه کنن یا نه دست ما نیست چرا که همه ما این حق انتخاب رو از اول داشتیم، مهم اینجاست که آیا دیگران برای تاثیراتی که ما سعی میکنیم روی اونها بزاریم ارزش قائل هستند یا خیر.
قسمت 4
ولی من تو تاریکی نشستم خیره به آینه تو دستم
از تیرگی سایه ها تنم سرد
تصویرم هم محو، نشستم منتظرتم
در اینجا بهرام از زبان سایه جملاتی رو بیان میکنه. (ولی من تو تاریکی نشستم خیره به آینه تو دستم) یک تصویر سازی بسیار زیبا از سایه در حالی که یک آینه شکسته رو در دستش داره و به اون خیره شده. اما این خیرگی نشانهای از تکاپوی ذهنی انسان حتی در حین خواب هست که قوای تخیل ما در خواب نه تنها استراحت نمیکنه بلکه بیشتر از حالت عادی مشغول به تصویرسازی میشه.
(از تیرگی سایه ها تنم سرد، تصویرمم محو، نشستم منتظرتم) جملات دوم و سوم ادامه فضاسازی قبلی هستند اما جمله اول چی؟ جمله اول این حقیقت پشم ریزون رو بیان میکنه که ما تنها و تنها حامل یک سایه نیستیم و سایههای مختلفی درون ما هستند که هرکدام به ضعم خود در حال تاثیر بر روی افکار و رفتار ما هستند!
قسمت 5
سایه ها رو سیاهن آینه ها مکمل هم
این جمله به قدری زیبا و عمیقه که تصمیم گرفتم بصورت جداگانه و به عنوان یک تیتر توضیح بدم. در اینجا داریم (سایه ها رو سیاهن آینه ها مکمل هم)، همونطور که قبل از این اشاره کردیم ما فقط یک سایه درونی نداریم بلکه بیشمار سایه در ذهن ما وجود دارند که هر کدام در یک اتاق تاریک از ذهن سکونت پیدا کرده و یک آینه شکسته به همراه دارند. ولی این آینه بسیار بزرگ با سطح و عمق بسیار زیاد [ ابعاد فکری ذهن انسان ] در ابتدای امر شکسته نبوده. عاملین شکسته شدن آینه بزرگ ذهن ما، سایه ها هستند که همه با هم اون رو به قسمت های خیلی کوچکتر تقسیم کردن و هر یک قسمتی رو نزد خودشون نگه داشتن. حتی همیشه هم به این آینه نگاه میکنن با این هدف که صورت خودشون رو در اون مشاهده کنند و بازتابی از تصویر آینه بزرگ ذهن ما باشند!!
قسمت 6
آینه مو میگیرم میزنم تنها به دل شب
که تو تاریکی وجودم بشه حل
همچنان شاهد بیان صحبتهایی از زبان یک سایه هستیم که میگه (آینه مو میگیرم میزنم تنها به دل شب، که تو تاریکی وجودم بشه حل) نشانه ای از شهامت سایه ها برای کشف حقایق رو مشاهده میکنیم که با تاریکی دنیای کشف، یکی شدند اما همچنان با آینه ای به دست به دنبال نور و روشنایی هستند.
قسمت 7
این آینه همسنگر من توو این مبارزه ست
تصویرم معجون زهرآگین حس و حادثه ست
این آینه ست که میزنم به استنادش حرف
مهم ترین خلق انسان بعد از اختراع چرخ
بله کاملا مشخصه که سایه نیاز شدید و وصف ناپذیری به آینه داره چون (این آینه همسنگر من تو این مبارزه است) همانطور که عقل ما همسنگر ما برای تصمیم گیری های مهم و حیاتی زندگی ماست.
اما یک تشبیه از تصویر سایه در (تصویرم معجون زهرآگین حس و حادثه ست) به منزله ظهور میرسه که حوادث زهرآلود زندگی ما مقدمههایی برای تفکر و اندیشه راجع به گذشته ما هستند. در هنگام این حوادث (این آینه است که میزنم به استنادش حرف) چون احساسات ما حتی اگر کاملا عاطفی باشند در شروع کلام برای بروز دادن به یک استناد عقلی نیاز دارند، پس یعنی به آینه (مهم ترین خلق انسان بعد از اختراع چرخ) نیاز دارند.
در اینجا کلمات "چرخ" و "آینه" هر دو استعاره هستند که به ترتیب به "صنعت" و "هنر" اشاره میکنه. در کنار هم قرار دادن این دو مولفه نشان از اهمیت هر دوی اونها داره که هر دو برای سعادت حقیقی انسان لازم و ضروری هستند.
قسمت 8
با کلید این کلمه ها وا میشن قفلا
ذهن بزرگ می خواد تصمیم کبری
به تدریج شاهد این هستیم که بهرام در حال دعوت کردن مخاطب برای همراه کردن اون در ادامه مسیر هست. اگر تا اینجا ادامه دادین و این کلمات رو شنیدین یا خوندین جای دیگری نباید رفت چرا که (با کلید این کلمه ها وا میشن قفلا) قفلهایی در ذهن ما که مدتهاست فکر ما رو به خودش مشغول کرده. اما (ذهن بزرگ میخواد تصمیم کبری) پس باید ذهن خودتون رو بزرگ کنین همونطور که در قطعه اول آلبوم اشتباه خوب به نام -خوب- بهرام گفت : (من یه دنیا می سازم واسه دیدنش چشاتو می بندم، چشمامو میبندم فقط پاک باش، خالص ناب، بزرگ مثل فکرات قبل خواب) یعنی باید آماده باشیم چون تازه اول مسیره.
قسمت 9
بین این همه رفیق و غریب و گمراه
ذهنتو پیدا کن تو اجتماع خودها
در قسمت آخر این قطعه بهرام ما رو در این تصمیم گیری تنها نمیزاره و توصیه میکنه که (بین این همه رفیق و غریب و گمراه، ذهنتو پیدا کن تو اجتماع خودها). جمله اول منظور از رفیق و غریب و گمراه همه مردم دیگر به غیر از خود ما است که همونطور که گفتیم اونها هم یه خودی هستند در ذهن ما ولی از جمله دوم نتیجه این میشه که در میان همه اینها ما باید خودمون رو پیدا کنیم و خودمون رو بشناسیم، راهش هم این هست که به دنبال تکههای شکسته آینه باشیم!
خب رفقا اینم از تحلیل بنده راجع به اولین قطعه آلبوم خودها از بهرام.
حتما ادامه تحلیل آلبوم رو هم بخونید ❤️👇
تحلیل قطعه بعدی -نادیده-