سینمای کرهی جنوبی در سه دههی اخیر نشان داده است که باید آن را جدی گرفت و فیلمهای کرهای از نظر کیفی، حالا تفاوت چندانی با سینمای ایالات متحده یا اروپا ندارند، چه بسا گاهی از آنها پیشی بگیرند. اتفاقاتی که از ابتدای قرن بیستم برای این کشور رخ داد (جنگ، رکود اقتصادی، سرکوب و استثمار)، هنرمندان کرهای را با چالشهای بزرگی روبرو کرد، سینماها در چند برههی زمانی تعطیل بودند و در چند مقطع دیگر هم اگرچه فعال بودند اما محدودیتها به فیلمسازان اجازه نمیداد تا اثر دلخواه خود را بسازند. همه چیز از دههی ۹۰ میلادی عوض شد و خیلی زود، استعدادهای درخشان کرهی جنوبی یکی پس از دیگری ظهور کردند. در همین راستا، بهترین کارگردانهای کرهای را از سه دههی اخیر انتخاب کردهایم که نقطهی اوج این سینما بوده است، به استثنای چهار فیلمساز قدیمیتر که موفق شدند در سختترین شرایط استعدادهای فیلمسازی خود را به رخ بکشند.
۱۵- لی جئونگ-هیانگ (Lee Jeong-hyang)
«آکادمی هنرهای فیلم کرهای» (KAFA) که اکثر فیلمسازان بزرگ این کشور از آن ظهور کردهاند، از اواسط دههی ۸۰ میلادی وجود داشته است اما از سال ۱۹۹۵ بود که قوانین ممیزی سرسختانهی دولت تغییر پیدا کرد و فرصت فراهم شد تا موج جدیدی در سینمای کرهی جنوبی آغاز شود. با این تغییرات، فیلمسازان مولف اجازهی خلق آثار موردنظر خود را پیدا کردند و شاهد جلوهگری نوع نگاههای تازهای در سینمای این کشور بودیم.
لی جئونگ-هیانگ یکی از این فیلمسازان است که میتوانیم او را یکی از نمادهای این تحول تاریخی بدانیم. یکی از فارغالتحصیلان چهارمین دورهی آموزشی آکادمی هنرهای فیلم کرهای (که با هدف تربیت فیلمسازان مستعد ایجاد شده بود)، جئونگ-هیانگ کارش در این صنعت را به عنوان دستیار «لی جونگ-هو» آغاز کرد، یک فیلمساز خلاق دیگر که ساختههایش در دههی ۷۰ و ۸۰ میلادی با ممیزی روبرو شده بود. پس از اینکه فیلمسازان آزادی موردانتظار را پیدا کردند، جئونگ-هیانگ تصمیم گرفت تا از دستیاری فاصله بگیرد و فیلمهای خودش را بنویسد و کارگردانی کند.
او در سال ۱۹۹۸، فیلم کمدی-عاشقانهی «موزهی هنر کنار باغوحش» را ساخت که به پنجمین فیلم پرفروش سال تبدیل شد و سپس در سال ۲۰۰۲، «راه خانه» را جلوی دوربین برد که آن هم موفق بود و جایزهی «ناقوس بزرگ» را برای بهترین فیلم سال به خانه برد. هر دو اثر علاوه بر موفقیتهای تجاری، مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند و جئونگ-هیانگ را به یک فیلمساز معتبر تبدیل کردند. وی پس از اکران راه خانه، فیلمسازی را نزدیک به یک دهه کنار گذاشت اما در سال ۲۰۱۱ با فیلم «دلیلی برای زندگی» به دنیای سینما بازگشت.
۱۴- کیم جی-وون (Kim Jee-woon)
در چند دورهی کوتاه اما جذاب از قرن بیستم، فیلمسازان کرهای آزادی عمل تام داشتند تا بتوانند فیلمهای نوآورانه و جریانساز تولید کنند و از این دورهها چند فیلمساز برجستهی ژانر متولد شدند، همانند «لی من-هی» که «راهپلهی شیطان» (۱۹۶۴) را ساخت اما بهترین دوره را باید اواخر دههی ۹۰ میلادی بدانیم که آثار ترسناک کرهای نه تنها به اوج محبوبیت رسیدند بلکه از نظر سینمایی و هنری هم حرفهای زیادی برای گفتن داشتند.
موفقیتهای آن دورهی این کشور در ژانر ترسناک که به اوایل قرن بیستویکم ختم شد را باید ناشی از تلاشهای کیم جی-وون بدانیم که با آثار خشن، آزاردهنده و حیرتانگیزش به موج نوی کرهی جنوبی جان تازهای بخشید. فیلمهای او به سرعت جهانی شدند و مورد توجه طرفداران ژانر ترسناک قرار گرفتند، آثاری همچون «سه» (۲۰۰۲)، «داستان دو خواهر» (۲۰۰۳) و «من شیطان را دیدم» (۲۰۱۰).
او با آثار کمدیاش همانند «بیرون آمدن» (۲۰۰۰) و «خانوادهی آرام» (۱۹۹۸) به دگرگونی ژانر کمدی نیز کمک کرد که در قرن بیستویکم از سطحی بودن فاصله گرفت و هجوآمیزتر شد. کیم جی-وون با «آخرین مقاومت» (۲۰۱۳) به هالیوود قدم گذاشت اما این فیلم که «آرنولد شوارزنگر» را در نقش اصلی داشت، با شکست روبرو شد تا او تصمیم بگیرد به سینمای کشورش بازگردد.
۱۳- کیم کیونگ-موک (Kim Kyung-mook)
ممیزی آسیب شدیدی به سینمای کرهی جنوبی وارد کرد و فیلمسازان میان سالهای ۱۹۴۸ الی ۱۹۹۳ با محدودیتهای فراوانی برای تولید آثار سینمایی روبرو بودند. مضامین متفاوتی وجود داشتند که تابو به حساب میآمدند و حتی پس از تغییر قوانین، مدتی طول کشید تا فیلمسازان شجاعت پرداختن به آنها را پیدا کنند.
فیلمسازان مستقل، «کیم-جو گوانگ-سو» و «لی-سونگ هی-ایل» از اولین کسانی بودند که در این مسیر قدم گذاشتند و جسارت عرضهی آثار نامتعارف را داشتند. کیم کیونگ-موک نیز از کارگردانانی بود که سعی کرد فیلمهای جاهطلبانه تولید کند. این فیلمساز، عکاس و هنرمند فعال عرصهی هنرهای تجسمی در سالهای اولیهی قرن بیستویکم به یکی از چهرههای شاخص سینمای مستقل کره بدل گردید اما با فیلمهای «چیزهای بیکشور» (۲۰۱۱) و «چیزهای بیآتیه» (۲۰۱۴) بود که جایگاهش به عنوان یک فیلمساز مولف تثبیت شد. او در آثارش به بررسی هویت، دغدغههای جنسی انسانی و اختلاف نسلها میپردازد که مردم کرهی جنوبی در عصر مدرن با آنها دستوپنجه نرم میکنند.
۱۲- پارک چول-سو (Park Cheol-su)
یکی از دلایلی که باعث شد سینمای کرهی جنوبی مورد توجه جهانیان قرار بگیرد (خصوصا در اوایل قرن بیستویکم) و در رابطه با آثارشان بحث شود، گرایش آن به سوژههای جنجالی و موشکافی احساسات سیاه و پیچیدهی انسانهای مدرن است. همچنین در کنار تلاش فیلمسازان کرهای برای پرداختن به محتواهای تازه، سینمای تجاری آنها نیز کیفیت بالاتری پیدا کرد. میان عصر طلایی سینمای کره در دههی ۶۰ میلادی الی رنسانس هیجانانگیزی که در اوایل قرن بیستویکم رخ داد، فیلمهای ملودرام تعلیقآمیز و روانشناختی کرهای همواره محبوب بودند. این آثار، اضطرابهای عمیق مخاطبان که از ساختارهای سیاسی این کشور متولد شده بود را به تصویر میکشیدند، اضطرابهایی که در دوران گذشته، فیلمسازان اجازهی اظهار آنها را نداشتند.
دست بر قضا، یکی از مشهورترین فیلمسازان تجاری دوران قدیم، بعدها به یکی از پرچمداران سینمای هنری این کشور تبدیل شد. پارک چول-سو، کارگردان موفق فیلمهای تجاری دههی ۷۰ و ۸۰ میلادی که ملودرامهایی کلاسیکی همچون «مادر» را در کارنامه دارد، دههی ۹۰ میلادی را به شکل متفاوتی آغاز کرد و با رویکرد تازهای به سینما نزدیک شد. آثار تجربی او در این دهه، مورد توجه جهان قرار گرفت، از جمله شاهکارش «۳۰۲،۳۰۱» که در سال ۱۹۹۵ به نمایش درآمد و حالا یک فیلم کالت در نظر گرفته میشود. ساختههای چول-سو شاید ناهنجار، غریب و گاهی آزاردهنده باشند اما به طور همزمان، مکاشفهآمیز هم هستند.
۱۱- سو یونگ کیم (So Yong Kim)
ساخت یک شاهکار برای فیلمساز زنی که در صنعت سینمای مردسالار کرهی جنوبی و هالیوود کار میکند، میتواند یک موفقیت بزرگ باشد. اما ساخت دو یا سه شاهکار، باورکردنی به نظر نمیرسد، کار ناممکنی که البته سو یونگ کیم انجام داده است.
متولد بوسان و بزرگ شدهی ایالات متحده (از سن ۱۲ سالگی)، کیم اولین فیلم خود را در سال ۲۰۰۶ ساخت که مبتنی بر تجربیات شخصیاش بود. یک درام نوجوانانهی متفاوت و امپرسیونیستی به نام «در میان روزها» دربارهی دخترکی کرهای که در یک شهر آمریکایی زندگی میکند و به انزوا دچار است. کیم سپس به کشورش بازگشت و «کوه بیدرخت» (۲۰۰۸) را ساخت که داستان دو دختربچه را روایت میکرد که مادر ناگهان رهایشان کرده است. در این دو فیلم، یونگ کیم با نگاه تازهای به ژانر درام نزدیک شد که نه کاملا کرهای است و نه کاملا آمریکایی بلکه چاشنی هر دو را دارد. «آهنگ عاشقانه» (۲۰۱۶) آخرین ساختهی او است که در جشنوارهی فیلم ساندنس به نمایش درآمد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
۱۰- ییم سون-ری (Yim Soon-rye)
یک فیلمساز با تجربه و مورداحترام با یازده فیلم خوب. ییم سون-ری آن وجهی رنسانس سینمایی کره را برجسته میکند که معمولا از سوی غربیها به آن توجه چندانی نمیشود. سینمای کره جنوبی فقط برای اینکه بعضی از آثارش در عرصهی بینالمللی به موفقیت رسید، جدی گرفته نمیشود؛ چرخهی تجاری داخلی آن نیز پویا است و مخاطبان زیادی برای تماشای این فیلمها به سالنهای سینما قدم میگذارند.
ساختههای ییم سون-ری در هر دو گروه قرار میگیرد و میتواند برای مخاطبان عام و جدیتر سینما به یک اندازه جذاب باشد. با آثار آرامتری همچون «سه دوست» (۱۹۹۶)، «جنگل کوچک» (۲۰۱۸) و «برادران وایکیکی» (۲۰۰۱)، او پرترهای غنی از جامعهی کره ارائه داد و در فستیوالهای خارجی به موفقیت رسید. در سوی دیگر، با فیلمهای تجاری هیجانانگیزی همچون «لحظهای برای همیشه» (۲۰۰۸) او به سینمادوستان کشورش کمک کرد تا به درک بهتری از خودشان و فرهنگشان برسند، اثر سینمایی نادری که به دلیل ممیزیها، برای دههها در سینمای کرهی جنوبی ساخته نشده بود. ییم سون-ری برای تاثیری که در صنعت سینمای داخلی کشورش داشته است، یکی از معتبرترین فیلمسازان کرهای قرن بیستویکم هم محسوب میشود.
۹- پارک چان-ووک (Park Chan-wook)
احتمالا در این لحظه کمی متعجب شدهاید و به این مسئله فکر میکنید که «پارک چان-ووک در جایگاه نهم؟!». اجازه دهید جایگاه وی اثباتی بر این ادعا باشد که فیلمسازان کرهای بینهایت فوقالعاده هستند؛ به عبارت دیگر، هر کسی از اینجا به بعد میتواند در جایگاه نخست هم قرار بگیرد، همهی آنها از زوایای مختلف یک استعداد بزرگ به حساب میآیند.
در رابطه با پارک چان-ووک چیزی نمیتوان گفت که برای سینمادوستان جدید باشد؛ او را احتمالا میشناسید و حداقل یکی از فیلمهایش را تماشا کردهاید. چان-ووک با «منطقهی امنیتی مشترک» (۲۰۰۰) گیشه را به تسخیر خود درآورد و در دو دههی اخیر یکی از محبوبترین فیلمسازان جهان بوده است که بسیاری از علاقهمندان فیلمهای خارجیزبان، با ساختههای او به سینمای کرهی جنوبی علاقهمند شدند.
از «اولدبوی» (۲۰۰۳) و «عطش» (۲۰۰۹) تا «ندیمه» (۲۰۱۶)، چان-ووک از آن کارگردانانی است که فیلمهایش هم میتواند منتقدان را هیجانزده کند و هم باعث شوکه شدن مخاطب عام شود. او امسال فیلم «تصمیم جدایی» را دارد که برای نخل طلا در جشنوارهی فیلم کن ۲۰۲۲ رقابت و چان-ووک را صاحب جایزهی بهترین کارگردان کرد. تصمیم جدایی در حال حاضر سومین فیلم پرفروش کرهی جنوبی در سال جاری میلادی هم هست.
۸- یو هیون-موک (Yu Hyun-mok)
بسیاری از منتقدان بر این باورند که یو هیون-موک، بهترین فیلم کرهای تاریخ سینما را ساخته است: «اوبالتان» (با نام «گلولهی بیهدف» نیز شناخته میشود)، یک درام پساجنگی تکرارنشدنی که در سال ۱۹۶۰ اکران شد. اینکه با گذشته چندین دهه، ذرهای از محبوبیت اوبالتان کم نشده است، شاید به خوبی نشان دهد که چه فیلم بزرگ و خارقالعادهای است.
بعضیها هیون-موک را «اورسن ولز کرهی جنوبی» مینامند اما این لقب در حق او کملطفی است، موفقیتی که هیون-موک با اوبالتان بدست آورد عظیم بود، فیلمی استوار و از نظر سیاسی شجاعانه که آسیبهای روحی مردمان این کشور در اواسط قرن بیستم را در کانون توجه قرار داد. این فیلم، هیون-موک را به شهرت رساند اما ساختههای بعدیاش را تحتتاثیر قرار داد و متاسفانه آنها چندان دیده نشدند. با وجود این، باید بدانید که فیلمهای دیگر وی هم استادانه ساخته شدهاند و آثار شاخص کلاسیک در نظر گرفته میشوند، همانند «مهمانانی که با آخرین قطار آمدند» (۱۹۶۷) و «روزهای بارانی» (۱۹۷۹) که ثابت میکنند او یکی از بهترینهای زمانهی خودش بود که میتوانست هر نوع داستانی و شخصیتی را به بهترین شکل به تصویر بکشد.
۷- هونگ سانگ-سو (Hong Sang-soo)
در قرن بیستویکم، فیلمسازان معدودی از سینمای هنری کره موفق شدهاند تا همانند هونگ سانگ-سو در ابعاد جهانی دیده شوند و طرفدار دوآتشه هم پیدا کنند. با بیستوهفت فیلم در بیستوشش سال، سانگ-سو به چهرهی افسانهای فستیوالهای بینالمللی تبدیل شد که به هیچ چیز اهمیت نمیداد جز اینکه فیلم موردنظر خودش را بسازد.
اصطلاحی که برای ساختههای هونگ سانگ-سو به کار میرود، «مینیمال» است؛ فیلمهای او عمدتا ارزانقیمت و آرام هستند و در آنها آدمها کارهای روزمره انجام میدهند، قدم میزنند، مینوشند و گفتگو میکنند. اما اشتباه است که فکر کنید ساختههای او معمولی هستند، هر فیلم سانگ-سو نتیجهی رویکرد متفاوتش به سینما است، جایی که وی و بازیگران از قبل برای قصه و سکانسها نقشه نمیچینند و آن را فیالبداهه پیش میبرند. همانطور که مجلهی نیویورک تایمز میگوید، سانگ-سو فیلمهایش را با کمترین برنامهریزی و تنها با چند دیالوگِ از پیش نوشته شده، آغاز میکند و در حین فیلمبرداری، در جستجوی لحظات احساسی واقعی و زیبا است. ساختههای او غیرسیستماتیک و خارج از ساختارهای سنتی هستند و کمتر کسی در این زمینه میتواند به او نزدیک شود.
۶- کیم کی-یانگ (Kim Ki-young)
او در عصر طلایی سینمای کرهی جنوبی در دههی ۶۰ میلادی، چهرهای تاثیرگذار بود، در دورانی که سالانه بیش از صد فیلم در این صنعت تولید میشد؛ با این حال، در دهههای بعدی شاهد تولد یک کیم کی-یانگ تازه بودیم که رویکردش به فیلمسازی تغییر پیدا کرده است. به جای پایبندی به سنتهای فرهنگی کشور و سبکوسیاق آشنای این سینما که مبتنی بر احساسات درونگرایانه و زیباییشناسی شبانی بود، کی-یانگ آثاری ساخت که مدرن، پیچیده، دردآور، پر جوشوخروش و مطالبهگر هستند. او با اینکه از زمانهاش جلوتر بود اما فیلمهایش همواره مورد توجه عموم قرار میگرفت و در گیشه پرفروش ظاهر میشد.
شاهکار او، تریلر روانشناختی «خدمتکار» (۱۹۶۰) است که سالها طول کشید تا توسط سینمادوستان کرهای و خارجی کشف شود، البته همین حرف را در رابطه با دیگر فیلمهای آن دوره هم میتوان تکرار کرد که به دلایل مختلف، مورد توجه قرار نگرفتند اما ارزششان با گذر زمان مشخص شد. ساختههای کیم کی-یانگ در دهههای بعدی تاثیر مستقیمی روی فیلمهای ترسناک کرهای و آثار جریان اصلی همانند «انگل» گذاشت.
۵- یون گا-اون (Yoon Ga-eun)
از «یاسوجیرو اوزو» و «کارلا سیمون» تا «مجید مجیدی»، در بهشت سینما یک جایگاه ویژه برای آن دسته از فیلمسازان وجود دارد که موفق شدهاند حس دوران کودکی را در ما زنده کنند. به همین منوال، یون گا-اون یکی از هنرمندانی است که توانسته داستانگویی از زاویه دید کودکان را به اوج برساند.
در «دنیای ما» (۲۰۱۶)، «خانهی ما» (۲۰۱۹) و چند فیلم کوتاه دیگری که گا-اون نوشته و کارگردانی کرده است، او نه تنها شخصیتهای کوچکش را بهدرستی عرضه کرده بلکه جهان را با ظرافتی مثالزدنی، از نگاه آنها متصور شده است. در نتیجه، این آدمهای دوستداشتنی و نابالغ را درک و با آنها همذاتپنداری میکنید. با تماشای فیلمهای گا-اون، به ما سختیها و لحظات رنگارنگ دوران کودکی یادآوری میشود، همهی لحظاتی که ناگهان احساساتمان عوض میشد، همهی ثانیههایی که با کشف چیزهای تازه، به وجد میآمدیم و دغدغههای دوران بزرگسالی را نداشتیم. فیلمهای یون گا-اون به وضوح با نمونههای مشابه متفاوت هستند و او هنوز مسیری طولانی در پیش دارد تا آثار ماندگارتری بسازد.
۴- نا وون-گیو (Na Woon-gyu)
ما بالاتر به عصر طلایی سینمای کره اشاره داشتیم که در دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰ میلادی اتفاق افتاد اما این طبقهبندی باید با یک تبصره همراه باشد زیرا در واقع زودتر از آن، یک «عصر طلایی» دیگر هم وجود داشته است که مطابق انتظار، تحت فشارهای سیاسی قرار گرفت و از آن جلوگیری شد. در دورهای که کره در تسخیر نیروهای ژاپنی قرار داشت (قبل از اینکه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شود)، آنها برای مدتی کوتاه، یکی از برترینهای سینمای صامت بودند.
در اواخر دههی ۲۰ میلادی، هنرمندان و مخاطبان کرهای متوجه شدند که فیلمها میتوانند باعث اتحاد ملی شوند و آنها را که از سوی دولت ژاپن تحت فشار قرار دارند، برای دقایقی به رهایی و آزادی برسانند. مردی که در این زمینه قدم مهمی برداشت، نا وون-گیو بود که «آریرانگ» (۱۹۲۶) را در انتقاد به استعمار ژاپن بر کره ساخت. آریرانگ اولین فیلم ملیگرایانهی این کشور بود که گم شد و حالا تنها فیلمنامهی آن در دسترس است. وون-گیو چندین فیلم دیگر هم ساخت که در آن پیامهایی مخفی پیرامون مقاومت و مبارزه با استعمار به چشم میخورد. اکثر فیلمهای آن دوران به خاطر جنگ از بین رفتند و متاسفانه هیچکدام از فیلمهای وون-گیو را نمیتوانید پیدا کنید اما جایگاه او در تاریخ فرهنگی کشورش محفوظ است.
۳- ایم کوان-تا (Im Kwon-taek)
ایم کوان-تا یک اسطوره است، یکی از معدود فیلمسازان کرهای که از دههی ۶۰ میلادی تاکنون در صنعت سینما حضور پررنگی داشت و برای چهار دهه، آثار موفقی ساخت. او به منبع الهام فیلمسازان متعددی تبدیل شد و برای کارگردانهای جوان، یک سمبل است. در سال ۲۰۱۹، از افراد حرفهای شاغل در سینمای کره و منتقدان بزرگ کشور درخواست شد تا بهترین فیلمسازان تاریخ کرهی جنوبی را انتخاب کنند و ایم کوان-تا با اقتدار در جایگاه نخست قرار گرفت.
کوان-تا برای سینمای کره، نقش پدر را دارد؛ او زمانی به سراغ فیلمسازی رفت که عصر طلایی آغاز شده بود اما آثاری ساخت که از مرزهای ملی عبور کردند و سینمای کره را در رادار سینمادوستان کشورهای دیگر قرار دادند. با فیلمهایی همچون «ماندالا» (۱۹۸۱)، «گیلسادیوم» (۱۹۸۶) و «زن نیابتی» (۱۹۸۶)، او یکی از محبوبترین چهرههای کرهای در فستیوالهای جهانی بود. کوان-تا در سال ۲۰۰۲ تاریخساز شد و با فیلم «آتش نقاشیشده» (با نام «وسواسی» نیز شناخته میشود) به اولین فیلمساز کرهای تبدیل شد که جایزهی بهترین کارگردانی جشنوارهی فیلم کن را تصاحب میکند. از فیلم «سوپیونج» (۱۹۹۳) هم نباید غافل شویم که یک پدیدهی بلاکباستری در دههی ۹۰ میلادی بود و علاقهی مخاطبان این کشور به سینمای ملی را چندین برابر کرد. برای بسیاری، سینمای کره با ایم کوان-تا معنا پیدا میکند.
۲- لی چانگ-دونگ (Lee Chang-dong)
پیشرفتهایی که در قرن بیستویکم در سینمای کره حاصل شد، به فیلمسازان اجازه داد تا ایدههای خود را به شکل بهتری عرضه کنند و شاهد ظهور فیلمسازان جوانی بودیم که هیچکس نمیتواند آنها را متوقف کند. لی چانگ-دونگ یکی از این هنرمندان نابغه است که آثارش غیرقابلتوصیف و غیرقابلپیشبینی هستند، فیلمسازی که جهانبینیاش فراتر از مرز و بوم کشورش است.
لی چانگ-دونگ شصتوهشت ساله درک عمیقی از احساسات انسانی دارد، از آوارگی، فروماندگی و خشمی که این روزها در وجود آدمها موج میزند. او زندگی تراژیک آدمهایی را روایت میکند که در حاشیه هستند و تصویری که از آنها ارائه میدهد، دستکمی از مستند ندارد اما او یک مستندساز نیست، چانگ-دونگ را باید یک شاعر بدانیم. آثار هستیگرایانهی او دردناک هستند و تا مدتها شما را رها نمیکنند. فیلمی همچون «سوزاندن» (۲۰۱۸) یا «آفتاب پنهان» (۲۰۰۷) باعث میشود تا مغلوب و متحیر شوید.
۱- بونگ جون-هو (Bong Joon-ho)
فارغ از اینکه کدام فیلمساز کرهای بهتر یا مستعدتر است، حساب بونگ جون-هو را باید از باقی جدا کنیم، او بیتردید مهمترین کارگردان تاریخ کرهی جنوبی است.
فیلم انگل مورد تحسین همگان قرار گرفت، گیشه را فتح کرد، در فصل جوایز عملکردی تاریخی داشت و در کشورهای مختلف جهان، تاثیرگذار ظاهر شد؛ این فیلم یک موفقیت استثنایی برای جون-هو بود اما حتی پیش از آن هم او یک استاد بزرگ سینما در نظر گرفته میشد که آثارش میتواند برای دانشجویان فیلم و هنردوستان، کلاس درس باشد. جون-هو در هر کدام از آثارش، بالاترین سطح فیلمسازی را به نمایش گذاشته است، هنرمندی که اگر نامش در کنار بزرگان تاریخ سینما قرار گرفت، نباید چندان متعجب شوید.
از رویکرد پرانرژیاش در روایت قصهها و جسارتی که به خرج میدهد و شناخت درستی که از فرهنگ عامه، مخاطبان بومی و خارجیزبان دارد تا احترامی که برای بزرگان پیش از خود قائل است (حتی با اینکه همزمان تلاش میکند تا سینما را به مسیرهای تازهای ببرد)، بونگ جون-هو تجسمی کامل از سینمای کرهی جنوبی است. در آیندهی نزدیک شاید بشنوید که سینمای این کشور به دو بخش «پیش از بونگ جون-هو» و «پس از بونگ جون-هو» تقسیم شده است؛ شاید هم این جملات را نه تنها دربارهی سینمای کرهی جنوبی بلکه در مورد سینمای جهان بشنوید، آن روز چندان دور نیست.
کاری از حزب منچستر کبیر
برای دیدن بقیه مطالب ما روی برچسب حزب منچستر کبیر کلیک کنید.