طرفداری | در طول تاریخ فوتبال آلمان و خصوصا در سالیان اخیر، کمتر پیش آمده که قهرمانی به هفته ها و دقایق پایانی کشیده شود. در آغاز بازیهای بروسیا دورتموند و بایرن مونیخ در هفته پایانی لیگ، نخست همه چیز به رنگ زرد بود؛ سپس قرمز شد؛ بار دیگر برای لحظاتی زرد؛ اما سرآخر، این رنگ سرخ بود که صدر را به تسخیر درآورد.
اما چرا زنبورها درحالی که تنها به یک برد نیاز داشتند تا جام قهرمانی را به بالای سرشان ببرند، ناگهان پاهایشان سست شد و دیگر نای ادامه دادن نداشتند؟ برای پاسخ به این سوال احتمالا جوابهای زیادی وجود داشته باشد؛ کم تجربگی ادین ترزیچ، کمبود بازیکنان باتعصب و کثرت بازیکنان جوان و بی تجربه، ضعف در تاکتیک، مصدومیت عناصر کلیدی همچون بلینگام و اشلوتربک، حتی پنالتی از دست رفته هالر و قدر ندانستن موقعیتها، و شاید هم بیش از حد خوب بودن تیم ماینتس.
با وجود همه این ضعفها، همچنان دلایلی وجود دارد تا ما را به بروسیا دورتموند امیدوار نگه دارد؛ امیدوار نگه دارد به تیمی که نشان داده از دل سختیها، پلی خواهد ساخت برای موفقیت. نمونههایش در تاریخ پر افت و خیز این باشگاه بسیار است؛ از بدو تاسیس این باشگاه، آنها یاد گرفتند که هرگز تسلیم نشوند. هنوز هم قدیمیان شهر دورتموند و منطقه روهر، داستان مقاومت هجده جوان در مقابل روحانی منطقه که قصد در ممنوع اعلام کردن ورزش فوتبال داشت را به خاطر دارند و آن را سینه به سینه نقل میکنند؛ مقاومتی که منجر به تاسیس این باشگاه شد. بگذارید ورق زدن تاریخ را کنار بگذاریم و به حال بازگردیم. به حدود صد و چهارده سال پس از مقاومت آن جوانان روهر. به روزی که میتوانست در تاریخ شوارتز گلبن جاودانه شود؛ اما گاهی اوقات، دست تقدیر چنان رقم میزند که نمیشود که نمیشود که نمیشود... فراموش نکنید، راه رسیدن به شفاعت، با درد آمیخته شدن است.
ادین ترزیچ؛ مردی از جنس شوارتز گلبن
یکی از دلایلی که ما را همچنان به بروسیا دورتموند امیدوار نگه میدارد، ادین ترزیچ است. یا شاید هم به قول بعضیها، همان کلوپ نوین. ترزیچ، آن مهره گمشده زنبورهاست که سالها پس از یورگن به دنبال آن میگشتند. مردی با کاریزما، کاربلد، جوان، خوش فکر، و مهم تر از همه، یک عاشق. پسری که روزگاری بر روی صندلیهای وستفالن تیم محبوبش را حمایت میکرد، امروز برای خودش مردی شده و باید تیم محبوبش را هدایت کند.
در فصلی که گذشت، بروسیا فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشت. تا میانه های فصل، دورتموندی بسیار ناامید کننده را شاهد بودیم، به طوری که پیش از شروع جام جهانی آنها در رتبه ششم جدول به سر میبردند. با شروع بازیهای ملی، بازیکنان به اردوی کشورهایشان رفتند و این فرصت خوبی بود تا ترزیچ بنشیند و ضعفهای تیمش را بیابد. او موفق بود. توانست ۹ امتیاز اختلاف با صدر را جبران کند و به یک قدمی بایرن مونیخ برسد. درست در زمانی که نفسهای ترزیچ پست سر ناگلزمن حس میشد، مدیریت باواریاییها خطر را احساس کرد و تصمیم گرفت تا ناگلزمن جوان را بیرون رانده و توماس توخل با تجربه را روی کار بیاورد. با این حال، این تغییرات ناگهانی چندان خوش نیامد و بایرن نه تنها از لیگ قهرمانان و جام حذفی کنار رفت، بلکه به لطف باختها و تساویهای متوالی در لیگ، صدر را نیز به بروسیا دورتموند و ادین ترزیچ واگذار کرد. این فرصت خوبی بود تا زنبورها از رقیب پیشی بگیرند، اما گویا خودشان نیز چندان مشتاق نبودند! صدر جدول بارها و بارها بین دو تیم رد و بدل شد، تا اینکه به هفته پایانی رسید: زنبورها در صدر و باواریاییها در رتبه دوم.
همه چیز در دستان ترزیچ بود. او میتوانست تاریخ ساز شود. اما نه، گویا هنوز برای تاریخ سازی زود است! ترزیچ شاید خوش فکر بوده باشد، شاید جوان و جاه طلب باشد، شاید کاریزما و ظاهری مناسب برای سرمربیگری را داشته باشد، اما تجربه کافی را دارا نبود؛ مسئله ای که اندوختههای دورتموند را در یک بازی بر باد داد و همه چیز را پوچ کرد.
اکنون باید امیدوار باشیم؛ چرا که حالا ترزیچ تجربه هم دارد. ترزیچی که میشناسیم، قطعا درسی بزرگ از این فصل خواهد گرفت. او پیشتر نشان داده که هرگز ناامید نمیشود. چه زمانی که تیم رو به زوال فاوره را تحویل گرفت و آن را قهرمان دی اف بی پوکال کرد، و چه در زمانی که تیمش در ششم جدول به سر میبرد و آن را به یک قدمی قهرمانی در لیگ رساند. ادین ترزیچ، همان دلیلی است که ما را به بروسیا امیدوار نگه میدارد.
برای آشنایی بیشتر با ادین ترزیچ، بیشتر بخوانید:
تیم مدیریتی جدید؛ تدبیر از پیر، جنگ از جوان
صرفاً یک سرمربی خوب و کاربلد کافی نیست؛ بروسیا، اکنون یک تیم مدیریتی با تلفیقی از تجربه و جاه طلبیِ جوانی را در خود میبیند: ادین ترزیچ در قامت سرمربی، سباستین کل کاپیتان اسبق باشگاه در سمت مدیر ورزشی، و ماتیاس زامر به عنوان مشاور. به این مثلث، میتوانید یوآخیم واتسکه - با وجود نفرتی که دورتموندیها از او دارند! - را به عنوان تنها مرد به جای مانده از ورشکستگی دهه ۲۰۰۰ تحت عنوان مدیرعامل اضافه کنید. چه چیزی بهتر از این؟
درست فصل گذشته بود که سباستین کل، جانشین میشائیل تسورک در پست مدیر ورزشی باشگاه شد. در گام نخست، تغییرات ایجاد شده محسوس بود: اخراج مارکو روزه به دلیل عدم نتیجه گیری و نشاندن ادین ترزیچ در مسند سرمربیگری. سپس، انقلابی در نقل و انتقالات باشگاه صورت پذیرفت. در تابستان، سباستین هالر (۳۰ میلیون یورو)، کریم آدیمی (۳۰)، نیکو اشلوتربک (۲۰)، صالح اوزجان (۵)، نیکلاس زوله (آزاد) و چندین بازیکن نیز برای تیمهای پایه به جمع زنبورها پیوستند؛ نقل و انتقالاتی که مجوعا چیزی در حدود ۹۰ میلیون یورو هزینه برد که رقمی کم سابقه در تاریخ باشگاه به شمار میرود.
در میان بازیکنانی که به وستفالن راه یافتند نیز، بودند افرادی که لایق پوشیدن این پیراهن نبودند. صالح اوزجان یکی از همان افراد است. یک خرید نه چندان موفق که البته با توجه به مبلغی که برای او پرداخت شد، چندان ضرر عظیمی به زنبورها نرسید. اما شاید بزرگ ترین شکست نقل و انتقالاتی تیم مدیریتی جدید، سباستین هالر بود. یک شکست تمام عیار. مردی که تحت عنوان آقای گل اردویسه هلند و چمپیونزلیگ به وستفالن آمد و به گران ترین خرید تاریخ بروسینها تبدیل شد، مجبور بود به جای جنگیدن در زمین، با سرطان بجنگد. سرطان به سراغ او آمد تا نشان دهد قرار نیست همه چیز بر وفق مراد باشد...
برای باشگاهی مانند بروسیا دورتموند که در آن خبری از مالکین خصوصی نیست، پرورش و فروش ستاره ها امری بدیهی محسوب میشود که برای بقاء باشگاه نیز ملزوم است. اما در برنامه تیم مدیریتی جدید، بازیکنانی نیز هستند که در اهداف بلندمت و چشم انداز باشگاه جای دارند و قرار است برای سالیانی در تیم ماندگار شوند. برای مثال، نیکو اشلوتربک یکی از همان افراد است. بازیکنی آلمانی تبار که امتحان خود را در فرایبورگ پس داده است و برای پست حیاتی دفاع جذب شده، و قرار است برای مدتها خط دفاع شوارتزگلبن را بیمه کند. از طرفی، بازیکنانی همچون کریم آدیمی نیز برای اهداف درآمدزایی جذب میشوند؛ بازیکنانی که احتمالا دیر یا زود آنها را در پیراهن تیمی دیگر خواهیم دید.
بروسیا دورتموند با سبا کل آینده ای روشن خواهد داشت؛ این را وقتی قاطعانه میتوان گفت که بدانیم مرد کارکشته ای همچون ماتیاس زامر نیز در کنار او به عنوان مشاور فعالیت میکند. مردی که سبقه درخشان او در دو باشگاه بایرن و دورتموند، نیاز به توضیحات ندارد.
نقل و انتقالات
مشابه هر تیم دیگری، زنبورها نیز خود را آماده نقل و انتقالات تابستان میکنند. تاکنون، یک انتقال نهایی شده است و انتظار میرود چند انتقال دیگر نیز رسمی شود. ادسون آلوارز، ایوان فرسندا، فلیکس انمچا، ایلکای گوندوعان و... نام های هستند که این روزها مدام حول باشگاه بروسیا دورتموند میچرخند و تا انتقال قطعی بعضی از آنها فاصله چندانی نداریم.
اما اکنون بحث ما درباره ترکیب احتمالی فصل آینده و آمار و ارقام نیست. همان طور که ذکرش گذشت، بروسیا دورتموند تحت هدایت مثلث ترزیچ، کهل و سامر دچار یک انقلاب درونی شده است. انتظار میرود زنبورها با پول فروش احتمالی بلینگهام، دست به جیب شوند و تیم خود را برای دو جبهه بوندسلیگا و لیگ قهرمانان آماده کنند. در آخرین نشست سران وستفالن، عنوان شد که بروسیا قصد دارد جاه طلب باشد؛ و این مُیسر نمیشود مگر با خریدهای جاه طلبانه. یکی از عواملی که ما را به این تیم امیدوار میکند، بازیکنانی هستند که در این پنجره جذب خواهند شد. خریدهایی که بر خلاف سالهای پیشین، صرفاً برای درآمدزایی نیستند و چشم اندازی روشن را برای باشگاه ترسیم میکند.
ضمناً، این را هم باید در نظر گرفت که هر تیمی مطابق با بودجه اش دست به خرید میزند. شاید حتی برای یک تیم قعر جدولی در لیگ فوتبال انگلیس این خرجها یک شوخی بیش نباشد، اما برای تیمی همچون بروسیا دورتموند - و به طور کلی تیمهای آلمانی - این خریدها اقدامی بزرگ و رو به جلو محسوب میشود و توان رقابت با بایرن مونیخ را برای آنان ایجاد میکند.
لازمۀ تبدیل شدن به جواهر، همواره صیقل خوردن است
بروسیا دورتموند فصل را با امتیاز برابر با بایرن مونیخ به اتمام رساند. یک بدبیاری تمام عیار! فقط یک امتیاز... یک امتیاز بیشتر میتوانست اکنون جام قهرمانی را به موزه افتخارات دورتموند برده باشد. پیشتر نیز مشابه این اتفاق برای زنبورها افتاده بود. در فصل ۱۹۹۱/۹۲ و تحت هدایت اوتمار هیتسفلد. این سال، سالِ نخست سرمربیگری هیتسفلد بر روی نیمکت بروسیا دورتموند بود. اگرچه هیتسفلد فصل را به بدترین شکل ممکن شروع کرد، به طوری که از جام حذفی توسط تیم دسته دومی هانوفر کنار رفت و در اوایل فصل در رتبه دهم جدول به سر میبرد، اما او پا پس نکشید. قدم به قدم پیش رفت و تیمی که امیدهایش ناامید شده بود را به صدر رساند. بگذارید داستان آن فصل را برایتان روایت کنم:
هفته آخر بود و بروسیا دورتموند همراه با آینتراخت فرانکفورت و اشتوتگارت در صدر جدول به سر میبرد. هر سه تیم در آخرین بازیهایشان، تقابلات خارج از خانه سختی داشتند. بیش از 30,000 هوادار دورتموند در میدان اصلی شهر گرد هم آمدند تا اتفاقات هر سه بازی را روی صفحه نمایش بزرگ رصد کنند. یک گل پس از ده دقیقه از چاپیوسات، شهر دورتموند را به هوا فرستاد و باعث برتری زنبورها در شهر دویسبورگ شد؛ در حالی که فرانکفورت و اشتوتگارت، به ترتیب مقابل روستوک و لورکوزن درحال تساوی بودند. هنگامی که تنها چهار دقیقه به پایان باقی مانده بود و به نظر میرسید قهرمانی به سمت وستفالن پیش میرود، گیدو بوخوالد از اشتوتگارت گل تعیین کننده را به ثمر رساند تا اشتوتگارتیها فصل را صرفاً با تقاضل گل بیشتر در صدر جدول به اتمام برسانند و قهرمان بوندسلیگا شوند.
شباهت را دیدید؟ اوتمار هیتسفلد در سال اول مربیگری خود به سر میبرد، درست مانند ادین ترزیچ؛ زنبورها فصل را به بدترین شکل ممکن شروع کردند، درست مانند بروسیا در این فصل؛ آنها در روز آخر، قهرمانی را با امتیازهای برابر واگذار کردند، درست مانند همین فصل! اما از یاد نبرید. هیتسفلد هرگز ناامید نشد. او تیمی ساخت که نه تنها آلمان، بلکه اروپا را نیز فتح کرد. او از شکست پلی ساخت برای موفقیت. آن روزها هم، بسیار بودند کسانی که بروسیا را بی عرضه خطاب میکردند. اما هیتسفلد سکوت کرد و با عملکردش، جواب منتقدان را به بهترین نحو ممکن داد.
ادین ترزیچ و تیمش راه درازی را در پیش دارند. با مدیریت امیدوارکننده از کل و همینطور خریدهایی که در تابستان سال جاری انجام میشود، میتوانیم برای آنها آینده ای روشن را ترسیم کنیم. زنبورها پیشتر نیز به ما راه ساختن پل از شکستها را آموخته بودند. آموختند که هرچه بیشتر صیقل بخورید، سرآخر جواهری درخشان تر خواهید بود.