اختصاصی طرفداری - لیگ برتر انگلیس هنوز به نیمه راه نرسیده، چشمان جامعه فنی فوتبال را در سراسر دنیا به خود خیره کرده چرا که بار دیگر شاهد هنرنمایی سرمربیان مختلف از لحاظ تاکتیکی در این لیگ هستیم.
جایی که بهترین و مستعدترین سرمربیان دنیا در تلاش هستند تا با ارائه مفاهیم تاکتیکی به روز و کاربردی، کیفیت فنی تیم و بازیکنانشان را افزایش دهند. یکی از مفاهیم تاکتیکی که از فصل گذشته بر سر زبانها افتاد و با شروع فصل جدید رقابت های لیگ برتر انگلیس به اوج خود رسید، مفهوم «artificial transition» است. مفهوم تاکتیکی که معادل فارسی آن را من «انتقال ساختگی» عنوانگذاری کردهام. در این یادداشت به طور ویژه و مفصل به تعریف این مفهوم تاکتیکی میپردازم و با ارائه مصادیق فنی مختلف از این خواهم گفت که کدام سرمربیان به این مفهوم علاقه دارند و چرا این مفهوم تا این اندازه در لیگ برتر انگلیس و سایر لیگها فراگیر شده است.
فرایند انتقال در فوتبال مدرن به دو بخش تقسیم میشود: انتقال مثبت و انتقال منفی. انتقال مثبت زمانی است که تیم حریف صاحب توپ است و شما برنامه ریزی میکنید که چگونه به محض به دست آوردن توپ، حمله سریعی را تدارک ببینید. عموما شرایط در این وضعیت خود نیز به دو بخش تقسیم میشود: بخش اول تیمهایی هستند که سعی می کنند با ارائه فشار از بالا و پرسینگ شدید، توپ را در مناطق نزدیک به دروازه حریف تصاحب کنند و به محض تصاحب توپ، برنامه دارند که نزدیک به دروازه حریف فرایند انتقال را انجام دهند. بخش دوم نیز تیم هایی هستند که عقب می نشینند و برنامه دارند به محض به دست آوردن توپ در زمین خودی، ضد حمله طراحی کنند و با استفاده از حضور بازیکنان حریف در زمین خود، با استفاده از فضای به وجود آمده به حریف ضربه بزنند.
همان طور که دیدید در هر یک از این شرایط، فرایند انتقال زمانی میتواند طراحی شود که شما مالک توپ نباشید و از به دست آوردن سریع آن، بتوانید برای خود ایجاد موقعیت کنید. «انتقال ساختگی» اما مفهوم تاکتیکی است که به شما کمک میکند، حین مالکیت توپ و در شرایطی که قرار نیست آن را به حریف بدهید، فضا به دست بیاورید و بتوانید به حریف ضربه بزنید. روی کاغذ مطلب برایتان کاملا گنگ است و با خود میگویید چگونه می توان در شرایطی که شما صاحب توپ هستید و حریف در حال دفاع کردن است، فضا به دست بیاورید. اما «انتقال ساختگی» مفهومی است که این مسئله را میتواند برای شما به ارمغان بیاورد.
شرایط به چه شکل است؟ به تصویر زیر دقت کنید که ارائهای فرضی از تقابل دو تیم در زمین مسابقه است. تیم آبی توسط دروازهبان صاحب توپ است و در تدارک مرحله اول بازیسازی خود از عقب زمین است (توضیح مفصل فنی). نکته کلیدی در همین ابتدای کار وجود دارد. تیم آبی در جهت اجرای «انتقال ساختگی» همراه با دروازه بان خود، دو مدافع میانی و دو هافبک نزدیک شده به این سه بازیکن، سعی میکند تا با حفظ توپ، به گردش درآوردن کوتاه آن بین این بازیکنان در زمین خودی و طولانی کردن این پروسه، تیم حریف را تحریک کند تا در جهت اجرای پرسینگ از بالا و بازپس گیری توپ، به سمت آنها هجوم بیاورد.
در تصویر بعد این مسئله را به طور عینی میبینید. تیم آبی آن قدر توپ را در زمین خودی حفظ میکند تا تیم قرمز مجبور شود به جهت تصاحب توپ، به سمت تیم آبی هجوم بیاورد. شش بازیکن تیم قرمز در جهت تقابل با شش بازیکن تیم آبی به سمت حریف حرکت میکنند.
در تصویر بعد معنای «انتقال ساختگی» نمایان میشود. تیم قرمز که با بخش مهمی از توان خود راهی نیمه زمین تیم آبی شده، مطابق تصویر فضایی استثنایی را در عقب زمین خودی، در اختیار حریف قرار میدهد. فضایی که تیم آبی از ابتدا با اجرای «انتقال ساختگی» در جهت رسیدن به آن بوده است. در این شرایط تیم آبی میتواند بخش دوم طرح خود را اجرا کند: پیدا کردن بازیکنان خود در این فضا و قرار گرفتن در یک موقعیت ایدهآل با فضایی مناسب. این همان موضوعی است که «انتقال سخاتگی» رسیدن به آن را دنبال میکند. همانطور که توضیح دادم، میبینید که در این شرایط، تیم شما در عین داشتن توپ، توانسته خودش را در فضایی بسیار مناسب در زمین حریف پیدا کند که این مسئله میتواند باعث طراحی یک حمله بسیار سریع شود. چیزی شبیه به طراحی یک ضد حمله مادامی که تیم شما صاحب توپ نیست و خیلی سریع آن را تصاحب میکند.
اما چه تیمهایی در تلاش هستند تا از این مفهوم در زمین مسابقه بهره ببرند؟ سرمربیان مستعد و صاحب نامی چه در لیگ برتر انگلیس و چه در سایر لیگ های معتبر از جمله لالیگا، تاکید زیادی روی استفاده از این مفهوم دارند و در تلاش هستند تا آن را با ایدههای خود تکامل دهند. بهترین نمونه در حال حاضر برایتونِ روبرتو دزربی است. تیمی که در مرحله اول و دوم از بازیسازی خود همواره در تلاش است تا «انتقال ساختگی» را اجرا کند و در اجرای این مسئله نیز بسیار موفق عمل کرده است. به تصویر زیر دقت کنید که مربوط به «PASSMAP» برایتون در دیدار مقابل ولوز در رقابتهای فصل جاری لیگ برتر انگلیس میشود (نقشه فنی از گروه فنی Betweentheposts استخراج شده است). بارها درباره این نقشه، مفهوم و گزارشهای فنی که می توان از آن استخراج کرد، توضیح دادهام (اینجا و اینجا).
حالا به توضیحات داده شده درباره «انتقال ساختگی» و این نقشه دقت کنید. میبینید که چگونه برایتون با استفاده از دروازهبان و از همه مهم تر چهار بازیکن خود در عقب زمین (دو مدافع میانی و دو هافبک میانی) همواره در تلاش بوده تا توپ را در عقب زمین به گردش در بیاورد. حجم پاسهای رد و بدل شده میان این پنج بازیکن بسیار زیاد بوده که نشان میدهد تا چه اندازه دزربی در تلاش است تا حریفان را ترغیب به پرس از بالای تیم خود کند. میبینید که در این دیدار به عنوان مثال، بیلی گیلمور، یکی از دو هافبک میانی اجرا کننده این مفهوم، بیشترین «Progressive Pass» (توضیح مفصل فنی) را در طول بازی ارسال کرده که نشان میدهد چگونه او در تلاش بوده به محض شروع پرسینگ حریف با ارسال پاسهای با طول زیاد و پیش رونده، بازیکنان خط جلو را در فضای ایجاد شده بالای زمین، صاحب توپ کند. موضوعی که دقیقا «انتقال ساختگی» به دنبال رسیدن به آن است.
به نقشه فنی زیر نیز دقت کنید که از مرجع The Athletic استخراج کردهام. نقشه بسیار مهمی که مشخص میکند برایتون در تک تک رقابتهایش در لیگ برتر لمس توپ را حین مالکیت آن در کدام مناطق زمین بیشتر از نقاط دیگر انجام داده است. تحلیل فنی نقشه بسیار جذاب است و بار دیگر تاکید دزربی را روی مفهوم «انتقال ساختگی» نمایان میکند. میبینید که چگونه با بیضی قرمز مسئله کلیدی را مشخص کردهام. در هفت دیدار از مجموع نُه دیداری که در این نقشه بررسی شده، برایتون بیشترین لمس توپ را در مناطق مرکزی زمین خودی و نزدیک به دروازه در مراحل اول و دوم از بازیسازی انجام داده است. نکتهای که نشان میدهد دزربی همواره در تلاش بوده تا با به گردش درآوردن افراطی و طولانی توپ در این مناطق، حریفان را دعوت به پرس از بالای تیم خود کند.
تنها در دیدار مقابل وستهام و تا حدی استون ویلا بوده که بیش ترین لمس توپ تیم دزربی در مناطق اشاره شده رخ نداده است. علت آن هم واضح است. عدم تمایل دیوید مویس و اونای امری، برای تن دادن به تله دزربی. مسئله ای که به خوبی نیز جواب داد و این تیمها موفق شدند عملکرد و نتیجه خوبی را مقابل برایتون از خود به نمایش بگذارند.
اما به جز برایتون دیگر کدام سرمربیان و تیمها روی استفاده از این مفهوم تاکید دارند؟ در حال حاضر پپ گواردیولا در منچسترسیتی، وینسنت کمپانی در برنلی، میکل آرتتا در آرسنال و آنژ پوستوکوعلو در تاتنهام، دیگر سرمربیان مدرنی هستند که در تلاش برای اجرای این مفهوم در برخی از بازیهای خود با توجه به شرایط حریف هستند. اریک تن هاخ نیز بازیسازی ایدهآلش از عقب زمین در بسیاری از دیدارها همین مفهوم است اما با توجه به شرایط فعلی تیم (که موضوع این یادداشت نیست و در آینده به آن خواهم پرداخت) قادر به اجرای این مسئله نیست و باید دید در ادامه آیا او میتواند این مفهوم را در یونایتد اجرا کند یا خیر. برای درک این مسئله در لیگ برتر انگلیس به یک نقشه فنی دیگر نیز توجه کنید که از مرجع The Athletic استخراج کردهام. این نقشه به ما نشان میدهد که تمامی بیست تیم حاضر در رقابتهای لیگ برتر انگلیس، در بازیسازی خود، چه رویکردری را اتخاذ کردهاند. مربعهای نمایش داده شده متاطق لمس توپ و پاس های هر تیم را نشان میدهد و هر چه این مربعها بزرگتر باشد، به معنای پاس و لمس توپ بیشتر در آن مناطق است. رنگهای مربعها هم همان طور که در بالای نقشه راهنمایش مشخص است، نشان دهنده این است که کدام پاسها مستقیم، با طول زیاد و سریع داده شده و کدام پاسها با طول کم و در راستای به گردش درآوردن کنترلی توپ. هر چه مربعها به رنگ آبی نزدیکتر باشد، به معنای این است که آن تیم رویکردی کنترلی و غیر مستقیم در بازیسازی خود داشته و هر چه مربعها به رنگ قرمز نزدیکتر باشد، به معنای این است که تیم مورد نظر فوتبالی مستقیم، سرعتی و همراه با پاس های بلند و با طول زیاد را انتخاب کرده است.
تحلیل نقشه بار دیگر به موضوع یادداشت کمک میکند. همان طور که با بیضی قرمز مشخص کردهام، میبینید که چگونه تیم های برایتون، منچسترسیتی، برنلی و تا حدی آرسنال و تاتنهام، در مناطق مرکزی نزدیک به دروازه خودی، رویکردی کنترلی و آرام در بازیسازی داشته اند. به این معنی که پاسهایی بسیار زیاد و با طول کم در نیمه زمین خودی بین بازیکنان رد و بدل شده که نشان میدهد آنها به دنبال دعوت تیمها به پرسینگ از بالای زمین هستند تا بتوانند «انتقال ساختگی» را اجرا کنند. این مسئله در میان تیمها البته شدت و ضعف دارد. به عنوان مثال منچسترسیتی قطعا نمیتواند در تمامی دیدارهای خود از این مفهوم استفاده کند اما در تقابل با تیمهایی که قدرت بیشتری در پرسینگ دارند و کیفیت بالاتری دارند، این رویکرد میتواند یکی از اسلحههای گواردیولا باشد. مانند آنچه در دیدار فوق العاده تاکتیکی سیتی و آرسنال از هر دو تیم شاهد بودیم.
نقشه فنی زیر نیز که بار دیگر از مرجع The Athletic استخراج کردهام، این مسئله را درباره سیتی اثبات میکند. این نقشه مشابه نقشهای است که درباره برایتون ارائه کردم و نشان میدهد که لمس توپ بازیکنان سیتی در کدام مناطق زمین نسبت به دیگر مناطق بیشتر بوده. همانطور که میبینید در جدال مقابل تیمهایی با کیفیت و قدرت بیشتر، پپ گواردیولا سعی کرده تا مفهوم «انتقال ساختگی» را با دعوت این تیمها به پرسینگ از بالای زمین، به اجرا بگذارد (دیدار مقابل نیوکاسل، آرسنال و حتی مقابل برنلی که تیمی شجاع است).
سرمربیان مستعد و مدرن در سراسر دنیا به دنبال ارائه راهکارها و روشهایی در جهت بالا بردن کیفیت فنی تیمشان هستند. فوتبال مدرن با سرعت در حال پیشروی است و همانطور که بارها اشاره کردهام، تیمهایی در این فوتبال برنده هستند که به دنبال سرمربیانی با چنین رویکردهایی باشند و در عین حال زمان کافی را نیز در اختیار آنان قرار دهند.