سالها پیش که تو مدرسه نشسته بودیم طبق معمول من ناراحت بودم
یدفعه یکی گفت سلام بچه ها
صدا برام آشنا اومد!
سرمو آوردم بالا دیدم والدزه...
گفتم والدززززز
دوییدم ی کریس فن جفت پا انداخت سرم خورد به میز
همه چیز تار شد
ویکتور رو به صورت تار میدیدم که داره اشک میریزه
یدفعه عصبانی شد به سمت ذغالیا حمله کرد
اونا از ترسشون از پنجره پرت شدن پایین!
ماشین اورژانس اومد
والدز کبیر کریس فنه رو از آمبولانس پرت کرد پایین گفت حال مجید اضطراریه این آشغال سرشو کوبند به میز
پرستاره اومد روداری کنه والدز ی مشت محکم زد!
اون کریس فنه گفت خخخخ من هیچیم نیست تو تشک بادی فرود اومدم...
این مجید هیچی نیست ی بی عرضست حالا میبینی والدز
بعد ویکتور ی مسابقه فوتبال پنالتی گذاشت
کریس فنا با تکبر پنالتی زدن همرو والدز کبیر گرفت حسابی حالشون گرفته شد!
من با استرس رفتم سمت پنالتی والدز کبیر بهم چشمک زد
فهمیدم عمدا میخواد گل بخوره
والدز کبیر خلاف جهت شیرجه رفت...
اما شوت من به تیر برخورد کرد
بعد همشون مسخرم کردم
خیلی ناراحت بودم
دنیا رو سرم خراب شده بود و درونم تیره و تار شد
ولی والدز کلی بهم دلداریم داد
و ی پی اس ۲۰۱۰ خرید بازی کردیم تو پی اس با مسی پنالتیم بهش گل شد
والدز کبیر درحالی که حق داشت ناراحت شه خوشحال شد و حسابی تشویقم کرد ❤️