اون زمانا منو ژاوی با هم زندگی میکردیم
سال ۲۰۰۹ بود آره اون سال بود که ژاوی ترکونده بود
ساعت ۱۲ شب بود من گفتم بیدار شو بیدار شو مگه مرغی الان میخوابی
بعد ژاوی گفت چیه
دسته پلیستیشن دادم دستش گفتم بیا
ژاوی گفت ببین من دارم ی خواب خوب میبینم به ی شرط باهات بازی میکنم که من بارسلونا باشم
من گفتم باشه تو بارسلونا من آرژانتین
ژاوی گفت یعنی جفتمون مسی رو داریم
گفتم آره
بازی رو شروع کردیم یدفعه شیشه شکست ژاوی گفت این دیگه چی بود ببین من فک کنم هنوز تو خوابم
گفتم نه شیشه شکسته
جرارد ی قلاب گرفت اومد بالا
گفتم عه اینچقدر شبیه جرارده
گفتش خودمم
گفتم الان مگه تو بازی نداری اینجا چیکار میکنی
ژاوی گفت کیه
گفتم جرارد
یدفعه طرف ی شوت محکم زد کل شیشه ریخت پایین
ژاوی گفت عه برا چی اومدی اینجا
جرارد: من اومدم تا از شر تو خلاص شم تو که نباشی من بهترین هافبک سال میشم
ژاوی: اونوقت اینیستا رو هم خب باید از شر اونم خلاص شی که اونم از تو بالاتره
جرارد گفت آها راست میگی ولی اول از شر کدوم
ژاوی گفت ۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰ میکنیم
بعد افتاد به خود ژاوی بعد گفته نه نه قبول نیست از اول
من گفتم داشتیم پلیستیشن بازی میکردیما
یدفعه ساعت شد ۱ شب والدز از ساعت اومد بیرون
جرارد با دیدن والدز کانال کولر رو باز کرد فرار کنه
بعد دید جا نمیشه
اومد پایین گفت جا نمیشم والدز قلاب بگیر من از پنجره برم پایین
ژاوی: قلاب مگه واسه بالا اومدن نبود
جرارد خب یکار دیگه میکنیم طناب بندازید من برم پایین
بعد والدز طناب انداخت جرارد رفت پایین
گفتش آخيش فرار کردم وگرنه والدز حسابمو میرسید
بعد والدز گفت این جرارد کجاست حسابشو برسم
بعد منو ژاوی با تعجب به همدیگه نگاه کردین