😘😘😘😘ورزشگاه و باشگاه ورزشی بود ، برای بدنسازی و پینگ پنگ و سایر ورزش ها ، من بیشتر فوتبال بازی میکردم ، والیبال هم خیلی دوست داشتم ولی توپ والیبال نداشتیم ولی زمین و تور و سبدی بسکتبال در حیاط بزرگ ارتش نصب شده بود و ساخته شده بود. بعد از ظهر ها همه سربازها رو جمع میکردم و فوتبال بازی میکردیم ، فک کنم حدود ۲۰۰ نفری بودیم . و خیلی شلوغ میشد.
🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
همیشه بعد از کلاس درسها ، اولین نفر میرفتم بوفه و سوپر مارکت و پیراشکی و کیک های خوشمزه و تازه رو میگرفتمو البته ساندویچ سوسیس ها و تخم های تازه و داغ و خوش طعم ، همیشه سعی میکردم جز اولین نفرات باشم چرا ؟ چون اگه دیر میرفتم فک کنم حدود صد نفر یا حتی چهارصد نفر جلوی من صف کشیده بودن که خوراکی بگیرن ، و اینطوری زنگ تفریح تموم میشد و باس دوباره میرفتیم سر کلاس درس و اموزش
موقعی که رفتم سربازی حدود ۵۰ کیلو بودم و موقعی که سربازی تموم شد حدود ۶۵ کیلیو شده بودم 😘😘😀😁😂😂😂
🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
در همدان بودم اب و هوا و اون حالت کوهستانی و تپه ها و کوه ها ، رو خیلی دوست داشتم اون طبیعت و اون درخت های گردو که خیلی بزرگ بودن ، برای همین همیشه گرسنه و تشنه بودم ، هر چقد هم غذا و خوراکی میخوردم بازم به شدت احساس گرسنگیمیکردم 😐😐😁😁😂😂
🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
در پادگان چند تا درخت میوه در بودن و من همیش اول نفر میوه هاش رو میچیدم در فصلی که میوه میدادن و درخت های مثل درخت سیب و البالو و گردو و انگور بودنو البته سبزیجاتی که در بخش کشاورزی ارتش بودن مثل سیب زمینی و گوجه و بادمجون و بلال و هندوانه و کدو و غیره ، موقعی که این سبزیجات رسیده میشدن جزو اولین نفراتی بودم که میرفتم میچیدم ، و چه املت و غذا های خوشمزه ای باهاشون درست میکردم 😁😁😂😀😀
🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮🔮
هر هفته یکبار هم کوهنوردی و تپه نوردی یا رهاپیمایی بالای تپه ها و کوه ها به صورت دسته جمعی و گروهی داشتیم ، نزدیک هزار نفر همگی با هم بالای کوهستان ها و تپه ها میرفتیم ، چه پیک نیک قشنگی میشد 😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘
انواع گیاهان مثل ریواس و باغلهچادوم و دمنوش ها و پازچه ها و نعنا و سبزیجات کوهی و کنگر و غیره در کنار چشمه ها روییده بودن ، کنگر ها خیلی خوشمزه بودن 😘😘😘😍😍 و جه چای های خوشمزه ای با این گیاهان دم میکردم
واقعا خیلی بهم خوش گذشت و نزدیک ۱۵ کیلیو هم چاق و تپل شدم 😀😀😁😁😂😂