سلام
من به قصد ازدواج با 1 خانمی هم صحبت شدم . 3ماه کلی با هم گشتیم ... خاطره ... مسافرت و...
رفتم خواستگاریش ، جواب مثبت شنیدیم ، ازمایش خون دادیم و قبل از نامزدی توی گوشیش ی سری پیاما دیدم (وقتی با من بود رابطه ای با اون نداشت همش قبل من بود فقط 1بار پسره بهش پیام داده بود که ازش خواسته بود ببینش اینم نرفته بود) . اون قبل من با 1پسری بوده حدود 3سال، من چندیییییین بار ازش پرسیدم اون گفت ن خواستگار راه دادم خونمون تا حالا نه دوست پسر داشتم
از پیاماش عکس گرفتم فرستادم برای خونوادم ، اون لحظه که اون کارو کردم نابووووووود شده بودم چون من ازش 1بت ساختم ولی توی کسری از ثانیه همش ریخت جلوش چشام
بهش گفتم ک همه چی تمومه ، زد زیر گریه و التماس که ببخشید و اون خواستگارم بوده و این حرفا ، منم بخشیدمش ، ولی خونوادم راضی نمیشدن دنیاااااااا رو ریختم به هم ، قید خونوادم زدم خونه جدا گرفتم ، پارررررره کردم خودمو تا بخوام راضی کنم پدر مادرمو
ی روز پیشم بود باز گوشیشو چک کردم دیدم قبلا به یکی دو نفر دیگه هم بوده ، حالا این ب کنار بازم توی اینستا استوریاشونو نگاه میکنه و فالوشنو داشته خیلی برام عجیب بود
با خودم گفتم بزار باهاش کات کنم ببینم چیکار میکنه ، اخه خونوادم بهش زنگ میزدن ک ما تورو نمیخواییم و این حرفا
راستشو بخواید چون بهش شک کرده بودم واتس اپشو هک کرده بودم ی جورایی . واتس اپش توی گوشیم بود
خلاصه ی روز بهش گفتم عزیزم من خیلیییییی برات جنگیدم ولی خب انگار قسمت نیست همیشه علشقت میمونم و خداحافظ
برگشتم پیش پدر مادرم . راستشو بخوایید بازم بخشیده بودمش حالمم خراب بود
رفتم واتس اپشو چک کنم . دیدم 2ساعت بعد کات با من پیام داده به دوست پسر قبلیش ....
واقعا الان حالم بده هی میگم برم هرچی از دهنم دربیاد بهش بگم ، بعد با خودم میگم خب من کات کردم دیگه زندگی شخصیش ب من ربطی نداره ، بعد با خودم میگم حداقل 1هفته صبر نکرد واسه پسری که بخاطرش ایییین همه سختی کشید
نظرتون چیه درمورد این دختر ؟ من ذهنم نمیکشه میشه بگید چیکار کنم ؟ چون خیلی حالم بده