برای اسطوره شدن نباید یک تیم معمولی را به قهرمانی رساند یا مثل مارادونا با دست گل زد یا مثل توتی به یک تیم وفادار بود. زلاتان نه با دست گل زده است و نه به یک تیم وفادار بوده است. برعکس، او لباس بارسلونا، اینترمیلان، یوونتوس، آثمیلان و آژاکس را پوشیده است تا نشان دهد که نباید برای اسطوره شدن به یک تیم وفادار بود. اول از همه با منچستریونایتد شروع میکنیم. در فصلی که ابراهیموویچ 35 ساله میشد، باز هم توانست 28 گل در تمامی رقابتهای فصل 17-2016 به ثمر برساند. هر چیزی درباره او، خصوصا قدرت رهبریای که با خودش به رختکن این تیم آورد، به معنای سازگاری درست او با شرایط بود. او نشان داد که سن برای او یک عدد است و شاید به همین دلیل هم بود که چهار سال بعد میلان تصمیم به جذب او گرفت.
به مارس سال 2020 برمیگردیم و این بازیکن ۳۹ساله هنوز مثل همهٔ دوران بازیاش مشغول گلزنی است. اگر بعضیها فکر میکردند بازگشت زلاتان به میلان بهعنوان یک تعویض تأثیرگذار و یک اسب جنگی قدیمی است که وقتی بازی خوب پیش نمیرود، وارد شده و نتیجه را به سود این تیم تغییر دهد، حالا مشخص شده که بههیچعنوان اینطور نیست. ابراهیموویچ علاقهای به تماشای بازیها از کنار زمین در کنار نماد شیطانی انساننمای میلانلو ندارد؛ نمادی که نسخه شیطانیتری از نماد معروف باشگاه منچستریونایتد است. برمیگردیم به اول ماجرای زلاتان و میلان...
میلان 5 گل از فیورنتینا خورده و به کریسمس میرود. این یکی از بدترین کریسمسهای تاریخ میلان است. اما حضور ایبرا همه چیز را تغییر میدهد و غرور ازدسترفته را به شیاطین ایتالیایی برمیگرداند. اما ایبرا دوست دارد که نام خود را در تاریخ میلان جاودانه کند و برای این کار چه چیزی بهتر از بردن اسکودتو با این تیم؟
خیلیها بودند که میگفتند زلاتان باید در سالهای آخر فوتبالش در آمریکا بماند و دیگر خودش را تحتفشار نگذارد. اما این زلاتان بود که نشان داد آنها در اشتباهاند. خودش راجع به این گفت: من به ایتالیا آمدم تا دوران حرفهایام را در باشگاهی بزرگ به پایان برسانم؛ چون خیلیها به من میگفتند که بازی در آمریکا بسیار آسان است. من برگشتم و سپس آنها دست از حرفزدن برداشتند. با خودم فکر کردم شاید چیزی در تلاش است تا به من بگوید که باید بازنشسته شوم.
در روزهای پر التهاب سری آ این زلاتان بود که نقش یک رهبر را در میلان ایفا کرد. او در روزهای حساس سری آ در بنتگودی همتیمیهایش را جمع کرد و به آنها گفت: در میلان تنها بازیکنانی بهخاطر سپرده خواهند شد که فاتح اسکودتو و لیگ قهرمانان باشند. اگر میخواهیم در یادها بمانیم، سه بازی در پیش داریم. حالا دو بازی مانده، بنابراین بیاید با تمام وجود بازی کنیم.
و عجیب نبود که بعد از قهرمانی میلان در سری آ همه عاشق زلاتان شوند و بعد از خداحافظی همه برای او گریه کنند. حالا وقت این است که یکی از معدود مصاحبه های زلاتان را مرور کنیم.
زلاتان میگوید علت اصلی ترک کردن آژاکس توسط او دشمنی با فن در فارت ستاره جدید تیم هلندی بوده. زلاتان وقتی میفهمد که رافائل فن در فارت پشت او با همتیمیهای دیگرش صحبت کرده در یک تمرین با تکلی بسیار خشن از خجالت او درمیآید و این نقطه پایان حضور او در آژاکس است. زلاتان در این باره میگوید: به فن در فارت گفته بودم از تو خوشم نمیآید و به عنوان کاپیتان قبولت ندارم. این بارعمدا نخواستم خیلی به تو صدمه بزنم ولی اگر یک دفعه دیگر من را متهم کنی، از قصد بدجور به تو صدمه خواهم زد.
تبدیل شدن به قاتل در ایتالیا
ایبرا قبول دارد که تبدیل شدنش به یک گلزن تمامعیار را مدیون دوران حضورش در یوونتوس و کار کردن زیر نظر فابیو کاپلو است. کاپلو درباره زلاتان میگوید:" ایبرا وقتی به ایتالیا آمد شم گلزنی قویای نداشت و ترجیح میداد پاس گل بدهد تا اینکه گلزنی کند. ولی او توصیههای من را قبول کرد و اینطور شد که در ایتالیا به یک قاتل تمامعیار تبدیل شد".
زلاتان هم در این باره گفته: کاپلو من را جلوی دروازه میگذاشت و هر روز باید 50 تا 100 شوت تمرین میکردم. او آنقدر به من سخت گرفت و فشار آورد تا بالاخره آنچه میخواست شد. او در کتاب خاطرات خود راجب او نوشته است:«فابیو کاپلو، موفقترین مربی اروپایی ۱۰ سال اخیر داشت صدایم میکرد. فکر کردم: «این دفعه چه گندی زدم؟» همه ترسی که از دیدن مردم در کودکی داشتم، برگشته بود.
کاپلو میتوانست هر کسی را استرس زده کند. وین رونی یک بار گفت: «وقتی کاپلو از کنارتان رد میشود، احساس میکنید مرده اید!» حقیقت داشت. او قهوه اش را برمی داشت و بدون اینکه نگاهتان کند، فقط عبور میکرد. یک جورهایی مور مورت میشد. گاهی زیر لب یک «چائو» زمزمه میکرد. اگر نه، فقط در مسیر محو میشد؛ انگار که اصلا وجود ندارید. وقتی کاپلو سر زمین میآید، بازیکنان به خط میشوند. کنارش همه مؤدب هستند
یک بار خبرنگاری از او پرسیده بود: چطور همه چنین احترامی به شما میگذارند؟ و او گفته بود: احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است. وقتی کاپلو عصبانی میشود، کسی جرئت ندارد به چشمانش نگاه کند. مشکلات را پیش کاپلو نمیبرید. او رفیقتان نیست. وقتی صدایتان میکند، نشانه خوبی نیست. بازیکنان را خرد میکند و از اول میسازد. شیوه اش را دوست داشتم، چون به راحتی بزرگ نشدم. آدمهای سرسخت و جدی را دوست دارم. کاپلو به من ایمان داشت: «تو لازم نیست چیزی رو اثبات کنی. میدونم کی هستی و چی کار میتونی انجام بدی!»
این را در یکی از اولین روزهای من در آنجا گفت و احساس امنیت را به من داد. فشار وحشتناک بود. خیلی از روزنامهها نوشته بودند به قدر کافی گل نزده ام. خیلی هایشان فکر میکردند باید نیمکت نشین باشم یا اینکه چطور زلاتان به چنین تیمی راه پیدا کرده است. «زلاتان برای ایتالیا آماده است؟» روزنامهها نوشتند. مینو در جوابشان گفت: «ایتالیا آماده زلاتان است؟» و این بهترین جوابی بود که میتوانست بدهد.
آژاکس در مقابل یوونتوس، مهدکودک بود. اگر در تمرین میخواستم گل بزنم، فقط نباید از کاناوارو و تورام عبور میکردم، بوفون هم در دروازه بود؛ چون جدید بودم، کسی هم هوایم را نداشت. کاپلو یک دستیار به نام ایتالو گالبیاتی داشت. او سنش زیادتر بود و صدایش میکردم اولدی. آدم خوبی بود. او و کاپلو یک جورهایی پلیس خوب و بد بودند. کاپلو حرفهای سنگین و بی رحمانه را میزد و گالبیاتی بقیه ماجرا را انجام میداد.
بعد از اولین جلسه تمرین، کاپلو او را طرفم فرستاد: «ایتالو، راهش بنداز»! همه تیم به رختکن و حمام رفتند. من هم خسته بودم و دلم میخواست به آنها ملحق شوم، ولی یک دروازه بان از جوانان آمد. فهمیدم قضیه چیست. ایتالو میخواست برایم توپ بفرستد و من هم باید شوت میزدم. بوم بوم. از هر زاویه و هر شکلی توپ میآمد: زمینی، سانتر، همه جوره توپها را میفرستاد و من هم اجازه نداشتم محوطه تمرین را ترک کنم. آنجا منطقه من بود. ایتالو گفت خودش هم هست و باید آنجا بمانم.
ایستاده بودم و شوت میکردم و شوت میکردم. حتی فرصت نبود نفس بگیرم. توپها بی رحمانه میآمدند. برو دنبالشون. محکم تر. با برنامه تر. شل نکن. شل نکن.... کم کم تبدیل به عادت شد. گاهی دل پیرو و ترزگه هم میآمدند برای تمرین بیشتر، ولی بیشتر اوقات فقط من بودم. من و ایتالو، ۵۰، ۶۰ و حتی ۱۰۰ شوت به سمت دروازه میزدیم. گاهی سر و کله کاپلو پیدا میشد و خب، او شکل خودش بود. میگفت: میخوام آژاکس را از تنت بکشم بیرون. آن سبک هلندی را نمیخوام. یک، دو، یک، دو، پاس بده و خوب بازی کن. کل تیم را دریبل بزن. به درد عمه ات میخوره. من گل میخوام. باید ایتالیایی فکر کنی، باید مهاجم قاتل بشی.
رابطهٔ پرتنش با گواردیولا در بارسلونا
زلاتان درباره تکفصل حضورش در بارسلونا، فصلی که خوب آغاز شد ولی با ناکامی به پایان رسید مقصر اصلی را تنها سرمربی بارسا، پپ گواردیولا میداند. زلاتان در این باره گفته: مشکل من در بارسلونا فقط یک نفر بود. آقای فیلسوف. بعد از مدتی متوجه شدم سرمربی تیم اصلا با من حرف نمیزند. برایم خیلی عجیب بود چون تا آن موقع اصلا با چنین شرایطی مواجه نشده بودم و علتش را هم نمیدانستم. تا همین امروز نمیدانم مشکل گواردیولا با من چه بود.
زلاتان در عین حال از همبازیهایش در بارسلونا هم انتقاد کرده و مدعی است آنها از پپ میترسیدهاند. او در این باره میگوید: ژاوی، اینیستا و دیگران بچههای خوبی بودند و رفتارشان دوستانه بود ولی همیشه هر چه پپ میگفت همان را مثل آیه میپذیرفتند. درست مثل بچهمحصلهایی که جلوی معلمشان ایستاده باشند. او در کتاب شرح حال خود راجب گواردیولا نوشته است: فیلسوف بازیکنانی را ترجیح میدهد که بدون هیچ چون و چرایی از او اطاعت کنند.
رابطه خوب با ژوزه مورینیو
هر چه زلاتان با گواردیولا رابطه بدی دارد، او در زمان فعالیت زیر نظر ژوزه مورینیو با او رابطه خیلی خوبی داشته و هنوز هم از آقای خاص تعریف میکند. زلاتان که در اینترمیلان و منچستریونایتد زیر نظر مورینیو کار کرده درباره او میگوید: مورینیو مثل من است. او همیشه به دنبال انگیزه دادن است و میخواهد برنده باشد. من حاضر بودم برای مورینیو حتی شده آدم بکشم. او همیشه آماده روبرو شدن با چالشهای دشوار است در حالی که گواردیولا از آنها فرار میکند. مورینیو نیازی به نقش بازی کردن ندارد، درست برعکس آن دیگری".
پاری سن ژرمن؛ تیمی که نمیخواستم در آن بازی کنم
زلاتان بعد از دو سال بازی در میلان راهی پاریس میشود تا در پاری سن ژرمن بازی کند. اما ایبرا میگوید تمایلی به رفتن به پاریس نداشته و PSG تنها تیمی بوده که قصد بازی در آن را نداشته.
ایبرا در این باره میگوید:وقتی با مینو رایولا صحبت کردم به او گفتم که بهتر است کاری کنیم که شرایط خرید من برای PSG سخت شود. چون آنها به میلان خیلی فشار میآوردند. این تنها راهی بود که میتوانستم به پاریس نروم. ولی رایولا بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت میلان پیشنهاد پاریس را پذیرفته و دیگر هیچ چارهای نیست.
افسانه در منچستریونایتد
زلاتان بعد از پاری سن ژرمن راهی انگلیس شده و به منچستریونایتد ملحق میشود. در آن زمان انتقاداتی به این خرید یونایتد وارد شده و برخی منتقدین، خرید مهاجمی به سن و سال زلاتان را اقدامی تبلیغاتی از طرف شیاطین سرخ ارزیابی میکنند. زلاتان با لحنی تند به این انتقادها پاسخ داده و میگوید: میگفتند زلاتان با ویلچر به لیگ برتر آمده ولی من کاری کردم که همه آنهایی که از من انتقاد میکردند ویلچرنشین شوند. آنهایی که این انتقادها را میکنند فوتبالیستهای سابق هستند که من اصلا آنها را نمیشناسم. ولی شک نداشته باشید که آنها تا آخر عمرشان به یاد من خواهند بود.
|