لینک اسپاتیفای
I used to think one day we'd tell the story of us,
من فکر می کردم روزی داستان زندگی مون رو بگیم
How we met and the sparks flew instantly,
چطور همدیگر را ملاقات کردیم و یکدفعه جرقه عشقبینمون زده شد
And people would say, "They're the lucky ones."
و مردم بگن : اونا خوش شانس هستن
I used to know my place was the spot next to you.
من می دونستم جای من کنار تو هست
Now I'm searching the room for an empty seat,
و حالا دنبال اتاقی می گردم که یک جای خالی برای نشستن داره
'Cause lately I don't even know what page you're on.
زیرا این اواخر من حتی نمی دونم تو کدوم صفحه هستی
Oh, a simple complication,
اوه ، یک پیچیدگی ساده
Miscommunications lead to fall-out.
یک ارتباط نادرست باعث سقوط کردن میشه ( بهم خوردن یک رابطه )
So many things that I wish you knew.
خیلی چیز های هست که میخواستم بدونی
So many walls up I can't break through.
دیوار های زیادی هست که من نمی تونم خرابشون کنم
Now I'm standing alone in a crowded room and we're not speaking.
حالا من تنها در یک اتاق شلوغ ایستاده ام و حرف نمیزنم
And I'm dying to know is it killing you like it's killing me, yeah?
و من در حد مرگ میخوام بدونم آیا این تو را هم مثل من میکشه ، آره ؟
I don't know what to say, since the twist of fate when it all broke down,
نمی دونم چی بگم ، از زمانی که سرنوشت تغییر که ، وقتی که همه چیز خراب شد
And the story of us looks a lot like a tragedy now.
و حالا به نظر میرسه داستان ما کمی شبیه تراژدی هست
Next chapter.
بخش بعد
How'd we end up this way?
چطوری این رابطه را تموم کردیم؟
See me nervously pulling at my clothes and trying to look busy,
من را با اضطراب می بینی که لباس هایم را می کشم و سعی می کنم خودم را سرگرم نشان بدهم
And you're doing your best to avoid me.
و تو تمام تلاشتو می کنی که خودت را از من دور کنی
I'm starting to think one day I'll tell the story of us,
من شروع می کنم به فکر کردن به روزی که من داستانمون را خواهم گفت
How I was losing my mind when I saw you here,
چطوری من کنترل خودم رو از دست دادم وقتی تو را اینجا دیدم
But you held your pride like you should've held me.
ولی تو غرورت رو نشکستی مثل همون زمانی که باید منو نگه میداشتی ( یعنی برای غرورت بیشتر از من ارزش قائلی )
Oh, I'm scared to see the ending,
اوه ، من میترسم پایانش رو ببینم
Why are we pretending this is nothing?
چرا ما وانمود می کنیم این هیچی نیست ؟
I'd tell you I miss you but I don't know how.
من به تو خواهم گفت که دلم برات تنگ شده ولی نمی دونم چطوری
I've never heard silence quite this loud.
من هیچوقت سکوت مطلق رو به این بلندی نشنیده بودم
Now I'm standing alone in a crowded room and we're not speaking.
حالا من تنها در یک اتاق شلوغ ایستاده ام و حرف نمیزنم
And I'm dying to know is it killing you like it's killing me, yeah?
و من در حد مرگ میخوام بدونم آیا این تو را هم مثل من میکشه ، آره ؟
I don't know what to say, since the twist of fate when it all broke down,
نمی دونم چی بگم ، از زمانی که سرنوشت تغییر که ، وقتی که همه چیز خراب شد
And the story of us looks a lot like a tragedy now.
و حالا به نظر میرسه داستان ما کمی شبیه تراژدی هست
This is looking like a contest
این شبیه یک رقابت هست
Of who can act like they care less,
که چه کسی می تونه طوری رفتار کنه که اهمیتی نمیده
But I liked it better when you were on my side.
ولی من این رو زمانی بیشتر دوست داشتم که تو طرف من بودی
The battle's in your hands now,
حالا جنگ در کنترل تو هست
But I would lay my armour down
اما من می خوام زره را دربیاروم ( میخوام تسلیم بشم )
If you said you'd rather love than fight.
اگر تو بگی تو عشق رو بجای جنگ میخوای
So many things that you wish I knew,
چیز های زیادی هست که می خوای بدونم
But the story of us might be ending soon.
ولی ممکنه داستان ما به زودی تموم بشه
Now I'm standing alone in a crowded room and we're not speaking.
حالا من تنها در یک اتاق شلوغ ایستاده ام و حرف نمیزنم
And I'm dying to know is it killing you like it's killing me, yeah?
و من در حد مرگ میخوام بدونم آیا این تو را هم مثل من میکشه ، آره ؟
But I don't know what to say, since the twist of fate when it all broke down,
نمی دونم چی بگم ، از زمانی که سرنوشت تغییر که ، وقتی که همه چیز خراب شد
And the story of us looks a lot like a tragedy now, now, now.
و حالا به نظر میرسه داستان ما کمی شبیه تراژدی هست
...and we're not speaking.
و ما حرف نمی زنیم
And I'm dying to know is it killing you like it's killing me, yeah?
و من در حد مرگ میخوام بدونم آیا این تو را هم مثل من میکشه ، آره ؟
I don't know what to say, since the twist of fate 'cause we're going down,
نمی دونم چی بگم ، از زمانی که سرنوشت تغییر که ، وقتی که همه چیز خراب شد
And the story of us looks a lot like a tragedy now.
و حالا به نظر میرسه داستان ما کمی شبیه تراژدی هست
The end.
پایان