اختصاصی طرفداری | انتقال فرسایشی و بعضا نفسگیر دکلاس رایس از وستهم به آرسنال سرانجام نهایی شد تا یکی از گرانقیمت ترین انتقالات تاریخ نیز در تابستان امسال ثبت شود.
برای میکل آرتتا، سرمربی آرسنال، جذب دکلان رایس به عنوان یک هافبک تدافعی بسیار اهمیت داشت و این مساله از قیمت او نیز هویداست. در واقع می توان گفت که آرتتا به هر قیمتی رایس را میخواست و برای تحقق این هدف به هیچ عنوان حاضر نبود کوتاه بیاید. در این یادداشت فنی به طور ویژه و مفصل از دکلان رایس صحبت خواهم کرد و با تعریف، مطالعه و تحلیل چندین داده فنی پیشرفته در کنار نقشههای فنی و موارد مصداقی، ویژگیهای فنی او را تشریح میکنم و به شما خواهم گفت که چرا رایس می تواند «مهمترین» هافبک دفاعی دنیا باشد و تا چه اندازه نیز میتواند در پروژه فنی آرتتا مفید واقع شود.
بدون فوت وقت بحث فنی را آغاز میکنم. در ابتدا شش داده فنی پیشرفته را تعریف، مطالعه و تحلیل میکنم تا خصوصیات فنی رایس به عنوان یک هافبک میانی در پست «Holding midfielder» (توضیح مفصل فنی) و نقش «Carrier» عیان شود. داده نخست «xG» به جز ضربات پنالتی است که بارها در مورد آن توضیح دادهام (اینجا). داده دوم «xA» است. این داده فنی پیشرفته می تواند کیفیت پاسهای یک تیم یا یک بازیکن را نشان دهد؛ به این معنی که بازیکنِ پاسدهنده، همتیمی اش را در چه موقعیت مناسبی برای ضربه به سمت دروازه قرار داده است. ارزش این مقدار بین 0 و 1 است و هر چه مقدار به 1 نزدیک تر باشد، کیفیت پاس بالاتر است. «xA» به ما کمک میکند که ببینیم پاسهای یک بازیکن تا چه اندازه توانسته در جهت ایجاد موقعیت گل خطرناک به تیم کمک کند و تیم را به نقاط خطرناکتر زمین انتقال دهد. داده سوم نیز «Shot-Creating Action» است.
یک ضربه به سمت دروازه را تصور کنید که ممکن است به گل تبدیل بشود یا نشود. چه کسانی در خلق این ضربه به سمت دروازه مشارکت داشته اند؟ آمارهای آماتور همچون پاس کلیدی تنها به ما میگویند که چه بازیکنی پاس نهایی را جهت ضربه زدن ارسال کرده است. اما داده فنی پیشرفته «Shot-Creating Action» تا دو کنش قبل از ضربه به سمت دروازه را مورد بررسی قرار میدهد. به این ترتیب بازیکنی که به عنوان مثال چند بازیکن حریف را دریبل زده و پاسِ ماقبل پاس نهایی را ارسال کرده نیز در این داده فنی پیشرفته، مقداردهی میشود. با این تفاسیر کنشهایی همچون پاس مُرده، دریبل و یا حتی گرفتن خطایی که منجر به زدن ضربه به سمت دروازه میشود نیز مورد محاسبه قرار میگیرد.
داده چهارم «Progressive Pass» است. این داده فنی پیشرفته ارزش زیادی دارد که معرفی کامل آن مفصل است و در جزئیات نیز تعاریفش در کمپانیهای مرجع مختلف کمی متفاوت است. با این حال، به طور کلی، به پاسهایی اطلاق میشود که حداقل 5 یارد طول داشته باشد (4.57 متر) و حداقل 25 درصد از مسافت باقیمانده تا دروازه حریف را طی کند. پنجمین داده «Progressive Carries» است. دادهای که مشخص میکند یک بازیکن چند بار در طول یک بازی توپ را حداقل 5 یارد (4.57 متر) رو به جلو و به سمت دروازه حریف حمل کرده است. در نظر داشته باشید که صرفا حمل توپهایی با این شرایط در نظر گرفته میشوند که در 60 درصد بالای زمین رخ داده باشند.
در نهایت ششمین داده فنی پیشرفته نیز «Switches» است. دادهای که به میگوید هر بازیکن تا چه اندازه پاسهایی را ارسال کرده که توانسته بیش از 40 یارد (36.57 متر) از عرض زمین را طی کند و به اصطلاح عامیانه منطقه بازی را عوض کند. مطابق روال همیشه دادههای فنی پیشرفته را روی نمودار بر اساس «Percentile» (صدک) مشخص کردهام تا بهتر بتوانیم به مقایسه فنی بازیکنان با یکدیگر بپردازیم.
حالا به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت رایس را در این شش داده فنی طی یک سال گذشته در مقایسه با هافیکهای میانی حاضر در هفت لیگ معتبر اروپایی نشان میدهد (5 + لیگ قهرمانان و لیگ اروپا). میبینیم که رایس از لحاظ داده «xG» به جز ضربات پنالتی با مقدار 0.04 در هر بازی در صدک نازل 27 اُم قرار گرفته و تنها از 27 درصد هافبکهای میانی همپستش در لیگهای معتبر اروپایی بهتر عمل کرده است. هافبک تیم ملی انگلیس همچنین از لحاظ داده «xA» نیز با مقدار 0.05 در صدک 24 اُم دارد. بازیکن جدید آرسنال از حیث داده فنی پیشرفته «Shot-Creating Action» کمی بهتر عمل کرده و توانسته خودش را در صدک 66 اُم جای دهد.
رایس اما در سه داده فنی پیشرفته دیگر در میان بهترین هافبکهای میانی دنیا قرار دارد. بازیکن جدید آرسنال از لحاظ داده فنی پیشرفته «Progressive Pass» با مقدار 6.60 در هر بازی در صدک بسیار عالی 80 اُم قرار دارد و از 80 درصد هافبکهای میانی لیگهای مطرح دنیا بهتر عمل کرده است. رایس همچنین از حیث داده «Progressive Carries» نیز عملکردی فوق العاده طی یک سال گذشته داشته و با مقدار 2.42 در هر بازی این بار از 85 درصد هافبکهای میانی همپستش در لیگهای مطرح اروپایی بهتر عمل کرده. در نهایت نیز میبینیم که رایس بهترین هافبک میانی دنیا از حیث داده فنی بسیار ارزشمند «Switches» بوده و با مقدار 1.65 در هر بازی در صدک 99 اُم خود را جای داده است. به این معنی که او از 99 درصد هافبکهای میانی لیگهای مطرح دنیا عملکرد بهتری در این داده فنی پیشرفته از خود نشان داده است.
تحلیل داده ها به ما چه میگوید؟ دکلان رایس به معنای واقعی کلمه یک هافبک میانی در پست «Holding midfielder» و نقش «Carrier» است. هافبکی که میتواند در آرایشهای پایه با دو هافبک تدافعی، یکی از بهترین مکملها برای هر هافبک دیگری باشد. رایس هافبکی نیست که در جلوی دروازه بهترین کارایی را داشته باشد. نسبت به دیگر هافبکهای میانی همپستش، بسیار کمتر در اطراف باکس خودنمایی میکند. نقش بسیار کمتری در موقعیتسازی، دادن پاسهای نهایی و یا در موقعیت مستقیم گل قرار گرفتن، دارد. رایس هافبکی نیست که بالای زمین باشد و یک گزینه پاس در یک سوم تهاجمی تلقی شود بلکه عمده تواناییهای او اتفاقا رساندن تیم به یک سوم تهاجمی است.
دکلاس رایس همان طور که گفتم می تواند یک مکمل عالی برای تیم هایی باشد که با دو هافبک در جلو مدافعان بازی می کنند. هافبک مکمل او اگر رویکردی تدافعیتر داشته باشد (به عنوان مثال سوچک در وستهم) باعث میشود تا رایس رها شود و تیم را با اتکا به تواناییهای خارق العادهاش در انجام دو کنش فنی «Progressive Pass» و «Progressive Carries» به جلو سوق دهد. رایس از بهترین هافبکهای میانی دنیا از حیث این دو توانایی فنی است. مسئلهای که باعث میشود هر تیمی در مرحله اول و دوم از بازیسازیاش در عقب زمین، بهترین کیفیت را از خود نشان دهد. رایس توانایی استثنایی در حمل توپ دارد. او می تواند در هر نقطه از زمین توپ را دریافت کند و با اتکا به فیزیک بدنیاش و مهارتش در کنترل توپ، مسافت زیادی را با موفقیت همراه با توپ طی کند. در عین حال پاسهای بلند، با طول زیاد و جلو رونده ای نیز ارسال میکند. مسئلهای که در انتقال تیم و رساندن همتیمیها به یک سوم تهاجمی بسیار کلیدی است.
دیگر توانایی مهم رایس که او را از تمامی هافبکهای میانی مدرن دنیا متمایز می کند، مهارت ذاتی او در ارسال پاسهای موسوم به «Switches» است. همان توانایی که هواداران فوتبال در ایران از آن تحت عنوان عوض کردن منطقه بازی یاد میکنند. دیوید مویس اتکای بسیار زیادی روی این توانایی رایس داشت. این مسئله در عین اینکه میتواند تیم را رو به جلو سوق دهد، میتواند کیفیت مراحل مختلف بازیسازی تیم را افزایش دهد و همچنین در خارج کردن تیم از فشار و پرس حریف نیز کارساز باشد.
به نقشه فنی زیر دقت کنید که از گروه فنی Yash استخراج کردهام. این نقشه فنی تمامی پاسهای ارسالی موسوم به «Switches» رایس را در وستهم در فصل گذشته رقابتهای لیگ برتر انگلیس نشان میدهد. نگاه کنید که چگونه او 100 پاس با این مشخصات و در نقاط مختلف زمین ارسال کرده و بیش از 78 درصد این پاسها نیز صحیح بوده است. مسئلهای که توضیح دادم در مراحل مختلف بازیسازی تیم تا چه حد می تواند اثربخش باشد. رایس احتمالا بهترین هافبک میانی دنیا از این لحاظ است و یک متخصص ذاتی محسوب می شود.
برای اینکه تواناییهای فنی توضیح داده شده را به طور مصداقی نیز درون زمین مسابقه درک کنید، چند نمونه مهم را برای شما از دیدارهای مختلف وستهم انتخاب کردهام. نمونه نخست از دیدار فینال لیگ کنفرانس فصل گذشته مقابل فیورنتینا. در تصاویر نخست نگاه کنید که رایس چگونه به عنوان نزدیکترین بازیکن تیم به دروازه، در عقب زمین توپ را دریافت میکند.
در ادامه توانایی فوق العاده رایس در حمل توپ را مشاهده میکنیم. هافبک تیم ملی انگلیس توپ را تقریبا در یک سوم تدافعی دریافت میکند و با اتکا به تواناییاش در حمل آن، با موفقیت از دو بازیکن حریف عبور میکند و موفق میشود پس از حمل طولانی توپ آن را با پاسی کوتاه با موفقیت به یک سوم تهاجمی خودی منتقل کند. نمونهای سرراست و واضح از تخصص دکلان رایس به عنوان یک هافبک در جلو مدافعان.
نمونه بعدی را نیز در راستای همین تخصص رایس انتخاب کردهام: دیدار مقابل دیناموزاگرب. نگاه کنید که رایس چگونه این بار توپ حریف را بسیار سریع در یک سوم میانی قطع میکند و باز هم با اتکا به توانایی مثال زدنیاش در حمل توپ میتواند مسافت باور نکردنی را در طول زمین طی کند و با موفقیت ضمن رساندن خود به باکس حریف، با ضربهای تماشایی دروازه دیناموزاگرب را باز کند. این نوع حرکات رایس مسئله ای نیست که شما به ندرت آن را در زمین مسابقه ببینید، بلکه او بارها و بارها میتواند در طول 90 دقیقه مشابه این توانایی را از خود بروز دهد.
نمونه بعدی را از توانایی رایس در دادن پاس های موسوم به «Switches» انتخاب کردهام. توانایی که در آرسنال نیز میتواند بسیار کلیدی باشد و نقش مهمی در رها کردن بازیکنانی همچون بوکایو ساکا و گابریل مارتینلی داشته باشد. نگاه کنید که هافبک سابق وستهم چگونه توپ را در یک سوم میانی دریافت میکند و در کمتر از چند ثانیه خیلی سریع ضمن استفاده از تجمع حریف در میانه میدان، پاس بلند، با طول زیاد و دقیقی را ارسال میکند که خیلی سریع تیم را در موقعیتی بسیار خوب به یک سوم تهاجمی در گوشه زمین میرساند. نمونهای مصداقی از هافبک میانی که تقریبا از تمامی هافبکهای میانی دنیا بهتر می تواند این کار را انجام دهد.
سکانس دیگری را نیز روی تاکید بر همین مساله انتخاب کردهام. این بار از دیدار مقابل لیون. وستهم توسط رایس توپ را در یک سوم تهاجمی در اختیار دارد. بازیکنان لیون در یک سمت زمین تجمع پیدا کردهاند و بازی در یک سوم تهاجمی برای وستهم گره خورده است. با این حال رایس یک متخصص در باز کردن گره بازی به شکلی خاص است. نگاه کنید که او چگونه باز هم خیلی سریع میتواند تصمیم گیری کند و تواناییاش را به رخ بکشد و با ارسال یک پاس بلند، با طول زیاد و دقیق رایان فردریکس را در سمت راست و موقعیتی یک در برابر یک صاحب توپ کند.
به طور مفصل از ویژگیهای مختلف رایس صحبت کردیم اما از تواناییهای او در پارامترهای تدافعی صحبتی به میان نیامد. تواناییهای ویژه رایس آن قدر جذاب بود که ترجیح دادم بیشتر از تخصصهای کلیدی او همراه با توپ صحبت به میان آورم. با این حال این مساله نمیتواند باعث شود که فراموش کنیم دکلان رایس به عنوان یک هافبک در جلو خط دفاعی، بدون توپ نیز بازیکن بسیار توانایی است. تخصص اصلی رایس بدون توپ، توانایی او در دنبال کردن حریفان در مسافتهای طولانی و بازگرداندن مالکیت توپ از طریق کنش تدافعی «تکل زدن» است. مسئلهای که رایس در آن یک متخصص ذاتی است.
به مصداق زیر از دیدار وستهم مقابل سویا در لیگ اروپا توجه کنید. میبینیم که چگونه سویا در تدارک یک ضدحمله خطرناک قرار دارد و دکلان رایس به خوبی با دنبال کردن حریف، شرایط را در کنترل خود قرار داده است. در نهایت نیز میبینیم که هافبک جدید آرسنال چگونه با آرامش خود را به حریف نزدیک میکند و با زدن یک تکل ساده اما صحیح و دقیق، میتواند ضد حمله حریف را خنثی کند. این صحنهای است که بارها و بارها در طول یک بازی و بازیهای مختلف می توانیم از رایس در نقاط مختلف زمین تماشا کنیم.
خرید گرانقیمت میکل آرتتا، به شکل قابل توجهی میتواند سطح آرسنال را ارتقاء دهد. هیچ کدام از هافبکهای آرسنال در عقب زمین، تواناییهای ویژه رایس را دارا نیستند. ژاکا که تیم را ترک کرده، اصولا بازیکن متفاوتی نسبت به رایس است و توماس پارتی نیز تواناییهای ویژه رایس را که از آن صحبت کردیم، ندارد. در فوتبال مدرن، تواناییهای رایس میتواند یک موهبت باشد. رایس تخصصهایی دارد که کمتر هافبک میانی میتواند این تخصصها را بهتر از او در زمین مسابقه ارائه دهد. برای همین هم من از رایس تحت عنوان «مهمترین» هافبک میانی دنیا نام میبرم. دقیقا به همین علت هم هست که میکل آرتتا تا این اندازه نسبت به جذب او تاکید داشته است. دقت کنید که «مهمترین» لزوما به معنای «بهترین» بودن نیست. رایس «بهترین» هافبک میانی دنیا در پست خودش محسوب نمی شود اما می تواند «مهمترین» باشد.
در انتها نیز حیف است صحبت فنی از نقل و انتقالات آرسنال باشد و به نقش میکل آرتتا به عنوان یک سرمربی واقعی، مدرن و دارای رزومه (دستیار گواردیولا بودن یک رزومه کامل است) اشاره نکنیم. نگاه کنید که چگونه این سرمربی توانسته ترکیب آرسنال را ارتقاء دهد. خوب خرید کردن به این معنی نیست که شما هری مگوایر، جیدون سانچو یا دونی فن ده بیک که هر بنیبشری آنها را می شناسد با نیم میلیارد یورو بخرید و سپس ارزش آنها را به 10 میلیون یورو (!) برسانید، خوب خرید کردن و میراث باقی گذاشتن یعنی شما بوکایو ساکا و گابریل مارتینلی را مجموعا با هفت میلیون یورو در شروع کارتان در ترکیب داشته باشید و پس از چهار سال بتوانید ارزش آنها را مجموعا به 200 میلیون یورو برسانید! نقش میکل آرتتا در ارتقاء ترکیب آرسنال و پروژهاش بار دیگر نشان میدهد که یک سرمربی واقعی تا چه اندازه میتواند دارای اهمیت باشد. میکل آرتتا و اوله گونار سولسشر تقریبا در یک بازه هدایت آرسنال و منچستریونایتد را عهده دار شدند و تیمی که سولسشر تحویل گرفته بود 6 ماه قبل توانسته بود به رتبه دوم لیگ برسد و تیم تحویل داده شده به آرتتا 6 ماه قبل نتوانسته بود حتی سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را کسب کند. حالا نگاه کنید که ترکیب آرسنال چه وضعیتی پیدا کرده و ترکیب یونایتد چه وضعیتی دارد. درباره اهمیت کار آرتتا به عنوان یک مصداق بسیار مهم در فوتبال مدرن در آینده باز هم بیشتر صحبت خواهیم کرد.
*داده های فنی پیشرفته از کمپانی مرجع Opta و FBref استخراج شده است.