دیروز و امروز، شیفتگی و واقعیت؛
پافشاری و اصرار سعودی ها برای خرید محمد صلاح مرا به گذشته ها برد. در حالیکه صدای Joe Strummer رهبر و خواننده The Clash در گوشم می پیچد؛
Should I stay or should I go… بمانم یا بروم
به دوران ترک کوین کیگان از لیورپول فکر می کنم. در نوجوانی بعد از جورج بست، اوزه بیو و یوهان کرایف که ما را دلبسته فوتبال کردند، کیگان اولین و آخرین بازیکنی بود که "شیفته" اش شدم. از آن روزگار دهه ها گذشته و همه چیز در دنیای توپ گرد سحر آمیز، تمام و کمال تغییر کرده است. حمله بی محابا و کوبنده سعودی برای بدست آوردن محمد صلاح به هرقیمتی در راه است.
باد زمانی وزیدن گرفت که دست اندرکاران در ریاض تصمیم گرفتند نیوکاسل یونایتد را خریداری کنند. این فقط آغاز تغییر جو و آب و هوای فوتبال بود. شاید رونالدو یا بنزما در غروب دوران فوتبال خود تصمیم منطقی داشتند. شاید خرده گرفتن بی مورد است. جام و مدال و افتخارات و جوایز انفرادی در بالاترین سطح ممکن فوتبال کسب کردند و رکوردهای بی حد و حصری بجای گذاشتند، از اینرو چشم پوشی از زمین های سرسبز اروپا و گستره پر التهاب و بازی های نفس گیر آن و ترجیح دادن پول های بی حساب که نیازی به آن هم ندارند و حضور در تمرینات و رقابت های ساده تر، شاید قابل توجیح و توضیح باشد.
در مورد صلاح حکایت چیز دیگری است، اگرچه خوب می دانیم پادشاه مصری در آنجا بزرگ تر از هر کس دیگری خواهد بود. بازیکنی از خاورمیانه نه فقط مصر. در آنجا صلاح یکی از ما، و نه یکی از آن ها است. بدون شک صلاح همان کسی است که سعودی ها بیش از هر کس دیگری میخواستند و می خواهند. در پشت پیراهن های خیلی از طرفداران فوتبال آن خطه، نام صلاح خودنمایی می کند.
بنابراین میتوان تصور کرد هزینه انتقال او فراتر از آنچه که پیش از این دیده شده خواهد بود. رکوردی جهانی. مبلغی که حتی اقتصاد فوتبال بریتانیا را منفجر میکند. ثروت شخصی بیش از اندازهای از دستگاه دولتی عربستان سعودی به صلاح تقدیم خواهد شد که نه تنها فرزندان او بلکه فرزندانِ فرزندانش، نسل در نسل توانایی خرج کردن آن را نخواهند داشت.
امیرحسین صدر
٣٠ اگوست ٢٠٢٣
اعداد و ارقام موهن و ترسناک و غیرفابل باور، مفهوم هرگونه وفاداری، تعهد و عشق محض به جایی که به آن خانه می گویند را از بین برده است. در این بین ما هاج و واج منتظر مانده ایم. نظاره گران دست و پا بسته ای بیش نیستیم، انتظار می کشیم، نگاه می کنیم و ذره امیدی در دل داریم؛ بی قدر. کم، ناچیز.
هرچند کم و ناچیز، ولی بدون امید روز دیگری را چون امروز آغاز نمی کردیم. امیدوار هستی، با احساس ناب و کودکانه ای دعا می کنی. هرچند احمقانه، بچه گانه و ساده انگارانه!
به این فکر میکنی، حتما چمن مقدس آنفیلد، جایی که هانت، کیگان، دالگلیش، سونس و جرارد زمانی دل ها را می بردند، بطور حتم ارزشی بیش تر از پول حساب های بانکی لبریز داشته باشد. حساب هایی که حتی صاحبان آن از صفرهای بیشمار آن بی اطلاعند. چیزی مهم تر، چیزی عمیق تر، چیزی که تماشاگر فوتبال و نه بازیکنان به آن ایمان دارند: وفا.
به این امید به دیدار پایان هفته می اندیشی؛ قدم زدن او به سمت Kop در روزهای شنبه بعدازظهر در آنفیلد، به کلمات سرود "running down the wing" , و سپس آن بخش طولانی با صوت پایین؛ “Salaaaaah"

شاید، فقط شاید همه این زنگی باشد تا محاسبات و معادلات بی رحمانه ریاضی این روزهای فوتبال را به هم ریزد. کاش می شد به او می کفتی؛
این کار را نکن، مو صلاح. خودت را به پول نفروش!،
کاش می شد. اگرچه می دانی دیر یا زود انتخاب دیگری برای او و امثال او وجود نخواهد داشت. در چند روز گذشته علائم مثبتی ندیدی، همه چیز در چشم انداز حداقل برای هواداران دردناک است. سعودیها با پیشنهادات متناوب برای هفت بازیکن لیورپول، حمله تمام عیاری به لیورپول داشته اند و با پول های هنگفت خود آنفیلد را زیر بمباران و آتش ثروت خود قرار داده اند. طریقه مردان ثروتمند برای برتری همیشه اینگونه بوده است.
ظاهرا دیدار نفس گیر و بی امان یکشنبه گذشته در بازی ۱۱ نفره در برابر ۱۰ بازیکن لیورپول در زمین فوتبال و پیروزی ۲-۱ قرمزها در وقت اضافی، برای نیوکاسل و سعودی ها خیلی غیرقابل تحمل بنظر می رسد. پس از آن کاملاً آشکار بود:
"لیورپول را از پای خواهیم انداخت"
در این بین مشخص شده کدامیک از بازیکنان، مخالف یا موافق پرواز به خاورمیانه و لیگ حرفه ای عربستان هستند. کسانی که به جای آلیسون و ابراهیما کوناته صحبت میکنند، به وضوح اعلام کردهاند این بازیکنان در آنفیلد میمانند و قصد سفر به خاورمیانه را ندارند. اما متاسفانه کسانی که برای صلاح صحبت می کنند بسیار دو پهلو گپ می زنند.
آنچه من و بسیاری از طرفداران لیورپول و فوتبال انگلستان از او انتظار داشتیم، اعلام تعهد صریح و عمومی و روشنی به باشگاهی بود که بهترین روزها و لحظات زندگی ورزشی را برای صلاح رقم زده است. لحظاتی که در دوران پیری و خاکستری همچنان در ذهن او دوره خواهد شد.
اما آنچه از صلاح طی این دو هفته دیدیم، فقط تصاویری بود در توییتر و یک خطی که گفته بود:
در روز تعطیلم، توریستی در لندن هستم.
نه کم و نه بیش. سخنان نماینده صلاح، رامی عباس در اوایل این ماه نیز به سختی قانع کننده بود:
نه محمد و نه من در این مورد با کسی صحبتی نمی کنیم.
متاسفانه این روزها اوضاع اینگونه است. پستی مرموز، تکان دادن سر و یک چشمک. همین!
زمانی که کوین کیگان عزیز من در اواخر دهه ۱۹۷۰ قصد ترک لیورپول و سفر به خارج از جزیره را داشت و دل اسیر مرا به درد آورد، از سوپر مالیات ۸۲ درصدی بریتانیا رنج می برد و احتمالا به عنوان تنها سوپر استار انگلیسی دوران خود، کمی به امکانات یوهان کرایف در بارسلونا حسادت می کرد.
اما او چیزی برای پنهان کردن نداشت. همه چیز رو و عیان بازی می شد. در یکی از کتاب های خود نوشته بود: «ادعای فقر نمی کنم، اما ارزش خود را می دانم.»
به نظر می رسید کوین سعی می کرد خود و طرفدارانش را قانع کند و همه چیز را با دوستدارانش در میان بگذارد. آن هم در دورانی بدون رسانه های متعدد و قابل دسترس. فقط روزنامه ها و مجلات بودند و بس.
زمانی که ژوزه مورینیو در سال ۲۰۰۴ با ثروت آبراموویچ، بی اندازه سعی می کرد با قرارداد درخور توجه ای کاپیتان لیورپول، استیون جرارد را برای چلسی جذب کند، ناگهان جرارد به نوعی وارد غار تاریکی شد. اسارت در تاریکی، کسالت روانی و دودلی و دلشوره بی حد و حصر. مسیر خروج و تصمیم درست، بسیار سخت به نظر می رسید.
جرارد در زندگی نامه خود می گوید:
به سرم ضربه وارد شده بود.

کوپ Kop و هوادران برای یک "اِسکاز Scouse" واقعی چون او، بیش از یک دنیا معنا داشت. جرارد وفادار ماند، بدون مال و اموال بیشتر و بدون جوایز و مدال های متفاوت! او آخرین نمونه بازیکنان یک تیمی و سنتی دوران گذشته بود و به همین دلیل آشیانه ای دائمی در قلوب طرفداران لیورپول پیدا کرد. فوتبال اکنون متفاوت است، سردتر، بی عاطفه تر و بی احساس تر. و ما با جریان انتقال صلاح در آستانه کشف میزان سردی و سرمای آن هستیم.
آنچه در آینده رخ خواهد داد به ما خواهد گفت؛ آیا لحظات فراموش نشدنی صلاح، مثل ایستادن در اتوبوس جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا، در امتداد کوئینز درایو مملو از جمعیت، یا به پرواز در آوردن جام لیگ برتر در آنفیلد پس از قهرمانانه ترین قهرمانی در دوران مدرن، ارزش و معنایی خواهد داشت یا خیر؟ آیا جایگاه او در پانتئون، معبد و ایزدستان بزرگان لیورپول آنقدر مهم خواهد بود تا تغییری در تصمیم خود داشته باشد؟
حرکتی که شاید فصل لیورپول را به دلایل مختلف تحت الشعاع قرار دهد و همه نقشه ها را به خطر اندازد و نقش بر آب کند. همه ما باید این امیدواری را داشته باشیم که سعودی ها نتوانند این خرید را به دلیل عواقبی که خواهد داشت، انجام دهند. اگر آنها بتوانند یکی از درخشانترین چراغهای فوتبال انگلستان را از آن خود کنند، عدم تعادل رقابتی لیگ بیشتر و بیشتر خواهد شد که در آن تعداد کمی از باشگاهها میتوانند سنگر مستحکم ابوظبی را بشکنند.چه امیدی برای باشگاه ها باقی می ماند؟، بازیکنی را به خدمت بگیری، به رشد و شکوفایی آن کمک می کنی، و سپس کسی در خانه شما را با شدت تمام تر بکوبد و خواستار بی قید و شرط فرزند تربیت شده شما باشد.
صلاح بی شک یکی از آن دسته است؛ بازیکنی که در لیورپول شکل گرفت، به بلوغ کامل رسید و صلاحی شد که همه از او حرف می زنند!
در جوانی؛ دورانی که کوین کیگان عضوی از خانواده ما بود و حتی مادرم او را می شناخت!
خاطرم هست کیگان پیش از ترک لیورپول متقاعد شد یک سال به تیم فرصت دهد. او واقف بود نمی تواند به راحتی به لیورپول پشت کند. از اینرو در تابستان ۱۹۷۶ تمایل خود را برای جدایی اعلام کرد.
پیتر رابینسون، دبیر کل باشگاه، برنامهای را طرح ریزی کرد. براساس آن کیگان یک فصل دیگر در مرسی ساید می ماند و در طی فصل، لیورپول ملزم بود تا تمام تلاش خود را به خرج دهد تا او را به هر قیمتی شده به یک باشگاه خارجی که برایش مناسب است بفروشد. فصل بعد از آن لیورپول برای نخستین بار با همراهی کیگان جام قهرمانی باشگاه های اروپا را به دست آورد. و سپس کوین به هامبورگ نقل مکان کرد.
عمیقا احساس میکردم مدیون لیورپول هستم.
کوین کیگان در فصل پایانی بهترین بازی های عمرش را برای لیورپول به نمایش میگذارد. به حدی که لیورپول به عنوان اولین تیم انگلیسی تا یک قدمی ۳ گانه ای که به دوگانه تبدیل شد قرار گرفت.
چهره های افسانه ای لیورپول؛ شنکلی و کیگان در مقابل سکوهایKop
اگرچه سال ها است خوب می دانم و می دانیم، روزگار تغییر کرده است. متاسفانه این واقعیت فوتبال است، از اینرو بعد از کیگان دیگر دل ندادم و شیفتگی و دلبستگی را با سختی هرچه تمام تر کنار کذاشتم. دیگر به وفاداری، شرافت و عهد های اخلاقی و سنتی در عین اهمیت آن، باور و اعتقادی ندارم. اگر چه در اعماق وجودم هنوز دوست دارم باور داشته باشم، هر چند خطا، هر چند اشتباه! به این دلیل از خودم سوال می کنم: پس چرا مو صلاح باید در لیورپول بماند؟ چرا او باید مبالغ بزرگ پیشنهادی عربستان سعودی را رد کند. بسیاری پیش از او این کار کرده اند!
چه چیزی صلاح را آنقدر خاص می کند که او باید بر اساس قانون دیگری زندگی کند و به مجموعه ای از اصولی پایبند باشد که سال ها است به رحمت ایزدی پیوسته است! در حالت ایده آل، مرد مصری برجسته و خاص نباید در این پنجره نقل و انتقالات که به پایان آن رسیده ایم، لیورپول را ترک کند. لیورپول و سرمربی آنها یورگن کلوپ فرصتی برای یافتن جایگزین ندارند. این به طور حتم احساس و طعم تلخی ایجاد می کند. اما اینکه توقع داشته باشیم صلاح در ۳۱ سالگی بیش از آن چیزی که صرفاً نزاکت و احترام نسبت به کارفرمای خود محسوب می شود رفتار کند، در این دوران کاملا غیر منطقی است.
صلاح از زمان پیوستن به رم در سال ۲۰۱۷، به لیورپول کمک کرده است به هر جامی که موجود بود، دست پیدا کند. او سهم خود را انجام داده است؛ در حالی که لیورپول مشخصا قدرت چندین سال اخیر خود را ندارد و اطراف او خالی تر از همیشه به نظر می رسد.
می دانم در یک دنیای کامل و بدون نقص، صلاح به میراث خود و جایگاهش در قلب و ذهن هواداران لیورپول اهمیت می دهد. او مطمئنا میخواهد تصویرش برای همیشه روی یکی از پرچم های Kop تا ابد در آنفیلد به پرواز در آید.
در این دوران صلاح برای یافتن یک باشگاه خارجی مناسب مانند کوین کیگان نیازی به کمک ندارد.
خوش خیال نیستم اما آیا او هم همین دین و وفاداری را مانند کوین همیشه عزیزم احساس می کند؟
هنوز سوسوی وفاداری عهد قدیم و آن شیفتگی در دلم زنده است.
شاید فقط در عین ناامیدی می توانیم امیدوار باشیم؛ تنها کاری که از ما در این روزگار در هم و بر هم و بی قید ساخته است.
اميد؟، آره، اميدی هر چند باطل و بيهوده!
خوب می دانی می آيند و می روند!
اصلا در این وانفسا، وفاداری، دلدادگی و شیفتگی سیری چند؟
خوب می دانی می آيند و می روند!