من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...
ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...
چون سایه ی پدر را،اکنون به سر ندارم
عمو منم یتیم و باشی تو غمگسارم
اکنون به جای بابا،جان در رهت سپارم
من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...
ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...
اذنم بده عمو جان،تا رو کنم به میدان
پوشم سلاح بر تن،از بهر حفظ قرآن
بر دشمنان بتازم،چون زیغم خروشان
بابم حسن نوشته،خط شهادتم را
بسته به بازوی من،حرز شهادتم را
رنگین نموده با خون،لوح ولادتم را
باید که دین او را سازم ادا عمو جان
ای باوفا عموجان...ای باوفا عموجان
من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...
ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...
چون بهر یاری دین،فرمان رسیده ما را
تا جاودانه سازیم،گلزار کربلا را
با جان و دل خریدار،رفتیم این بلا را
من نخل هل عطایم...فرزند مجتبایم...
ای باوفا عموجان...خون خدا عمو جان...