برزیل ایتالیا 1970. فرانسه آلمان 82. میلان لیورپول 2005، بارسا پاریس، الکلاسیکوها. اولین چیزی که مجموعههای "بازیهای ماندگار" به ذهن ما میآورد، همین بازی هاست. بازیهای بزرگ، درامهای باورنکردنی، درخشش بزرگترین ستاره ها و.... اما....
هر کدام از ما، در ذهن خود یک گنجینهی با ارزش شخصی از "بازیهای خودمون" را داریم. بازیهایی که شاید برای بقیه، فقط یکی از 64 بازی جام جهانی باشه. یکی از صدها بازی لیگ و لیگ قهرمانان در طول فصل. بازیهایی که بعدتر کسی سراغ آنها نرفته اما برای ما مثل یک جرقه ست. مثل یک چراغ دفن شده زیر خاک. تا وقتی از آن صحبت کنیم. آن بازی... آن شب.... و طوری با آب و تاب از آن تعریف میکنیم که انگار مهم ترین بازی دنیاست. بهترین شب یک بازیکن که بقیه آن را فراموش کردن. شبی که تلخیهای زندگی را با آن بازی فراموش کردیم. شبی که بغضهای نهفته ما با یک باخت سر باز کرد و با خیال راحت تا صبح اشک ریختیم. شبی که دو متر به آسمان پریدیم....
در روزهای تعطیلی فوتبال (البته اگر مثل scout های تیزچشم مشغول دنبال کردن یورو زیر 21 سال نباشید و در انتظار جام جهانی زنان) بهترین فرصت است تا این بازیها را با هم مرور کنیم. بخش اول بازیهای انتخابی کاربران، به همراه توضیحات شخصی، لینکهای دانلود و در صورت تمایل هر نویسنده، جوابی به این 5 سوال:
1- حال و هوای شما در روز بازی؛
2- چیزی که براتون اون رو خاص کرده؛
3- لحظهای که پیشنهاد میکنید قبل از تماشای کل بازی ببینیم؛
4- ستارهی بازی برای خودت؛
5- حس و حالت بعد از بازی
|
نیمه نهایی جام جهانی 54 و جادوگران مجارستان اعجاب انگیز و یه نمایش فراموش نشدنی 5 روز قبل از معجزه برن در لوزان. مطمئنا یکی از بهترین بازی های تاریخه که کمتر ازش یاد می شه. ضربه پای چپ "زولتان ژیبور" دقیقه 13 و گل "ناندور هیده کوتی" در ابتدای نیمه دوم مجارستان رو جلو انداخت و به نظر میومد راه دشوار و درازی تا فینال براشون نباشه اما تو 15 دقیقه پایانی ورق به طرز دلهره آوری برگشت و اروگوئه با دو گل "خوان هوهبرگ" که یکی از بهترین و ناشناس ترین گلزنان اون دورانه، به بازی برمی گرده. وقت اضافه و دو تیر خلاص مرگبار با ضربه سر طلایی "ساندور کوچیس" زیر باران لوزان و صعود جادوگران گوژتاو سبس بدون پوشکاش مصدوم بعد از گلباران برزیل و اروگوئه به فینال. ستاره بازی و بدون شک جام هم قطعا ساندور کوچیس بود و لحظه تعیین کننده هم ضربه سر نهاییش. کوچیس خارق العاده ای که بعد از برن 54، شانس دیگه ای رو 7 سال بعد تو فینال جام باشگاههای اروپا از دست داد و به تدریج بیماری و افسردگی به سراغش اومد و به طرز غم انگیزی به زندگیش پایان داد.

اولین بازی دور دوم مرحله گروهی مرگبار گروه هلند، برزیل، آرژانتین و آلمان شرقی. لذت دیدن توتال فوتبال و تکامل با جادوی یوهان... بازی که با پاس فوق العاده ویلم فن هانخم به یوهان کرایف و جا گذاشتن کارنوالی و ضربه پای چپ 14 افسانه ای آغاز شد که عکس معروفی ام از صحنه جا گذاشتن دروازبان به یادگار مونده، آغاز شد و با شوت دیدنی رودی کرول و ضربه سر جانی رپ روی سانتر زیبای یوهان ادامه پیدا کرد و نهایتا با گل زاویه بسته اش خاتمه پیدا کرد. یه نمایش کامل از یه فوق ستاره و یه تیم کامل.
ستاره بازی بدون شک 14 بزرگ بود تو یکی از نمایش های بی بدیلش.
آژاکس 5-2 بایرن مونیخ؛ نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا 1994/95
"خلاصه بازی"
|

نبرد پسران کوچیک لویی فن خال و عمو تراپ تو استادیوم قدیمی المپیک آمستردام. به نظر من اون قهرمانی آژاکس با ستاره های جوانی که از دل خود باشگاه برمیومدند، اعجاب انگیز و فراموش نشدنی بود. آژاکسی که بعد از دو دهه دوباره و برای آخرین بار تا این لحظه، به قله اروپا می رسید و فوتبال مدرسه ای که هر بیننده ای رو مجذوب می کرد. این بازی رو انتخاب کردم چون نمادی از اون تیم با میانگین سنی پایین بود که "قانون بوسمن" کمی بعد اون رو کشت! آژاکسی که با گل کلایورت میلان رو کنار می زد و به بلندای اروپا می رسید، یک سال بعد دوباره فینال و این بار مغلوب ضربات کشننده پنالتی مقابل یووه لیپی و یکی پس از دیگری کوچ ستاره های جوان از باشگاه و فراموشی... برگردیم به بازی با بایرن. ضربه سر یاری لیتمانن فنلاندی که به شماره 10 تاریخ آژاکس اعتبار بخشید، شوت استثنایی فینیدی جرج نیجریه ای و شوت مارک اوورمارس که به تور و میله دروازه چسبید و به زمین نغلطید، چکیده ای از اون بازیه. ستاره بازی؟ لیتمانن با پشت موهای دهه نودی اش و سالی که می تونست براش منجر به توپ طلا، تو اولین سال بردن ستاره های غیر اروپایی و برداشتن قانون گذشته اش بشه...

اشک، لبخند و تراژدی! لیورپولی ها 4 سال قبل از استانبول، شب وستفالن رو تجربه کردن و اون دسته ای که اون شب رو هم با همه وجود احساس کردن، احتمالا احساس خوشبختی بیشتری می کنن! هند بی موقع کلایورت تو نیمه نهایی، فرصت فینال اسپانیایی رو گرفت اما فینال انگلیسی/ اسپانیایی رو به فوتبالدوستان هدیه داد که تا سالها با خاطرات اون شب زندگی کنن. همه اون شب خاطره است و هر لحظه اش می تونه روایتی داشته باشه. یکی از نکات جالبش حضور جوردی کرایف تو ترکیب آلاوز بود که با گل دقیقه 88 اش، بازی رو به اوج خودش رسوند و دو تیم با تساوی 4-4 به وقت اضافه رفتن! یک سال بعد از گل طلایی دیوید ترزگه تو یورو، یه بار دیگه این قانون جنون تو وقت اضافه رو به وجود آورد و ضربه سر دلفی گلی تو دقیقه 116 که به اشتباه وارد دروازه آبی های باسکی شد تا یه بازی جادویی یه پایان تراژیک داشته باشه. شاید کسی گِلی رو دیگه یادش نباشه که مدتی تو لاماسیا بود یا حتی ستاره اون آلاوز خاوی مورنو که اونم بر اومده از لاماسیا بود. هولیه به لیورپول اعتبار داد و این پایان 16 سال انتظار آنفیلدی ها برای رسیدن و حس دوباره لیگ قهرمانان بود... کسی صحنه تقابل جوردی و یوهان کرایف مغموم رو هنگام توزیع مدال ها کنار جام یادش هست؟!
هامبورگ 3-4 دورتموند؛ هفته ماقبل پایانی بوندسلیگا 2001/2002
"خلاصه بازی"
|

افسانه "نِوِرکوزن 2002" دلایل زیاد و غم انگیزی براشون داره. یکی از اونا تقابل هامبورگ - دورتموند هفته 33 بوندسلیگاست. البته نباید به دوباخت بدموقع لورکوزن به برمن و نورنبرگ که به بخت خودشون لگد زدن اشاره نکنیم. تو روزگاری که تعدد حضور ستاره های ایرانی تو بوندسلیگا باعث می شد صدا و سیما توجه ویژه تری به پخش بوندسلیگا داشته باشه، پس طبیعی بود که حضور مهدوی کیا تو هامبورگ باعث بشه بازی های هامبورگ هم به دفعات پخش زنده بشه. از دورتموند سامر بازیکن تا سامر سرمربی تو وستفالن سال های زیادی نمی گذشت و اونا تو فصل فوق العاده ای که 3 تیم (لورکوزن، دورتموند و بایرن مونیخ) تو هفته آخر شانس قهرمانی داشتن، برای قهرمانی پس از چند سال تلاش می کردن. بازی تو AOL آرنای خاطره انگیز برگزار می شد و دورتموند برای شانس قهرمانی قطعا باید این بازی سخت رو پیروز می شد. حساسیت بازی کار رو به خشونت کشوند و دو اخراجی نیمه اول روی دست دو تیم گذاشت! تو نیمه ای که دورتموند با دو گل پیش افتاد و هامبورگ با یه پنالتی نیمه اولو با باخت 2-1 به رختکن رفت. مارسیو آموروسو گل دوم خودشو تو نیمه دوم زد و هامبورگ دوباره نتیجه رو به حداقل رسوند و یان کولر معروف تو آخرین دقایق با یه ضربه راحت دروازه خالی رو باز کرد و نتیجه رو 4-2 کرد و چند دقیقه بعد هامبورگ به گل سوم رسید و تو آخرین دقایق استرس و هیجان به اوج خودش رسید. تصویر سامر هنوز توی ذهنمه که با چه استرسی نتایج همزمان رو دنبال می کرد و نهایتا بازی 4-3 تموم شد و تو هفته آخر دورتموند تو خونه جشن قهرمانی نفس گیری گرفت. از آموروسوی برزیلی ام نباید گذشت که ستاره اصلی اون بازی و به طور کلی فصل دورتموند بود. پایان فصلی هیجان انگیز تو سال هایی که بوندسلیگا می تونست هر فصل قهرمان جدیدی داشته باشه و درام های زیادی رو شاهد بودیم.
. برزیل - فرانسه جام جهانی ۲۰۰۶
|

انقدر تو تیم ملی برزیل بازیکنا خوب آدم نفسش می گرفت. از اون ورم زیدان بود و تیمش که. کلا حس و حال خیلی استرس زایی بود. بیشترین چیزی که اون بازی برای من خاص بود، زیدان کاری کرد تمام بازیکنا برزیل بعد باخت دراز کش رو زمین بیوفتن. این لحظه برام خیلی خاص بود. ستاره بازی برای خودم، بی برو برگرد زیدان کبیر بود.
بازی غنا- اروگوئه جام جهانی ۲۰۱۰
|

دو تا از تیم هایی که میشه گفت شگفتی های اون جام جهانی بودن. حس و حالم این بود که ببینم کدومش میبره، کی زورش رو میزنه برای بردن. لحظه خاص اون بازی رو میتونم که به صحنه فراموش نشدنی سوارز اشاره کنم. کسی که برای نباختن دیگه حاضر میشه توپ را دست بگیره به هوای اینکه پنالتی تیم حریف گل نشه و امیدشون رو زنده نگه داره.
بازی ایتالیا- آلمان یورو ۲۰۱۲
|
من رو برد ایتالیا با دوستم شرط بندی کرده. گفته بودم ایتالیا بازی رو میبره. فقط دعا دعا می کردم ایتالیا بازی رو ببره که خدارو شکر تونستن بازی رو ببرن. بعد بازی یه ساندویچ خوشمزه برنده شدم. هم تیمم رفت فینال و هم یه ساندویچ خوشمزه از باخت دوستم گرفت و خیلی مزه داد😂. ستاره اون بازی بدونه شک ماریو بلوتلی بود. از اون گل های بی نظیرش، شادی بعد از گل های تحقر آمیز... خلاصه ماریو سوپر استار بازی ادن شب بود.
بازی ترکیه - کرواسی یورو ۲۰۰۸
|

ترکیه که تا قبل این بازی همه بازی هاش رو میشد داستان های درام بنوسی. تا قبل این بازی پر افت و خیز بودن و کلی صحنه های دیوانه وار به وجود آورده بودن. برای همین خیلی برام جالب که ببینم کی بازی رو میبره. لحظه خاص بازی اون لحظه سوت بعد از پایان بازی بود. بازیکنای ترکیه چنان شادی می کردن که انگار فینال رو فتح کرده بودن. در مقابلشون هم کرواسی بود که غرق در درموندگی بود. یه عده گریه می کردن یه عده افسوس می خوردن. برای همین اون لحظه برام خیلی خاص و جالب بود.
۵.بازی آلمان- برزیل جام جهانی ۲۰۱۴: من طرفدار برزیل هستم. برای همین خیلی دوق داشتم تا برزیل بازی رو ببره و بره فینال. با داداش بزرگ ترم شرط بستیم که اگه هر کدوم باختش، باید تا یک هفته لباس زیرش رو بشوره. خلاصه بازی شروع شد برزیل نه یک نه دو تا بلکه هفتا خورد. آقا اون شب من داشتم به مرز بدبختی فرو می رفتم. از یک طرف تیم محبوبم ۷ خورده ، از یه طرف دیگه باید لباس زیر های داداشم رو میشستم. لعنتی هنوز بهش فکر می کنم اعصابم خورد میشه. لحظه خاص اون بازی گل های تمام نشدنی المانی ها به برزیلی ها، اونم جلوی تماشاگرانشون. دیگه تحقیر از این بیشتر.

سه کلمهای که باهاش بازی رو توصیف میکنی؛ انسانیت، غم، غرور
بسیار معمولی. قرار نبود بازی سرنوشت ساز یا حساسی باشه، از قبلشم بدون هیچ اضطرابی فقط منتظر شروعش موندم چون دیدن بازیای دورتموند دیگه نیازمند دلیل نبود، حتی پشت تلویزیون هم حس میکردم ادای دینه.
چیزی که برات اون رو خاص کرده؛
خب حقیقتا به طور دقیق یادم نیست دقیقه چند بازی بود ولی بیست دقیقه پایانی بود اگه اشتباه نکنم. استادیوم برای چند لحظه پر از سر و صدا شد، تو جایگاه شمالی ورزشگاه یعنی رو به روی دیوار زرد. و یکی دو دقیقه بعد بازی رو نگه داشت داور. چون رو اسکوربورد وستفالن اعلام شد یکی از هوادارای کهنسال دورتموند دچار ایست قلبی شده و متاسفانه درگذشته. نوبی دیکل هم خوندش یه دور متن رو. بعد اون چند ثانیه کل وستفالن ساکت ساکت شد و در ادامه با هوادارای ماینتس «سرود هرگز تنها قدم نخواهی زد» رو خوندن. ادامه بازی هم دو تیم دست از حمله کشیدن با اینکه ماینتس عقب بود. صرفا پاس های عادی.
لحظهای که پیشنهاد میکنی قبل از تماشای کل بازی ببینیم؛ همون چند دقیقه ای که رو اسکوربورد خبر دادن یه هوادار عاشق درگذشته.
ستاره بازی برای خودت؛ ترجیح میدم ستاره ای انتخاب نکنم چون سطح بازی واقعا بالا نبود.
حال و هوات بعد بازی؛ غمگین، و یکم درگیر حسادت
سه کلمه ای که باهاش توصیف کنم.. غم، غم و غم
حال و هوام در روز بازی.. کل روز سراسر هیجان بودم. از همون صبح که دائم بیدار میشدم و از قصد دوباره میخوابیدم تا زمان زودتر بگذره گرفته تا پنج دقیقه قبلش که تنهای تنها نشسته بودم و داشتم میدیدمش. دورتموند اونموقع پر از قهرمان بود، پر از آدمایی که واقعا آماده نوشتن تاریخ بودن. بعد همه بحران های دهه قبلش، معجزه بود فینال یو سی ال. بخاطر همین فقط درمورد بعدش رویاپردازی میکردم
چیزی که برام اون رو خاص کرده... از جدایی گوتزه گرفته تا دوباره سر پا شدن باشگاه و همینطور جذابیت خاص فینال یو سی ال.
لحظه ای که پیشنهاد کنم... بدون شک افتتاحیه بازی. بی نهایت خاص بود.
ستاره بازی...قطعا روبن. آدم باید صادق باشه، بعد اون همه سختی که تو دو سه سال اخیر کشیده بود و تلخ ترین ناکامی ها، مستحق چیزی بود که بهش رسید.
حس و حالم بعد بازی؟ به قول کلوپ، همه چیز خوب بود بجز نتیجه.

سه کلمه برای توصیف... امید، خشم و تعصب
حال و هوای روز بازی... خیلی مشتاق بودم در واقع ببینم کار یورگن رو. با جنون خاصی پا به دورتموند گذاشت. یادمه زیادی تاکتیک و برنامه عوض میکرد. مصاحبه هاشم که به قدری تصادفی بودن که چیزی جز کنجکاوی برای بازی بعدی به جا نمیذاشتن. این بازیو دقیق یادم نیست متاسفانه، ولی شیرینی این دل مشغولی قرار نیست هیچوقت بره.
چیزی که اونو خاص کرده... سبک بازی دورتموند. فکر میکنم اونجا بود که بازی دورتموند فلسفه مشخصی پیدا کرد. نه فقط دورتموند، بلکه خود کلوپ. همون گگن پرسینگ معروف. اونموقع خیلی تماشایی تر بود.
لحظه ای که پیشنهاد میکنم... تک تک لحظاتی که توپ زیر پای کوبای جوان بود و با استارت انفجاری سعی میکرد حریف رو رد کنه و کلوپ از روی رضایت لبخند میزد رو باید دید.
ستاره بازی... فارفن خیلی خوب بود. شایدم فارفان. ولی گزارشگر فارفن میگفت. یه گل هم زد اگه اشتباه نکنم.
حس و حالم بعد بازی؟ یکم عصبانی از اینکه چرا مساوی شد و بی نهایت امیدوار به آینده تیم.
لیورپول ۴ دورتموند ۳ 2016
|
سه کلمه برای توصیف... حسرت، احترام و ناامیدی
حال و هوای روز بازی... دیدار دوباره با کلوپ خودش برای توصیف حال و هوای همه دورتموندی ها کافیه بنظرم. اون بازی رو با پدرم دیدم. که برخلاف همیشه که طرفدار تیم رقیب میشد تا با من کری بخونه، اینبار کل روز بهم میگفت شب میام بازی رو با هم ببینیم. نمیدونم فکر کنم یکم بی ربط شد، ولی خب اون لحظه فارغ از بازی، عمیقا حس خوبی به اینکه چطوری فوتبال باعث نزدیکی میشه داشتم.
چیزی که اونو خاص کرده... کامبک لیورپول و صد البته همخوانی سرود مشترک دو باشگاه. و همینطور، تلاش کلوپ برای شادی نکردن. که برعکس عملکرد تیمش، ناموفق بود.
لحظه ای که پیشنهاد میکنم... همون چند دقیقه همخوانی هوادارا به احترام هوادار های درگذشته و همینطور، یه جور همبستگی به نشانه شور و شوق ابدی دو طرف.
ستاره بازی... حقیقتا مارکو رویس. ولی خب، از اون ستارههاست که هرچقدم بدرخشه، کسی نمیگه «اون ستاره مال خودمه شما یکی دیگه رو انتخاب کنید». حکایت مارکوی ما.
حس و حالم بعد بازی؟ به لطف پدر جان از حس و حالش دور شدم. وگرنه فکر کنم مثل نود درصد مواقع، بیخوابی تا صبح.
سه کلمه برای توصیف... کوبا، کوبا و کوبا
حال و هوای روز بازی... همون هیجان نسبی درکلاسیکر. اونموقع بیشتر بلاژیکوفسکی و داستانش منو جذب میکرد. چطوری از شر پدری که مادرشو جلوی چشاش کشته بود به فوتبال پناه آورد. خاص بود، انگار کل استادیوم برای دیدن اون میومدن با اینکه تک ستاره تیم نبود.
چیزی که اونو خاص کرده... اون بیرون پای استثنایی کوبا. غیر منتظره بود.
ستازه بازی... بازم یاکوب بلاژیکوفسکی
حس و حالم بعد بازی... معمولا تو فوتبال مساوی شدن نتیجه باعث تعادل تو احساسات نمیشه ولی خب تو این یه مورد، صرفا بخاطر کوبا و گلش خوشحال بودم.
علیرضا لیورپولی
رئال مادرید اتلتیکو 2014:
|

۱- هیجان، اضطراب و جنون
۲- در این بازی دوست داشتم رئال برنده بشه چون گرت بیل اون دوره بازیکن مورد علاقم بود. میدونستم اتلتیکو تیم چغریه و کار رو سخت میکنه برای رئال...
با اینحال سر ضربه کرنر آخر رئال تو وقت های قانونی امید داشتم توپ به گل ختم بشه به هرحال رئال تیم بزرگتری بود و هر لحظه شانس بازگشت به بازی رو داشت.
بعد گل راموس خوشحال شدم و تو وقت های اضافه هم راحت...
۳- گلزنی گرت بیل، بازیکن مورد علاقم و همچنین هیجان بی همتایی که گل راموس برای مخاطبین داشت.
۴- ضربه سر راموس
۵- سرخیو راموس
۶- راضی از برد رئال
۱- آرشاوین، لذت و زیبایی...
۲- حال و هوایی نمونده بود دیگه از دقیقه ۶۶ به بعد گل بود که پشت سر هم به ثمر میرسید و اصلا روند بازی رو نمیشد پیش بینی کرد. آرشاوین اون شب ما لیورپولی ها رو مات و مبهوت هنرنماییش کرد و صحنه های قشنگی که لیورپول تو اون بازی خلق کرد، همه رفتن زیر سایه درخشش ستاره روس... فک کنم بهترین بازی عمر آرشاوین بود.
۳- زیبایی بی حد و حصر بازی و درخشش باورنکردنی و خیره کننده آندره آرشاوین
۴- سانتر استثنایی درک کویت روی گل دوم لیورپول که بوسیله یوسی بنایون به ثمر رسید.
۵- پرسیدن نداره دیگه معلومه کی...
۶- اوج لذت از تماشای این بازی مهیج و ماندگار...
آرسنال ۶- لیورپول ۳ (۲۰۰۷ )
|
۱- لیورپول، جرارد، باپتیستا
۲- بازی رو با آرامش دنبال میکردم و هیجان خاصی نداشتم. قدرت آرسنال و بخصوص بازی معرکه باپتیستا کاملا مشهود بود و توپچی ها تیم برتر زمین بودند. اون سمت لیورپول با تکیه بر مهارت استیون جرارد سعی میکرد کمی اختلاف رو نزدیک کنه...
۳- چیزیکه برام این بازی رو خاص کرده اینه که شاید کمتر کسی باورش بشه اما این بازی استارت لیورپولی شدن من بود!
بله اکثر اوقات همه طرفدار تیمی میشن که برنده هست اما اوناییکه من رو میشناسن میدونن کلا علاقه زیادی به خلاف جهت آب شنا کردن دارم و بنابراین لیورپولی شدم. هرچند دوران بنیتز بخصوص سال ۲۰۰۸ لیورپول تیم خوبی داشت. با بازیکن خوش تیپ و جسوری مثل جرارد به دلم نشسته بود. بعد که فرناندو تورس که بازیکن محبوبم تو اون دوران بود ( تا حدی که پوسترش رو به اتاقم زده بودم) به لیورپول پیوست بیش از پیش دوستدار این تیم شدم. این اولین بازی از ۲ تیم لیورپول و آرسنال بود که از تلویزیون دیدم و بعد تصمیم گرفتم طرفدار یکیشون شم.
۴- ضربه سر قشنگ جرارد روی یکی از گل های لیورپول
۵- بابتیستا
۶- حس و حال خاصی نداشتم و فقط از اون به بعد لیورپولی شدم.
سوئیس ۳- فرانسه ۳ ( یورو ۲۰۲۰ )
|

۱- امید، التهاب، رستگاری
۲- فرانسه تو این تورنمنت به نظرم اقتدار لازم رو نداشت و پیش بینی میکردم به زودی حذف شه اما حقیقتا از سوئیس توقع خاصی نداشتم با اینحال وقتی روحیه تسلیم ناپذیری و تلاششون رو دیدم کم کم طرفدار اونها شدم و دوست داشتم سوئیس برنده بشه.
۳- فراتر از انتظار ظاهر شدن سوئیس
۴- گل سوم سوئیس
۵- گرانیت ژاکا
۶- خوشحال بودم از برد سوئیس و پر از هیجان و لذت بودم از تماشای این نبرد حیرت انگیز...
لیورپول ۴- دورتموند ۳ 2016
|

۱- دیوانگی، باور، لذت
۲- استرس داشتم قطعا چون دورتموند تیم خطرناکی بود و با توجه به اینکه تیم های آلمانی تیم های مرموزی همیشه بودن هرگز نمیشد دست کمشون گرفت بخصوص برای تیمی مثل لیورپول با اون خط دفاعی...
بازی شروع شد و خیلی زود دفاع لیورپول اتوبان...
با وجود اینکه لیورپول رو جزو تیم های کامبک زن در تاریخ میدونن اما من نمونه خیلی زیادی از کامبک تیم رو از قاب تلویزیون ندیده بودم و امیدم به بازگشت خیلی کم بود.
منتهی مراتب کلا آدمی ام که تو فوتبال هیچوقت نا امید نمیشه و کورسوی امیدی داشتم.
بازی عجیبی بود کلا و نهایتا پاشنه آشیل های خط دفاعی ( لاورن و ساخو ) شدند فرشته های نجات تیم...
گزارش ماندگار عادل فردوسی پور هیچوقت یادم نمیره:
" چه فوتبالی، چه معجزه ای در آنفیلد...
یکی بره جلوی هوادارای لیورپول رو بگیره اینا دارن از بین میرن اونجا...
سکته نکنه خوبه کلوپ... "
۳- اینکه جزو مهمترین کامبک هایی هست که از یک تیم با تماشا در قاب تلویزیون دیدم و بسیار هم کامبک شیرینی بود.
۴- جیمز میلنر
۵- غرق در شادی و شوکه از نتیجه...
بهزاد

معجزه - هیجان - غرور
هیجان و انتظار خالص برای شروع مسابقه. رویارویی کلوپ با تیم سابقش بنظرم برای هر فردی این حس رو داره.
صحبت های دربارهی امید داشتن و تلاش کردن تا آخرین لحظه این روز ها خیلی کلیشهای شده اما این بازی نمونه به تمام معنا امید و تلاش کردنه و برای خودم خیلی الهام بخشه
گل سوم دورتموند به لیورپول توسط مارکو رویس و ناامید شدن لحظه ای طرفداران و بازیکنان لیورپول جیمز میلنر؛ به پاس گل هاش به کوتینیو و لورن خیلی کم پرداخته شد.
توصیف حس و حال آدم در حالت عادی هم سخته و توصیف حسم بعد از این بازی بسیار سختتر؛ بعد 90 دقیقه آدرنالین و تماشای اتفاقات بازی، آدم حس میکنه که هیچ فضا و مکان و زمانی وجود نداره، فقط خودش هست و ضربان قلبش
اسطورهای - ماندگار - درخشان
حال و هوایی که آدم در تمامی الکلاسیکو های سابق داشت، انتظار برای تماشای بهترین ستاره های فوتبال جهان
قطعا گل دقایق پایانی مسی؛ اینکه یک فردی وجود داشته باشه که تا آخرین لحظه بهش باور داشته باشی و بدونی که میتونه پیروزت کنه قطعا حس بینظیریه
بازی کردن مسی با دستمال در دهن
لئو مسی...
کدام فیلمی میتواند پایانبندی به این زیبایی داشته باشد...
ایتالیا ۱-۱ آلمان (یورو ۲۰۱۶)
|
انگلیس ۱-۲ ایسلند (یورو ۲۰۱۶)
|
ولز ۳-۱ بلژیک (یورو ۲۰۱۶)
|
بازی آرژانتین : فرانسه فینال جام جهانی ۲۰۲۲
|

اون بازی واسه من فوق العاده خاص بود، وقتی آرژانتین کرواسی رو برد و رفت فینال داشتم کیف می کردم. وقتی فرانسه از اونور اومد فینال یه حس ترسی توی خودم احساس کردم، چون می دونستم فرانسه چقدر خوبه و مخصوصا امباپه که ۲۰۱۸ هم یه تنه آرژانتین رو حذف کرد. راستش احتمال زیادی میدادم که فرانسه آرژانتین رو میبره.ولی وقتی فینال شروع شد و مسی جلوتر از همه مثل یه کاپیتان وارد زمین شد حالم عوض شد و گفتم که کاپیتان نمیزاره آرژانتین ببازه.وقتی بازی شروع شد و اون موقعی که آرژانتین گل دوم رو هم زد داشتم بال در میاوردم و تعجب کرده بودم که فرانسه چرا اینجوری بازی میکنه. ولی وقتی امباپه گل اول و دوم رو زد دوباره توی ذهنم یه خوره ای افتاد. نکنه دوباره ببازیم و کامبک بخوریم،لعنتیا چرا درست بازی نمیکنید،برد از چنگمون پرید. بازی که رفت وقت اضافه فرانسه بمب انگیزه بود و منم بدجور ترسیده بودم، یاد بازی با آلمان ۲۰۰۶ افتادم که آرژانتین روحیشو باخت و حذف شد. وقتی مسی گل سوم رو زد،من هیچ حرکتی نکردم،چون گزارشگر میگفت آیا توپ از خط گذشت؟ شاید آفساید باشه و من منتظر درستی گل بودم.وقتی گل قبول شد از خوشحالی داشتم دیوانه می شدم،ولی این امباپه لعنتی نذاشت اون شادی طولی بکشه و سوم رو زد. دراماتیک ترین لحظه وقتی بود که موانی با مارتینز تک به تک شد و اون لحظه من خون توی بدنم منجمد شد، وای تموم شد و کامبک خوردیم.ولی وقتی مارتینز گرفت من داد زدم: دمت گرم مرد، شیر مادر حلالت...... بعدش که رفت پنالتی یه حسی میگفت دیگه اینجا کارشون تمومه چون ما مارتینز داریم.وقتی مسی پنالتیش رو اون طوری زد من یقین داشتم که آرژانتین میبره. بعد از پنالتی مونتیل بلند داد زدم خدایا شکرتتتت.... بعدش گریه کردم و گفتم بلاخره تموم شد و از خوشحالی رفتم توی کوچه داد زدم زنده باد آرژانتین. به نظرم ستاره اون بازی مسی و مارتینز به طور مشترک بودن که کار رو در آوردن واسه آرژانتین.
ببخشید اگه طولانی شد
یکی از بهترین فوتبال های دیگه ای که دیدم : - بازگشت میلان بازهم به جمع بزرگان
1- حال و هوای من در روز بازی : میلان اصلا اون سال بهترین تیم نبود خیلی عجیب بود که قهرمان شد و با توجه به عملکرد سینوسی پیولی انتظار هر اتفاقی رو میکشیدم
2- چیزی که برام اون رو خاص کرده؛ قهرمانی میلان پس از n سال
3- لحظهای که پیشنهاد میکنم قبل از تماشای کل بازی ببینیم : گل دوم ژیرو و قهرمانی ای که تا حدودی قطعی بود و قلبی که پیولی تقدیم هوادارای روسونری کرد
4- ستارهی بازی برای خودت : اولویه ژیرو زود تر از اینا باید به ایتالیا میومد ؛ دو فصل بهترین گلزن میلان بود و اون سال هم یکی از عامل های اصلی قهرمانی و بهترین بازیکن بازی قهرمانی
5- حس و حالت بعد از بازی : قلبم درد گرفت انقدر استرس داشتم ؛ هنوز باورم نمیشد ؛ طرفداری رو باز کردن و فهمیدم واقعیه !
بهترین فوتبالی که دیدم :
1- حال و هوای من در روز بازی : مثل هر بازی مهمی فوق العاده استرس داشتم جوری که دستامم میلرزید
2- چیزی که برام اون رو خاص کرده : برد سنگین دربی ایران که کمتر پیش میاد این دربی کم گل و نه چندان جذاب اینجوری باشه
3- لحظهای که پیشنهاد میکنم قبل از تماشای کل بازی ببینیم: "هتریک میکنه یا پاس میده" نیست بلکه گل سوم پرسپولیسه دقت کنین محسن مسلمان چجوری یه موقعیت برای پرسپولیس میسازه ، چقدر تو دل برو و خوب ؛ اما حالا نابود شده
4- ستارهی بازی برای من : بی شک مهدی طارمی ، جوری بازی کرد که ترسناک ترین بازیکن برای این نسل استقلالیاست
5- حس و حالت بعد از بازی : انفجار ، پرسپولیسی که رده آخر جدول رو هم تجربه کرده بود جوری برگشت و فوتبال هجومی برانکو جوری جذاب بود که همه رو به تحسین واداشت ؛ احمد نوراللهی ، رامین رضاییان ، طارمی ، فرشاد احمدزاده و ... کسایی بودن که اون فصل برانکو ساختشون و همچنان جزو بازیکنای قابل اتکا هستن.
خب فینال یورو....
عالی... استرس زا ... هیجانی
استرس زیادی داشتم داشتم میمردم موقع پنالتی زدم کانال چهار😆😆😆 از بس که استرس داشتم
اینکه بعد اون استرس زیاد به خوشحالی رسیدم که هیچوقت نداشتم تا اون لحظه
لحظه پنالتی ساکا اون لحظه خیلی خوشحال شدم
بونوچی قطعا تیمو نجات داد اصلا
خوشحالی بی حدی داشتم..
چلسی من سیتی ۲۰۲۱....
بارسلونا لیورپول برگشت ۲۰۱۹
|