اختصاصی طرفداری | راسموس هویلوند، مهمترین نامی است که این روزها شما در فصل نقل و انتقالات تابستانی میشنوید. مهاجم دانمارکی آتالانتا کاربردیترین گزینه منچستریونایتد در نوک خط حمله بود و در نهایت نیز با مبلغی گزاف با توجه به رزومهاش، راهی منچستریونایتد شد.
اما راسموس هویلوند چگونه مهاجمی است و چرا منچستریونایتد حاضر شده با این مبلغ او را جذب کند؟ چرا اریک تن هاخ دست روی چنین مهاجمی قرار داده و چرا یونایتد حاضر نشده با مبالغ دیگر، مهاجمانی با رزومههای بهتر همچون ویکتور اوسیمن و یا هری کین جذب کند؟ در این یادداشت در سه بخش (یک بخش تحلیلی و دو بخش فنی) به تمامی این سوالات به طور مفصل پاسخ خواهم داد و بدون فوت وقت وارد بحث میشوم.
چرا منچستریونایتد مهاجمی با رزومه بهتر نخرید؟
شاید این مهمترین سوال هواداران منچستریونایتد باشد. برای پاسخ به این سوال باید وضعیت تیم را از لحاظ فنی در پست مهاجم نوک بررسی کرد. من هر چه سعی میکنم در یادداشتهای مختلف فنی اسمی از اوله گونار سولسشر نیاورم، باز هم نمیشود. آنچه سرمربی سابق کاردیف در یونایتد به عنوان سرمربی انجام داده، به قدری افتضاح، ناامید کننده و ماقبل نقد بوده، که تاثیرات باورنکردنی روی وضعیت فنی و اقتصادی باشگاه داشته که همچنان میتوانیم نتایجش را ببینیم. یکی از همین نتایج مربوط به وضعیت تیم در پست مهاجم نوک میشود. باورنکردنی است که یک سرمربی در فوتبال مدرن چگونه توانسته در باشگاهی به عظمت منچستریونایتد، پنج پنجره نقل و انتقالاتی و بیش از نیم میلیارد یورو خرج روی دست باشگاه قرار دهد، بدون اینکه طی این مدت حتی یک، دقت کنید، حتی یک مهاجم نوک واقعی در ترکیب تیم داشته باشد. واقعا نمیشود این مسئله را تصور کرد!
همین مسئله در کنار انبوهی دیگر از چالههای موجود (به برکت فردی که هنرش خوب خرید کردن بود!) از جمله نداشتن هافبک در جلوی مدافعان، نداشتن دروازهبان مدرن، نداشتن مدافع میانی و کناری مدرن و نداشتن بازیکن خط جلو مدرن، باعث شده تا اریک تن هاخ خیلی سریع نیاز به پر کردن چالههای موجود داشته باشد. در پنجره اول او توانست بخشی از چالههای واجبتر را پر کند و حالا در پنجره دوم (پنجره زمستانی عملا یونایتد بودجهای در اختیار سرمربی قرار نداد) او دست روی اولویتهای بعدی گذاشته که مهاجم نوک در کنار دروازهبان، مهمترین اولویتها در پنجره تابستانی فعلی محسوب میشود. پس از خرید آندره اونانا (توضیح مفصل فنی) تن هاخ باید خیلی سریع اولویت اصلی دیگر را نیز خریداری میکرد. همین ضربالعجل به خودی خود فشار را روی یونایتد قرار میدهد و از لحاظ مالی مجموعه باشگاه را تحت فشار میگذارد.
نکته بعدی کمبود مهاجمان نوک باکیفیت زیاد در سن مناسب و با پروفایل فنی مورد نیاز تن هاخ، در بازار فعلی فوتبال دنیا است. درباره پروفایل فنی مهاجم نوک مدنظر تن هاخ، در بخشهای دوم و سوم به به طور مفصل صحبت خواهم کرد. اما بارزترین مثال درباره نوع مهاجم مدنظر تن هاخ، هری کین، مهاجم فعلی تاتنهام، است. هری کین نمونه بارز و اصلی یک مهاجم نوک واقعی در فوتبال مدرنِ این روزهاست. بسیاری از هواداران یونایتد معتقد هستند که این تیم باید برای هری کین اقدام میکرد. بله، اقدام مناسبی است و قطعا اصلیترین گزینه اریک تن هاخ نیز محسوب میشد، با این حال در دنیای واقعی، حتی اگر شما هوادار معمولی فوتبال باشید، به راحتی متوجه خواهید شد که امکان حضور هری کین در یونایتد به علتهای گوناگون مهیا نیست و بیشتر یک رویای فانتزی محسوب میشود. این مسئله به قدری واضح است، که در همین اندازه اشاره به آن کفایت میکند.
گزینه بعدی مورد نظر هواداران یونایتد، ویکتور اوسیمن، مهاجم فعلی ناپولی، است. درباره اوسیمن هم بحث مالی وجود دارد و هم بحث فنی. در بخش دوم و سوم به شما خواهم گفت که ویکتور اوسیمن، آن مهاجم نوک مورد نظر اریک تن هاخ نیست و ویژگیهای فنی مدنظر او را ندارد. بعید است حتی اوسیمن در لیست اریک تن هاخ بوده باشد چرا که رویکرد فنی او در این مورد، مشخص است. با این حال بر فرض اینکه اوسیمن پروفایل فنی تن هاخ را نیز داشته باشد، باز هم جذب او با بودجه فعلی باشگاه سازگاری ندارد. همه میدانیم که دی لورنتیس، رییس باشگاه ناپولی، کیست و چه ویژگیهایی دارد. در خوشبینانهترین حالت، جذب اوسیمن، حداقل دو برابر هویلوند هزینه روی دست باشگاه قرار میدهد که قطعا یونایتد در حال حاضر نمیتواند چنین هزینهای انجام دهد. پس ویکتور اوسیمن نیز از لیست موجود به راحتی خط میخورد.
نام بعدی که در فضای عمومی هواداران شنیده میشود، گونسالو راموس، مهاجم بنفیکا است. شرایط مهاجم پرتغالی نیز بسیار شبیه به اوسیمن است. او نیز پروفایل فنی مدنظر تن هاخ را ندارد و گزینهای احتمالا گرانتر از هویلوند محسوب میشود. باشگاه بنفیکا را همه میشناسیم و میدانیم که این باشگاه چه تخصصی در درآمدزایی از معمولیترین بازیکنانش دارد، چه برسد به مهاجم نوکی که رزومهاش قابلقبول است (او با 80 میلیون یورو در حال پیوستن به پاریسنژرمن است).
در چنین شرایطی تنها سه مهاجم نوک با پروفایل فنی مدنظر اریک تن هاخ در بازار روز دنیا باقی میماند که عبارتند از: 1- راسموس هویلوند 2- راندل کولو موانی 3 - جاناتان دیوید. از بین این سه گزینه، هویلوند با همین قیمت معامله شده، احتمالا ارزانترین گزینه است.
کولو موانی همین حالا در وبسایت مرجع ترانسفرمارکت برچسب 80 میلیون یورویی خورده و فرانکفورت نیز نشان داده به پیشنهادهای کمتر از 100 میلیون یورو اصلا علاقهای ندارد. پای یونایتد و فشار جذب مهاجم نیز که به میان بیاید، این مساله شاید بیشتر هم بشود. جاناتان دیوید هم در ترانسفر مارکت ارزشش از هویلوند بیشتر است و بسیار بعید است لیل با ورود یونایتد، حاضر باشد با مبلغی کمتر از معامله فعلی با آتالانتا، مهاجم خود را واگذار کند (حتی با وجود دو سال قرارداد باقی مانده کمتر).
در این بین هویلوند جوانترین گزینه است. او سه سال از دیوید و چهار سال هم از کولو موانی جوانتر است و پتانسیل بیشتری برای پیشرفت فنی پیش روی خود دارد. در نهایت انتخاب تن هاخ هویلوند بوده و شرایط تحلیل شده به خوبی نشان میدهد که یونایتد انتخابهای بیشتری نداشته است. شاید حتی او ارزانترین گزینه موجود نیز بوده باشد. پس اگر طرفدار فوتبال هستید، بهتر است جدیتر به قضیه نگاه کنید و به این نتیجه برسید که یونایتد و اریک تن هاخ، نه از روی شکم سیری، که از روی محدودیتها مجبور به جذب یک مهاجم شدهاند و در این بین گزینههای زیادی نیز پیش روی خود نداشتهاند.
پروفایل فنی راسموس هویلوند
اما مهاجم مورد نظر تن هاخ، چه ویژگیهای فنی دارد؟ قله آن چیزی که تن هاخ به عنوان مهاجم نوک میبیند، به معنای واقعی کلمه هری کین است. نه اریک تن هاخ، که فوتبال مدرن، گزینه ایدهآلش در نوک خط حمله، بازیکنی همچون هری کین است. مهاجمی که هم در بیرون باکس و هم داخل باکس توانا است و البته باید بتواند بدون توپ نیز از فعالترین بازیکنان در خط جلو باشد. این مسئله را به طور مصداقی در مورد راسموس هویلوند بررسی میکنم. ابتدا پنج داده فنی پیشرفته را معرفی، مطالعه و تحلیل کرده و در ادامه نیز یکی از مهمترین ویژگیهای فنی هویلوند را بازگو خواهم کرد.
داده نخست «xG» به جز ضربات پنالتی است که بارها در مورد آن توضیح دادهام (اینجا). داده دوم «xA» است. این داده فنی پیشرفته می تواند کیفیت پاسهای یک تیم یا یک بازیکن را نشان دهد؛ به این معنی که بازیکنِ پاسدهنده، همتیمی اش را در چه موقعیت مناسبی برای ضربه به سمت دروازه قرار داده است. ارزش این مقدار بین 0 و 1 است و هر چه مقدار به 1 نزدیک تر باشد، کیفیت پاس بالاتر است. «xA» به ما کمک می کند که ببینیم پاسهای یک بازیکن تا چه اندازه توانسته در جهت ایجاد موقعیت گل خطرناک به تیم کمک کند و تیم را به نقاط خطرناکتر زمین انتقال دهد. داده سوم نیز «Shot-Creating Action» است.
یک ضربه به سمت دروازه را تصور کنید که ممکن است به گل تبدیل بشود یا نشود. چه کسانی در خلق این ضربه به سمت دروازه مشارکت داشته اند؟ آمارهای آماتور همچون پاس کلیدی تنها به ما میگویند که چه بازیکنی پاس نهایی را جهت ضربه زدن ارسال کرده است. اما داده فنی پیشرفته «Shot-Creating Action» تا دو کنش قبل از ضربه به سمت دروازه را مورد بررسی قرار می دهد. به این ترتیب بازیکنی که به عنوان مثال چند بازیکن حریف را دریبل زده و پاسِ ماقبل پاس نهایی را ارسال کرده نیز در این داده فنی پیشرفته، مقدار دهی میشود. به اين ترتيب کنشهایی همچون پاس مُرده، دریبل و یا حتی گرفتن خطایی که منجر به زدن ضربه به سمت دروازه میشود نیز مورد محاسبه قرار میگیرد.
داده چهارم «Progressive Pass» است. این داده فنی پیشرفته ارزش زیادی دارد که معرفی کامل آن مفصل است و در جزئیات نیز تعاریفش در کمپانیهای مرجع مختلف کمی متفاوت است. با این حال، به طور کلی، به پاسهایی اطلاق میشود که حداقل 5 یارد طول داشته باشد (4.57 متر) و حداقل 25 درصد از مسافت باقیمانده تا دروازه حریف را طی کند. پنجمین داده نیز «Progressive Carries» است. دادهای که مشخص میکند یک بازیکن چند بار در طول یک بازی توپ را حداقل 5 یارد (4.57 متر) رو به جلو و به سمت دروازه حریف حمل کرده است. در نظر داشته باشید که صرفا حمل توپهایی با این شرایط در نظر گرفته میشوند که در 60 درصد بالای زمین رخ داده باشند. مطابق روال همیشه دادههای فنی پیشرفته را روی نمودار بر اساس «Percentile» (صدک) مشخص کردهام تا بهتر بتوانیم به مقایسه فنی بازیکنان با یکدیگر بپردازیم.
حالا به تصویر زیر نگاه کنید که وضعیت هویلوند را در این پنج داده فنی پیشرفته نسبت به بازیکنان همپستش در 7 لیگ معتبر اروپایی ( 5 + لیگ قهرمانان اروپا و لیگ اروپا) طی یک سال گذشته نشان میدهد. میبینیم که مهاجم دانمارکی از لحاظ داده فنی «xG» به جز ضربات پنالتی، با مقدار 0.47 در هر بازی، توانسته در صدک بسیار خوب 84 اُم قرار گیرد و از 84 درصد مهاجمان سطح اول فوتبال اروپا بهتر عمل کند. هویلوند از لحاظ داده «xA» نیز وضعیت متوسط رو به بالایی داشته و توانسته خودش را در صدک 56 اُم قرار دهد. جوان اول دانمارک فصل گذشته در آتالانتا به خوبی همتیمیهایش را نیز تغذیه می کرد و توانست از حیث داده فنی پیشرفته «Shot-Creating Action» در صدک خوب 72 اُم جای گیرد. در نهایت نیز میبینیم که هویلوند چه کاربردهای متفاوتی دارد. او از حیث دو داده بسیار مهم «Progressive Pass» و «Progressive Carries» نیز به ترتیب در وضعیت متوسط رو به بالا و خوبی در بین برترین مهاجمان فعلی اروپا قرار دارد و در صدکهای 59 و 75 قرار گرفته است.
تحلیل دادهها در این بخش به ما چه میگوید؟ راسموس هویلوند در این سن و سال پایین (20 سال) پتانسیل فوقالعاده بالایی در جهت تبدیل شدن به یک مهاجم نوک مدرن دارد. میبینیم که او به خوبی توانسته فصل گذشته به عنوان یک مهاجم نوک خودش را در موقعیت گلزنی قرار دهد و نسبت به بهترین مهاجمان دنیا از حیث در موقعیت گل قرار گرفتن، کمبودی ندارد. در عین حال میبینیم که هویلوند خارج از باکس نیز بسیار توانا است. او مهاجمی است که همه جای زمین، علی الخصوص در یک سوم تهاجمی، دیده میشود. به طور مداوم در دو سمت زمین در حال جابهجایی است و علاوه بر داخل باکس، حضور مداومی خارج باکس نیز از خودش نشان میدهد.
او در کارهای تیمی و در مرحله سوم بازیسازی تیم در یک سوم تهاجمی نیز حضور فعالی دارد و میتواند بارها و بارها همتیمیهایش را در موقعیتهای مناسب نزدیک به دروازه قرار دهد. به طور هیجانانگیزی هم درون باکس می تواند به طور متعدد هدف پاس قرار گیرد و هم میتواند خارج از باکس و حتی در یک سوم میانی، یک هدف پاس مطمئن برای همتیمیهایش باشد. حیف است به این ویژگی هویلوند بیشتر نپردازم.
در همین راستا به تصویر زیر دقت کنید که از گروه فنی TheDevilsDNA استخراج کردهام. محور افقی نمودار، داده فنی لمس توپهای داخل باکس (بر اساس میزان مالکیت هر تیم) است و محور عمودی نیز داده فنی پیشرفته «Progressive Passes received» (بر اساس میزان مالکیت هر تیم) را نشان می دهد. دادهای که مشخص می کند هر بازیکن تا چه مقدار توانسته هدف پاسهای رو به جلوی همتیمیهایش قرار گیرد. دقت کنید که این نوع پاسها عموما بیرون باکس و حتی در یک سوم میانی میتواند به بازیکن برسد. این مطالعه در فصل گذشته و در بین بازیکنان خط جلو حاضر در هفت لیگ معتبر اروپایی صورت گرفته است.
وضعیت بسیار معنادار است. میبینیم که هویلوند چگونه توانسته تعادل فوقالعادهای داخل و خارج از باکس داشته باشد. او مهاجمی است که توانسته هم نزدیک به بهترین بازیکنان داخل باکس (بنزما، میتروویچ، ایموبیله، تورام و ...) در محوطه جریمه صاحب توپ و موقعیت شود و هم نزدیک به بهترین بازیکنان خارج از باکس، بیرون از محوطه توپ بگیرد و هدف ارسال پاس همتیمیهایش قرار گیرد. هویلوند از این لحاظ شبیه به بازیکنان خط جلوی مرجعی همچون کیلیان امباپه، وینیسیوس جونیور و یا راندل کولو موانی عمل کرده است. مسئلهای که برای اریک تن هاخ بسیار حائز اهمیت است و او دقیقا به دنبال یک مهاجم نوک با چنین ویژگیهایی است (هر چه اسم بازیکنان را در نمودار سمت راستتر و در عین حال بالاتر ببینید، به این معنی است که بازیکن مورد نظر هم در داخل باکس و هم در خارج از آن، میتواند یک گزینه مناسب باشد).
به یک نقشه مهم دیگر نیز دقت کنید که از کمپانی Smarterscout استخراج کردهام. نقشه زیر تمامی کنشهای تهاجمی (پاس کوتاه، پاس بلند، حمل و دریبل و ضربه به سمت دروازه) هویلوند را در فصل گذشته رقابت های سری آ ایتالیا در آتالانتا نشان میدهد. مطالب شرح داده شده را میتوانید به طور عینی در این نقشه بسیار مهم نیز تماشا کنید. به حجم کنشهای هویلوند بیرون از باکس دقت کنید. مهاجم اریک تن هاخ باید چنین پروفایلی داشته باشد.
مقایسه راسموس هویلوند و ویکتور اوسیمن
در بخش آخر یادداشت بار دیگر به ویکتور اوسیمن بازمیگردم. گزینهای که جامعه هواداری فوتبال معتقد است اریک تن هاخ باید برای جذب او اقدام میکرد. جدا از اینکه در بهترین حالت اوسیمن دو برابر هویلوند خرج برمیدارد، در بخش اول گفتم که مهاجم خوب نیجریهای پروفایل فنی مدنظر اریک تن هاخ را ندارد.
از پروفایل فنی مدنظر اریک تن هاخ به طور مفصل صحبت کردم و حالا به تصویر زیر دقت کنید که از گروه فنی Fb استخراج کردهام. تصویری که ما از آن در دورههای مربی گری و آنالیز تحت عنوان «Radars» نام میبریم. این «Radar» وضعیت فنی هویلوند (سبز) و اوسیمن (قرمز) را در چندین داده فنی پیشرفته به ما نشان میدهد. سمت چپ، بیشتر مربوط به کنشهای داخل باکس میشود و سمت راست، بیشتر مربوط به کنشهای بیرون باکس. به شکل معناداری تفاوت دو بازیکن را متوجه میشوید. هویلوند نسبت به اوسیمن، مهاجمی پویاتر و فعالتر در بیرون باکس است. بسیار بیشتر از مهاجم ناپولی در بیرون باکس توپ میگیرد، بیشتر از او کنشهای تهاجمی ارزشمند در بیرون از باکس انجام میدهد و بسیار بیشتر از اوسیمن می تواند در جریان بازی تیمش مشارکت داشته باشد.
در طرف مقابل اما اوسیمن، یک حرفهای به تمام معنا درون باکس است. به اندازه بهترین مهاجم دنیا (هالند) درون باکس در موقعیت گلزنی قرار میگیرد و به اندازه هالند نیز می تواند توپها را با هنرش یکی پس از دیگری روانه دروازه کند. هویلوند به شدت در این حوزه از مهاجمی همچون اوسیمن عقبتر است اما برای اریک تن هاخ، یک مهاجم قاتل و حرفهای درون باکس، صرفا نمیتواند کافی باشد. او مهاجمی نیاز دارد که مجموعهای از تواناییهای فنی را دارا باشد به همین علت گزینهای همچون هویلوند میتواند برای او جذابتر باشد.
با تمام این تفاصیل، باید گفت اریک تن هاخ نیز ترجیح میداد گزینه ثابت شدهتر و با رزومهتری را به ترکیب خود به عنوان مهاجم نوک اضافه کند. مشکل اما تمامی نکاتی است که در بخش اول به آن اشاره کردم و تن هاخ هیچ چارهای جز جذب مهاجم دانمارکی با چنین مبلغ گزافی، نداشته است. راسموس هویلوند مهاجمی است که پتانسیل بسیار زیادی دارد و از ویژگیهای فنی یک مهاجم نوک مدرن نیز برخوردار است. با این حال داخل باکس باید همچنان پیشرفت کند، در بازی بدون توپ باید به تفکری درست دست پیدا کند و همچنین باید به درک درستی از فوتبال مدرن برسد. تمامی این مسائل در کنار یک سرمربی مدرن و دارای ایده فنی میتواند محقق شود که اریک تن هاخ از تمامی این ویژگیها برخوردار است. بهرغم محدودیتهای بسیار زیاد، تن هاخ در حال بازسازی ترکیب تیمی است که رالف رانگنیک، سرمربی موقت باشگاه، به خوبی وضعیت آن را وصف کرده بود: «این تیم به 10 بازیکن جدید نیاز دارد.»
*دادههای فنی پیشرفته از کمپانی مرجع Opta و FBref استخراج شده است.