𝓶𝓪𝓴𝓪𝓷 .بچه بودم ، توی یک خونه ای زندگی می کردیم که یک پنجره داشت که اون پنجره مشرف به پشت بام چندین آپارتمان دیگه بود ؛ خلاصه یک روز به پشت بام یکی از اون خونه ها نگاه کردم و یک موجود خیلی ترسناک رو دیدم (خوب یادم نیست اما شبیه تمساح بود) ، وقتی از پنجره دور شدم و رفتم به والدینم بگم که بیاین ببینین چیه ، اومدیم و دیدیم هیچی نیست !
خداروشکر اون موقع ها به عقلم شک نکردن تحویل تیمارستانم بدن :)