"اتحادیه نویسندگان صدر" تقدیم میکند:
برای شرکت در مصاحبهی طرفداران من سیتی و رئال مادرید در پست بازی برگشت اطلاع دهید.
|
در میان هیاهوی آخرالزمانی آتش سرخی که از زمین زبانه میکشد، افعی غولپیکری که برای بلعیدن حریف در جایگاه هواداران اینتر به میلانیها نمایش داده میشود، دستهای بازیکنان موبلند دلربایی که به داور التماس میکند و مربیانی با بارانیهای بلند مشکی که بر سر پسران چشم آبی خود فریاد میکشند شات یک هزارم ثانیهای دوربین، تصویری را ثبت میکند که ورای تمام اتفاقات و خاطرات و جنگها و دشمنیها و رقابتها و ... با هالهای جادویی در اطراف خود به نماد دوستی و رفاقت در رقابت تا پای جان در مستطیل سبز تبدیل میشود... آبی، مشکی، قرمز... میلان اینتر
|
استفانو رلندینی در دفتر کار خود در پاریس با عینکی که برق میزند و کوهی از پوشهها و کاغذها و کتابهای فوتبالی آرشیو شده نشسته. او، حالا سردبیر یک خبرگزاری در پاریس است. همان کسی که 18 سال قبل آن عکس معروف را در سن سیرو ثبت کرد:
ین تصویر به من یادآوری می کند که فوتبال فقط درگیری بین هواداران نیست. فقط پول نیست. فقط تجارت نیست. ما میدانیم که بازیکنان تیمهای مختلف با هم دوست هستند، در رستوران ها با هم غذا می خورند و تعطیلات را با هم میگذرانند. وقتی به آن تصویر نگاه میکنم، یادم میآید که فوتبال زیباترین بازی دنیاست.
رلندینی سپس به سراغ داستان ثبت آن قاب میرود:
این عکس به نوعی خواهر خواندهی تصویر معروف بابی مو در کنار پله است. چه از نظر احساسات نهفته در آن و چه، حتی از دید فنی، اختلاف قد و قامت بازیکنان و ... اما تفاوت در اینجاست که عکاس آن تصویر به دنبال ثبت آن دوستی قبل از بازی بوده و من در واقع به دنبال چیزهای دیگری میگشتم. با وقوع آتش بازی در آن مسابقه میخواستم عکسی بگیرم که وضعیت آشفته و هرج و مرج در زمین و تماشاگران و .. را به تصویر بکشد. در حال چرخاندن لنز دوربینم بودم که ناگهان دیدم ماتراتزی به آن شکل دست روی شانهی روی کاستا گذاشته...
ماتریکس، از آن بازیکنهایی بود که میخواست به هر قیمتی پیروز شود. در هنرهای سیاه فوتبالی شهره بود و چند سال بعد همهی ما در برلین و برابر زیدان این ویژگیهای او را دیدیم. از طرفی روی کاستا به دنیای دیگری تعلق داشت. یک بازیکن دریبل زن. هنرمند. تکنیکی. با موهایی که خیلی از دختران طرفدارش بودند. با خودم گفتم: "وای... چقدر عجیب. دو بازیکن، با دو شیوهی متفاوت با چنین رفاقتی اینجا ایستادند..."
جو کویگ، یک عکاس مدلینگ در لندن در بررسی فنی آن عکس میگوید:
"اگر من بخواهم از دو مدل مرد در آتلیهام یک عکس بیانگر حس رفاقت بگیرم، دقیقا همین جزییات را به آنها گوشزد میکنم: بدنها، از سمت ساق پا کمی به هم متمایل، مرد بلند قد دست بر کمر و مرد موتاهتر دست به سینه، زل زدن به یک نقطه، دست روی شانه... معمولا در زمین فوتبال و حتی هنگام دست دادن بازیکنها در آغاز بازی شما نمیتوانید حس رفاقت را به این شکل دریافت کنید."
در زمین بازی اما چنین رفاقتی به چشم نمیخورد. بازی یکچهارم نهایی تمام ایتالیایی در سالهای طوفانی فوتبال ایتالیا. در حضور بزرگترین ستارگان دنیای فوتبال در چمن پر خاطرهی سن سیرو.... - آندری شوچنکو، کاکا، آدریانو، آندره آ پیرلو، پائولو مالدینی، کریستین ویری، خاویر زانتی و خوان سباستین ورون و کارلو آنچلوتی و روبرتو مانچینی روی نیمکت دو تیم.. اگرچه بازی و کیفیت آن شبیه فینال سه سال قبل تمام ایتالیایی میان میلان و یووه با ستارگان در زمین تطابقی ندارد. تقابلی سنگین و آمیخته با محافظهکاری ایتالیایی...
ای سی میلان در بازی رفت میزبان به شمار میرفت و با دو گل استام و شوچنکو پیروز شد. بازی که در نیمهی دوم آن کارتهای زرد پرشمار الن سارس فرانسوی روند آن را مختل کرد. درگیریهایی که مقدمهی نبرد بزرگ در بازی برگشت شد. بازی برگشت با قضاوت دکتر مارکوس مرک و پذیریایی طرفداران اینتر از حریف با بنر بزرگ افعی پیش از شروع بازی...
آتش خیلی زود روشن میشود. درگیری شوچنکو و ماتراتزی در سومین دقیقهی بازی. هیاهوی طرفداران اینتر و اعتراض نسبت به اخراج شوا... شوا که 27 دقیقه بعد دروازهی اینتر را باز میکند. اینتر به 4 گل نیاز داشت. اینتر به آب و آتش میزد. اینتر در دقیقهی 71 با گل استبان کامبیاسو به گل اول رسید و مراکوس مرک آن گل را به خاطر خطای خولیو کروز مردود اعلام کرد. آتشفشان صبر طرفداران از مرز انفجار عبور میکند. شرارههای آتش به زمین پرتاب میشوند و باران بطریهای آب آسمان سن سیرو را تیره و تار میکند. رلندینی آن لحظات را به خاطر میآورد:
"خوشبختانه من در طرف مقابل بودم، اما برای همکارانم نگران بودم. به یاد دارم که دیدا مورد اصابت اشیاء و مواد آتش زا قرار گرفت. پیش از آن چند بار در میلان و رم و تورین در چنین شرایطی قرار گرفته بودم. وحشتناک است. شما نمیدانید قرار است در همان لحظه چه چیزی بر سرتان بریزد.... . هواداران اینتر واقعاً از مردود شدن گل کامبیاسو عصبانی بودند..."
رلندینی در آن زمان عکاس رویترز بود. عکسها را با دوربین خود میگرفت، روی لپتاپش ویرایش میکرد و برای خبرگزاری میفرستاد. او، از یک نگرانی دیگر در آن لحظات میگوید:
"بیشتر عکاسان بیشتر به تجهیزاتشان فکر میکردند تا سلامت خودشان! "تعویض این چیزها هزینه زیادی دارد... 20 دقیقهای طول کشید و بازیکنان به زمین باز گشتند. اما من میدانستم چیزهای دیگری در حال وقوع است. بنابراین شروع کردم به گرفتن تصاویری که آن حال و هوا را منتقل کند. قابهای با پس زمینهی آتش، دود، بازیکنان در بخشهای مختلف زمین... "
لحظهی موعود رلندینی فرا میرسد:
"وسط آن همه صحنهی متفاوت، آن چند ثانیهای که ماتراتزی دست بر شانهی روی کاستا گذاشت شگفتانگیز بود.... من از آن بازی 800-900 عکس گرفتم و حدود 50 تا 60 مربوط به آن صحنه میشد.... اگر امروز در گوگل آن لحظه را جستجو گنید، عکسهای فراوانی از همکارانم از آن لحظه خواهید یافت اما تصویر تنها عکسی است که این لحظه را به طور دقیق ثبت کرده... بعدتر این برایم شگفتانگیز بود"
عکس، به سرعت در خبرگزاریهای جهان پخش میشود. با گذشت زمان، استفاده از آن بیشتر و بیشتر میشود و با پیشرفت شبکههای اجتماعی و گرافیک، عکس بازیکنان مختلفی جایگزین آن دو نفر میشود، در بسیاری از کتابها، مقالات، پس زمینهی استودیوهای تلویزیونی، تیتراژ برنامهها و ... آن عکس به عنوان نمادی از فوتبال به کار میرود و .... رلندینی در نهایت جزء معدود کسانی است که نسخهای از آن عکس را در خانه ندارد!
" شما در آن لحظه نمیدانید که عکس شما چقدر اهمیت دارد اما گذشت زمان چیزهای زیادی را به وجو میآورد... من هیچ وقت آن را برای قاب گرفتن چاپ نکردم اما حالا و پس از 18 سال آن را روی لیوانها، شالها، پوسترها و ... میبینم. این سهم من از دربی دلا مدونیناست و شاید یک تیشرت منقوش به آن عکس را قبل از بازی امشب برای دخترم بخرم!"