به بهانه ی پیدا شدن وارث جدید شماره ی ۷ منچستر یونایتد، میسون مانت. شماره ۷ در منچستر یونایتد شماره ای است به قدمت سال ها و به عظمت جرج بست، رابسون، کانتونا و به شهرت کریستیانو رونالدو و دیوید بکام. |
سال ۱۹۶۱، از باب بیشاپ(استعداد یاب وقت باشگاه) به مت بازبی(سرمربی آن دوران منچستر یونایتد): "فکر می کنم یک نابغه برای تو پیدا کردم." جرج بستی که روزی از سوی گلنتوران، باشگاه محله شان در بلفاست، به دلیل جثه ی کوچک و فیزیک ضعیف رد شده بود، حالا در جمع شیاطین سرخ است. کمی بعد، یعنی ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۳، جرج بست ۱۷ ساله اولین بازی رسمی خود را انجام می دهد. سال بعد، بست همراه با تیم جوانان، با سرمربیگری جیمی مورفی، موفق به قهرمانی در مسابقات جام حذفی جوانان شدند. این قهرمانی، اولین قهرمانی منچستر یونایتد پس از سانحه ی هوایی مونیخ بود.
اولین گام جدی جرج برای بدل گشتن به یک ستاره ی بی چون و چرا در سال ۱۹۶۶ رقم خورد. این بازیکن تکنیکی اما در ۱۹ سالگی، در استادیو دا لوز، توانست ۲ گل به بنفیکایی که اوزه بیو را در اختیار داشت به ثمر برساند . تکنیک و ظرافت او در بازی و استایل او موجب شد تا لقب ال بیتل را از رسانه ها بگیرد.
تکنیک و حرکات چشم نواز بست از نگاه حریفان تنها یک راه حل داشت؛ تکل های خشن. بازی خشن در برابر بازی زیبا. مت بازبی اما یک راه حل داشت: تمرینات خشن. بهترین راه برای آمادگی بست در برابر این روش حریفان، تمرین خشن و بی رحمانه بود.
سال ۱۹۶۸، بزرگترین دستاورد منچستر یونایتد و اوج دوران بست بود. منچستر یونایتد در بازی فینال جام اروپا توانست با نتیجه ی ۴ بر ۱ بر بنفیکا غلبه کند. گلزنی بست در فینال آخرین شبهات را برداشت. او بهترین بازیکن اروپایی سال شد. حسن الختام سال خوب بست هم توپ طلا بود. بست با رای بیشتر نسبت به بابی چارلتونِ هم تیمی، دراگان جاییچ و فرانتس بکن باوئر عنوان توپ طلا را کسب کرد، آن هم در ۲۱ سالگی.
جو مرسر سرمربی اسبق منچستر سیتی می گوید: "غیر ممکن است بتوانید او را مصدوم کنید. بست فقط در امتداد حرکت می کند، تکل ها را جای می گذارد و غول ها را به گونه ای جارو می زند که گویی برگ درخت هستند. "
اما حواشی خارج از زمین و میل بیش از اندازه ی بست به زندگی غیر حرفه ای موجب شد تا در ۲۷ سالگی از منچستر یونایتد جدا شود. درست است که ۱۰ سال دیگر هم بازی کرد اما هیچ وقت نتوانست دوران اش در تیمِ منچستری را تکرار کند. بست توانست اثبات کند که زندگی غیر ورزشی می تواند یک استعداد ناب را از بین ببرد. عمده ی مشکل بست اعتیاد به نوشیدنی های الکلی بود؛چیزی که خود بست درباره اش می گوید: " الکل تنها دشمنی بود که در مقابله با آن احساس ناتوانی کردم، اما اگر او (الکس فرگوسن) سرمربی من بود میتوانست مرا کنترل کند."
برایان رابسون؛ رهبری تمام عیار |
همیشه در تیم به بازیکنی نیاز دارید که بتواند تیم را در دست بگیرد. بازیکنی که موقع شکست و نا امیدی اولین نفری باشد که بر می خیزد و دست گیرنده ی دیگر بازیکنان می شود. چنین بازیکنی به ندرت در فوتبال یافت می شود اما بخت و اقبال یار شیاطین سرخ و سر الکس فرگوسن بود، آنها برایان رابسون را در اختیار داشتند.
او در وست برومویچ آلبیون آنقدر درخشان ظاهر شد تا رقابت دو تیم انگلیسی بر سر او شکل بگیرد. دوئل نقل و انتقالاتی منچستر یونایتد-لیورپول برای به خدمت گرفتن برایان نوید ورق جدیدی از زندگی و کارنامه ی فوتبالی رابسون را می داد و در نهایت با مبلغ رکورد شکن ۱.۵ میلیون پوندی راهی منچستر یونایتد شد. او پس از این انتقال گفت: "پول مشوق اصلی من (برای این انتقال) نبود. من فقط می خواستم برنده باشم."
شروع رابسون در تئاتر رویا ها اما خوش یمن نبود. اولین بازی او در برابر تاتنهام در جام اتحادیه با شکست همراه شد. اما اولین بازی اش در لیگ، یعنی دربی منچستر، با تساوی همراه شد. او در این بازی شماره ی ۷ را بر تن کرد، همان شماره ای که جرج بست سال ها با آن درخشید.
جام جهانی ۱۹۸۲، تورنومنتی که نام رابسون در آن می درخشد. رابسون همان بازی افتتاحیه و با گلزنی در ثانیه ی ۲۷ نامش را در کتاب گینس ثبت کرد. او بابت این گل زودهنگام به فرانسه یک ساعت طلا دریافت کرد.
سال ۱۹۸۳، برایان که از فصل پیش بازوبند کاپیتانی را کسب کرده بود، آماده ی بازی فینال جام حذفی می شود. بازی با برایتون با تساوی ۲-۲ به اتمام رسید. بازی تکرار، منچستر یونایتد با قدرت برای پیروزی می آید. برایان رابسون با ۲ گل و منچستر یونایتد مجموعا با ۴ گل تکلیف عنوان قهرمان را مشخص می کند. رابسون حالا جام را بالای سر می برد.
سه سال بعد، در نوامبر ۱۹۸۶، خبر اخراج ران اتکینسون منتشر می شود. سرمربی آبردین اسکاتلند، یعنی الکس فرگوسن، جایگزین او می شود. سر الکس در عرض سه سال تیم را اصلاح و پاکسازی می کند اما برایان همچنان در برنامه های او جای دارد.
سال ۱۹۹۰، برایان رابسون همراه با هم تیمی هایش توانستند به فینال جام حذفی راه پیدا کنند. برایان رابسون گل اول آن دیدار را به ثمر رساند، دیداری که در نهایت با نتیجه ی ۳-۳ تمام شد تا قهرمان در بازی تکرار مشخص شود. در بازی تکرار منچستر یونایتد پیروزی یک بر صفر را تجربه کرد تا رابسون یک جام دیگر را بالای سر ببرد.
از آن پس، برایان رابسون دچار مصدومیت های پیاپی می شد تا کم کم دیگر جزو مهره های اصلی فرگی نباشد. آن سال (فصل ۱۹۹۲-۱۹۹۳) اولین دوره ی پرمیر لیگ بود. برایان در مقابل ویمبلدون، در روز آخر، تنها گل فصلش را به ثمر رساند. برد من یونایتد در آن بازی موجب شد شیاطین سرخ قهرمان شوند و بالاخره مدال قهرمانی لیگ به برایان رابسون اهدا شود.
در تابستان ۱۹۹۳، روی کین هافبک جوان به ترکیب شیاطین سرخ اضافه می شود. برایان که فصل پیش تنها ۱۴ بازی انجام داده بود، متوجه شد که دیگر به پایان کار در اولدترافورد نزدیک است. در همان تابستان، شماره ۷ قرمز ها صاحب جدیدی پیدا کرد، اریک کانتونا.
او در سال ۱۹۹۴، او به مدت دو سال در میدلزبورو به عنوان مربی-بازیکن حضور پیدا کرد و البته در کادر فنی تری ونبلز، سرمربی انگلیس، حضور یافت. پس از اخراج ونبلز، او شانس سرمربیگری تیم ملی انگلستان را رد کرد تا در نهایت حسرت این اتفاق سال ها بر دل رابسون بنشیند.
اریک کانتونا؛ یک متقدر واقعی |
کانتونا مورد عجیبی است؛ از طرفی او اقتدار بالایی در زمین داشت و از طرفی دیگر او اصلا توان کنترل خشم اش را نداشت. او در اولین تیم ویژه ی کارنامه اش، مارسی، حواشی عجیب و غریبی آفرید. او در جریان بازی دوستانه با تورپدو مسکو توپ را به سمت هواداران شوت کرد و لباسش را پاره کرد. کانتونا کمی بعد به مون پلیه قرض داده شد. در مون پلیه، کانتونا دست از جنجال سازی بر نداشت و با پرتاب کفش هایش به ژان کلود لمولت خشم بازیکنان و هواداران را بر انگیخت. با وجود رای بازیکنان به خروج او، لورن بلان و والدراما با حمایت از او باعث شدند تا همچنان در تیم بماند و او تاثیر بسیاری بر قهرمانی های مون پلیه گذاشت. در نهایت تاثیرات او در مون ملیه موجب شد به نیم برود. پس از آن، لیدز یونایتد برای خرید قرضی او اقدام کرد. کمی بعدتر، عملکرد خوب اریک موجب شد تا ۹۰۰ هزار پوند روانه ی حساب فرانسوی ها شود و انتقال اریک کانتونا دائمی شود. او ابتدا در سال ۱۹۹۲، به صورت قرضی راهی لیدز شد و علیرغم به ثمر رساندن تنها سه گل، پاس گل های حیاتی ارسال کرد تا لیدز در آن سال قهرمان بالاترین سطح فوتبال انگلیس شود. اریک در مقابل لیورپول (در جام اتحادیه) اولین هتریک خود را به ثبت رساند تا در نهایت لیدز ۴ بر ۳ پیروز شود. کانتونا که با حاشیه عجین شده بود، در بازی با رنجرز مجدد خودنمایی کرد. در بازی با رنجرز در مسابقات اروپایی، لیدز یونایتد با گل دقایق ابتدایی مک الیستر پیش افتاد. دژ دفاعی لیدز اما دوام نیاورد و کانتونا و هم تیمی هایش به مشکل خوردند. رنجرز با یک عملکرد خوب دو گل به ثمر می رساند و ورق را بر می گرداند. ویلکینسون کانتونا را تعویض می کند و کانتونا مستقیما به رختکن می رود، جلوی چشم تماشاگران لیدز. این اقدام به عنوان توهین به دیگر هم تیمی ها از نگاه ویلکینسون تلقی شد. در نهایت با کش و قوس های فراوان کانتونا با یک فکس اعلام کرد که او قصد جدایی دارد. باشگاه که کمی قبل تر اعتصاب تمرین او را مشاهده کرده بود، اعلام کرد با دریافت پیشنهادی مناسب با درخواست اریک موافقت خواهد کرد.
کمی آن ور تر، سر الکس فرگوسن احساس می کند که تیمش به یک مهاجم نیاز دارد. آنها پس از شنیدن خبر درخواست جدایی کانتونا، ظرف چند روز توانستند معامله را نهایی کنند. اریک کانتونا که عاشق سینما بود، تصمیمش گرفت به جایی برود که هم به رویا هایش برسد و هم به عشق اش. کانتونا تصمیم گرفت به تئاتر رویا ها برود.
مجله four four two در مقاله ای تحت عنوان "کانتونا چگونه منچستر یونایتد، لیگ برتر و سرود کریسمس را متحول کرد"، می نویسد: " در اولین فصل خود، اولین فصل لیگ برتر، او چیزی را پرورش داد که به مدت دو دهه به مولفه های یونایتد تبدیل شده بود: فوتبال تهاجمی، نبوغ و اصرار زیاد برای بردن."
کانتونا در یونایتد با آن یقه های ایستاده و استایل به خصوصش یاد می شود. او با اعتماد به نفسش تاثیر به خصوصی در تیم منچستر یونایتد گذاشت، تا جایی که فرگی درباره ی او چنین می گوید: "وقتی اریک کانتونا آمد، مثل مسیح بود. بازیکنان او را دوست داشتند. بازیکنان جوان او را دوست داشتند. حضورش را، اعتماد به نفسش را، قامتش را."
او آنقدر با پاس گل ها و گل هایش امتیاز خرید که خیلی ها قهرمانی آن فصل قرمز پوش ها را مدیون او می دانند. فرگوسن مجددا درباره ی او می گوید: " این چیزی در مورد بازیکنان بزرگ است، آنها می توانند کار ساده ای انجام دهند که عالی به نظر می رسد. او اعتماد به نفس تیم را تغییر داد و ما با شایستگی قهرمان لیگ شدیم. " این نظر فقط مختص فرگی نیست، چرا که خیلی از کارشناسان و حتی بازیکنان همچین نظری دارند. پل اینس می گوید: " او مسئولیت را از ما گرفت. مثل این بود که بگوید: "من اریک هستم و اینجا هستم تا این افتخار را برای تو کسب کنم."
منچستر یونایتد سال بعد هم قهرمان لیگ شد و با دو گل کانتونا، قهرمان جام حذفی شد. کانتونا با ۲۵ گل در تمامی رقابت ها، توانست با اقتدار جایزه بازیکن سال PFA را کسب کند.
سال بعد، یعنی فصل ۱۹۹۴-۱۹۹۵، یونایتد یک نیم فصل آرام و خوب را سپری کرد اما یک اتفاق عجیب همه چیز را به هم ریخت. در بازی خارج از خانه با کریستال پالاس، کانتونا با لگد به مدافع پالاسی ها اخراج شد. او که از تصمیم داور خشمگین شد، با شنیدن جمله ی: "لعنتی به فرانسه برگرد، لعنتی فرانسوی." خون جلوی چشم هایش را گرفت. او همچون زد و خورد های هالیوودی و فیلم های اکشن سینمای شرقی، با روانه کردن یک ضربه با پا، هوادار پالاسی را نقش بر زمین کرد.
او دچار ۹ ماه محرومیت از سوی اتحادیه فوتبال انگلستان شد. این حرکت آنقدر جنجالی و عجیب بود که میرر درباره ی آن نوشت: "شبی که فوتبال از شرم مرد." و یا مجددا نوشت: "آیا این پایان دیوانگی است؟ ". البته کانتونا کمی بعد تر از این کار خود پشیمان شد و عذرخواهی کرد. در نهایت و پس از اتمام دوران تعلیق، کانتونا مجدد به تیم اضافه شد تا باز هم بدرخشد. منچستر که بدون او با اختلاف یک امتیاز کورس قهرمانی را به بلکبرن باخت، حالا آماده ی کسب افتخارات مجدد شده بود. فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۶، یونایتد با کانتونا چهار قهرمانی در پنج سال کسب کرده بود. آنها در این سال با کاپیتانی کانتونا مجدد قهرمان شدند اما با یک خبر عجیب مواجه شدند : خداحافظی کانتونا در ۳۰ سالگی. پایان کار اریک.
دیوید بکام؛ سلبریتی یا فوتبالیست؟ |
بازیکنانی که زیبا بازی می کنند، همیشه محبوب هستند. اگر چنین بازیکنی علاوه بر خلاقیت و پیرو مد بودن، خوش چهره باشد، می توان گفت مولفه های یک سلبریتی را دارد.
دیوید بکام، این سلبریتی معروف، کارش را در تیم های پایه منچستر یونایتد آغاز کرد. فصل ۱۹۹۶-۱۹۹۵، فرگوسن برای عمق بیشتر ترکیب و اعمال پروژه ای بزرگ با نتیجه ی بلند مدتی به نام "Fergie's Fledglings"، بکام را به ترکیب اصلی اضافه کرد. دیوید به عنوان هافبک راست اضافه شد اما تا نیم فصل فرصت چندانی پیدا نکرد. پس از آن اتفاق جنجالی تیم و ضربه ی کونگ فوی کانتونا، دیوید شانس این را پیدا کرد تا در خط حمله ی تیم فرگی به کار برود. در نهایت، بکام توانست جایگاه خود را به عنوان هافبک راست تیم تثبیت کند و راهش را به ترکیب اصلی شیاطین سرخ باز کند.
فصل بعد، یعنی فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۶، بکام با به ثمر رساندن گلی از فاصله ی ۵۷ یاردی به ویمبلدون راه خود را برای شهرت و محبوبیت بیشتر هموار کرد. بکام توانست در ترکیب اصلی حضور بیشتری پیدا کند و به کسب مجدد قهرمانی توسط قرمز پوش ها کمک کند. عملکرد خوب او آنقدر مورد توجه قرار گرفت که تبدیل به بهترین بازیکن جوان فصل از نگاه PFA تبدیل شود.
در آستانه ی فصل بعد، یک خبر مهم از اولدترافورد از راه رسید؛ کسب شماره ی ۷ توسط دیوید بکام.
بکام در این فصل درخشان ظاهر شد؛ ۹ گل و ۱۳ پاس گل. او آقای پاس گل لیگ برتر شد و با ضربه آزاد دیدنی ۱۸ یاردی به لیورپول، شهرت خود را از پیش بیشتر کرد. البته میل بیش از اندازه ی دیوید به شهرت و "سلبریتی بودن" موجب خشم فرگوسن می شد، تا جایی که در کتاب زندگی نامه اش می نویسد: "دیدن اینکه او با این همه استعداد بیشتر به دنبال شهرت بود ناامید کننده بود."
در فصل ۱۹۹۹-۱۹۹۸، بکام بخشی از تیم شگفتی آفرینی بود که سه گانه کسب کرد. گل بکام در آخرین بازی فصل منچستر یونایتد، که برای قهرمانی به آن برد نیاز داشتند، موجب شد تا در نهایت هدف آنها مهیا شود.
در فینال لیگ قهرمانان سال ۱۹۹۹، مقابل بایرن مونیخ، یونایتدی که یک گل عقب بود، با زدن دو گل در وقتهای اضافه قهرمانی را به چنگ می آورد. هر دو گل از کرنرهای ارسالی بکهام به ثمر رسیدند. آن پاسهای مهم، ارسال های دقیق، دریبل های موفق و در نهایت نمایشهای عالی، باعث شد تا او به عنوان نفر دوم پس از ریوالدو، بهترین بازیکن سال اروپا و جایزه بهترین بازیکن جهان فیفا را به پایان برساند.
دو سال بعد، بکام با این عنوان که برای مراقبت از پسرش بروکلین نمی تواند در تمرینات حضور پیدا کند، تمرینات را از دست داد. کمی بعد، فرگوسن متوجه شد ویکتوریا، همسر دیوید، در یک جشنواره ی مد شرکت کرده و این باعث خشم شدید سر الکس شد. او اعتقاد داشت ویکتوریا می توانست از بروکلین مواظبت کند تا بکام به تمریناتش برسد. از نظر فرگی، این رفتار کاملا غیر حرفه ای بود. بذر اختلافات دیوید با فرگی از همان موقع کاشته شد، یا بهتر است بگوییم از زمانی که با ویکتوریا ازدواج کرد.
حتی فرگوسن کمی بعد تر می گوید: "اگر اسلحه ای با دو گلوله داشتم، اولی را به ونگر و دومی را به ویکتوریا شلیک می کردم. آن زن زندگی دیوید را نابود کرد."
اما می توان گفت که همه چیز در فینال FA Cup به اوج رسید، جایی که اتفاق تاریخی رخ داد. الکس فرگوسن در بخش دیگری از کتابش به آن اتفاق نیز سرکی کشیده: "در بازی FA کاپ ما بخاطر اشتباه مسخره و احمقانه بکام گل دوم را از آرسنال دریافت کردیم و نهایتا بازی را واگذار کردیم؛ او بسیار آشفته به رختکن آمد، به او اشتباهش را گوشزد کردم، اما او اشتباه اش را قبول نکرد. پس از آن بود که من لنگه کفشی را به سوی او پرتاب کردم که به ابروی او برخورد کرد."
در نهایت یک انتقال ۳۷ میلیون پوندی راه او را به مادرید کشاند.
با وجود اینکه تیم پر ستاره های آنها لالیگا قهرمان نشد، آنها در همان اوایل فصل با درخشش بکام سوپرکاپ را کسب کردند. سال ۲۰۰۷، تیم مادریدی چندین سرمربی مختلف و البته ناموفق را به خود دید تا در نهایت فابیو کاپلو سرمربی کهکشانی ها شود. دیوید فرصت زیادی از کاپلو دریافت نکرد. با این حال او در بازی با رئال سوسیه داد با به ثمر رساندن یک گل از روی ضربه آزاد و از فاصله ۲۷ فوتی پایان خوبی رقم بزند؛ هر چند پایان او با قهرمانی بود.
در نهایت دیوید بکام با تجربه ی دوران نه چندان خوب در تیم لس آنجلس گلکسی و دوران قرضی در میلان، تصمیم گرفت به پاریسن ژرمن بپیوندد و همانجا هم کفش ها را آویخت.
کریستیانو رونالدو؛ یک اعجوبه ی واقعی |
رونالدو، آخرین و جدیدترین فرد لیست. کریستیانو دیگر نیازی به معرفی ندارد. با همان رکورد بیشترین گل رسمی تاریخ، کریستیانو بیش از پیش جاودان شد. یک گلزن بلفطره، یک گلزن همیشگی. معمولا وقتی بازیکنی داشته باشید که در دقیقه ۴+۹۰ هم گل بزند، نگرانی کاملا بی فایده است.
کار ستاره ی پرتغالی از اسپورتینگ لیسبون آغاز شد. او آنقدر در تیم های پایه اسپورتینگ خوب بود که در نهایت به تیم بزرگسالان اضافه شد. در تیم بزرگسالان، رونالدو با عملکرد خوب توانست چشم های زیادی را به خود بدوزد. مدیران لیورپول و بارسلونا به جذب او علاقه مند بودند، در حالی که آرسن ونگر هم او را برای آرسنال می خواست. در نهایت، الکس فرگوسن توانست او را برای انتقال به منچستر یونایتد متقاعد کند.
باشگاه به این استعداد پرتغالی شماره ۷ را اهدا کرد. با وجود اینکه بازیکنانی همچون جرج بست و کانتونا این شماره را بر تن کرده بودند، کریستیانو با دریافت این شماره انگیزه ی بیشتری پیدا کرد. همه به او امید داشتند، تا جایی که جرج بست او را تنها بازیکن شبیه خود معرفی کرده بود. وقتی رونالدو مقابل بولتون اولین بازی خود را به عنوان تعویضی انجام داد، مورد تشویق ایستاده ی هواداران قرار گرفت. جرج بست آن نمایش را هیجان انگیز ترین نمایش اولی که دیده است می داند. او اولین گل خود را از روی یک ضربه ی آزاد مقابل پورموث به ثبت رساند. با بازی درخشان کریس در فینال، شیاطین سرخ توانستند جام FA Cup را کسب کنند.
فصل ۲۰۰۸-۲۰۰۷، رونالدو یک عملکرد درخشان ثبت کرد. او همراه با شیاطین سرخ قهرمان لیگ جزیره شد و همچنین لیگ قهرمانان را کسب کرد. عملکرد او آنقدر درخشان بود که توانست هر چهار جایزه اصلی بهترین بازیکن سال لیگ جزیره را کسب کند(جوایز بهترین بازیکن از نظر اتحادیه بازیکنان حرفه ای، بهترین بازیکن از نظر هواداران و بهترین بازیکن جوان سال اتحادیه فوتبالیست های حرفه ای و همچنین جایزه بهترین بازیکن سال انجمن فوتبال نویسان). رونالدو همچنین کفش طلای لیگ انگلیس و کفش طلای اروپا را به دست آورد. در مسابقات اروپایی هم با کسب جایزه بهترین گلزن لیگ قهرمانان و بهترین بازیکن رقابت ها، کار را تمام کرد. رونالدو با ۴۲ گل توانست فصل رویایی رقم بزند .
و سال بعد، سال بعد او توانست مجددا توپ طلا را (پس از سال ۱۹۶۸) به اولدترافورد بیاورد. با این عملکرد درخشان و کسب توپ طلا، نظر سران کهکشانی ها را جلب کرد.
سران باشگاه مادریدی با پرداخت ۸۰ میلیون پوند نظر من یونایتد را جلب کردند و رونالدو راهی رئال مادرید شد. استقبال ۸۰ هزار نفره از او در سانتیاگو برنابئو، نشان از محبوبیت او در نزد هواداران می داد. به دلیل اشباع شدن شماره ۷ باشگاه توسط رائول، رونالدو پیراهن شماره ی ۹ را بر تن کرد. او ۴ توپ طلای دیگر و ۴ عنوان لیگ قهرمانان دیگر کسب کرد. او مجموعا در ۴۳۸ بازی توانست ۴۵۰ گل به ثمر برساند. در نهایت به یوونتوس رفت. با وجود قهرمانی در سری آ و عملکرد خوب و آقای گلی، رونالدو تصمیم گرفت مجددا به منچستر یونایتد برگردد. سر الکس فرگوسن که از سوی رونالدو به عنوان پدر ورزشی خود یاد می شود، پس از ۱۲ سال او را مجاب به بازگشت به تئاتر رویا ها کرد. سال اول بازگشت با وجود درخشش های پیاپی رونالدو و ثبت هتریک مقابل تاتنهام و البته ثبت مجموعا ۱۸ گل، نتوانست راه منچستر یونایتد را به لیگ قهرمانان بکشد.
سال بعد با ورود تن هاخ، داستان رونالدو و منچستر یونایتد به بن بست خورد. بروز اختلاف بین تن هاخ و رونالدو و البته آن مصاحبه ی جنجالی CR7، راه کریستیانو را به النصر عربستان کشاند. رونالدو حالا داستان های جدیدی در النصر رقم می زند و پایان او فعلا باز است.
و اما میسون مانت. مانت نه تکنیک بست را دارد، نه توان رهبری رابسون، نه اقتدار کانتونا، نه هوشمندی بکام و نه سختکوشی رونالدو. با این حال، میسون چیز های زیادی برای ارائه به منچستر یونایتد دارد. میسون که در فینال لیگ قهرمانان هم پاس گل داده بود، خلاقیت و توان پرس خوبی دارد که از مولفه های مورد نیاز تیم تن هاخ است. البته، او هنوز جای زیادی دارد که بتوان گفت شماره ۷ خوبی است یا نه، به خصوص با کارنامه ی پربار آن ۵ نفر ...