اتاق فکر آنفیلد متعلق به زمان دیگری بود اما هنوز وجود داشت وقتی لیورپول در آوریل 1990 آخرین قهرمانیاش در لیگ انگلیس را جشن گرفت. رونی موران و روی اوانز، دو دستیار کنی دالگلیش بودند و اعضای اتاق فکری که بیل شنکلی آن را راه انداخته بود ودر زمان او تازه کار به حساب میآمدند.
سه سال بعد آن اتاق خراب شد برای اینکه اتاق کنفرانس بزرگتری ساخته شود. سلطه فوقالعادهای بر فوتبال انگلیس و اروپا از آن اتاق به دست آمد. رقبا خیلی کنجکاو بودند که در آن اتاق چه اسرار تاکتیکی مورد بحث است یا قرار است کدام بازیکن را در فصل نقل و انتقالات بخرند. تحلیلهای کارشناسانه را باب پیسلی ملقب به موش صحرایی انجام میداد و جایی برای دانشمندان ورزشی فارغالتحصیل از دانشگاه نبود. امروز اما سایت لیورپول 21 نفر را در فهرست کادر یورگن کلوپ قرار داده و این شامل استعدادیاب، دکتر، متخصصهای موقت و روانشناس نمیشود. روی هم بیشتر از 40 نفر هستند اما یک چیز در این 30 سال و فاصله بین قهرمانی شماره 18 و 19 تغییر نکرده و آن اهمیت حضور یک تیم پشت سر تیم اول است.
در رستوران ملوود، زمین تمرین لیورپول ایستادهاند، جدا از هیاهو و خودنمایی متداول در فرهنگ فوتبال. به قول یکی از دست اندرکاران باشگاه: «کمی بیعرضه به نظر میرسند اما همه به کاری که انجام دادهاند، احترام میگذارند.» یان گراهام، ویلیام اسپیرمن، تیم واسکت و دافید استیل مدال قهرمانی لیگ برتر نمیگیرند اما تردیدی نیست وقتی تاریخ به نگارش درآید درباره اینکه چطور اطلاعات، فوتبال را متحول کرد، آنها چهرههای پیشگام به حساب خواهند آمد. آنها پیش از این جوایز خود را گرفتهاند. اسپیرمن فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد است که مدتی در سازمان تحقیقات هستهای اروپا فعالیت کرده است. واسکت دانش آموخته فیزیک نجوم است که در رمزگذاری تخصص دارد. استیل قهرمان شطرنج است و گراهام در فیزیک نظری از دانشگاه کمبریج دکتری گرفته. واسکت اخیراً در یک سخنرانی در دانشگاه سلطنتی ساز و کاری که با آن فعالیت کردهاند، توضیح داد. او میگوید: «هدف اصلی در فوتبال گل زدن است و کار ما این است که هر اقدامی در زمین، هر پاس، هر پرتاب و هر ضربه را به یک امکان گل تبدیل کنیم. برای حدود 200 بازی در هفته ما درباره هر توپی که ضربه میخورد، اطلاعات جمع میکنیم. هر بار که یک بازیکن پاس میدهد، ما علامتگذاری میکنیم. تقریباً در هر ثانیه یا چیزی همین حدود یک ضربه یا پاس درفوتبال وجود دارد. برای هر بازی، ما حدود دو هزار اتفاق مربوط به توپ را ثبت و ضبط میکنیم و این موقعیت بازیکنی که پاس داده یا به توپ ضربه زده را به ما میگوید اما آنچه گفته نمیشود این است که بقیه بازیکنان در آن لحظه در چه موقعیتی قرار دارند و چه میکنند. برای لیگ برتر ما به خاطر دوربینهایی که در همه جای استادیومها مستقر است و تمام لحظات را ثبت میکنند
میتوانیم اطلاعات مختص هر بازیکن را داشته باشیم. دوربینها موقعیت تمام بازیکنان را زیر نظر دارند بنابراین مثل اینکه 22 بازیکن در اطراف توپ هستند. 90 دقیقه تمام در هر ثانیه 25 فریم به دست میآید. شما در پایان بازی حدود یک و نیم میلیون نقطه اطلاعاتی دارید و این دیتا و اطلاعات در مورد هر بازیکن و جایش در زمین برای ما ارزش زیادی دارد.» گراهام ادامه میدهد: «این تکنولوژی است که برای ردیابی موشکها به کار میرود بنابراین ردیابی یک انسان برایش خیلی آسانتر است. معیار و ملاک فوتبال گل است و برای همین ما تلاش میکنیم هر اقدامی که یک بازیکن در زمین انجام میدهد، چه پاس باشد چه شوت و چه تکل اگر یک مدافع باشد را زیر نظر بگیریم و بعد این سؤال را مطرح کنیم که شانس گلزنی این تیم قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، چقدر بود و شانس گلزنی این تیم چقدر است بعد از اینکه آن اتفاق افتاد. ما اسم این را امکان یا احتمال گل میگذاریم. یک چیزی که در فوتبال واقعاً برایم جالب است، نسبت سود به زیان پاسها و نتایجی است که در روند مسابقه دارد. برخی از بهترین بازیکنان حاضر در زمین پایینترین میزان تکمیل پاس و رساندن آن به مقصد را دارند و این به خاطر آن است که نسبت سود و زیان پاس در فوتبال منحنی کاملاً نامتوازنی دارد.» او در پایان میگوید: «من واقعاً عاشق پاسهایی هستم که پشت مدافعان انداخته میشود و چهار یا پنج مدافع را از بازی بیرون میکند. بازیکنی که این کار را به طور مرتب انجام دهد، واقعاً یک هافبک در کلاس جهانی است.» نبی کیتا دقیقاً به همین دلیل و بر اساس معیاری که توسط گراهام تعریف شده بود، از سالزبورگ تا لایپزیگ مورد توجه لیورپول قرار گرفت. اینها همه به دلیل تجربه و دانش مفیدی بود که جان دبلیو هنری، مالک لیورپول، کسب کرده بود، او نخستین گامهای موفقیتآمیزش را در تجارت دانههای سویا برداشت. جو یانوژفسکی که در بوستون رد ساکس و لیورپول با هنری همکاری کرده، میگوید: «جان کسی است که با استفاده از ذهن الگوریتمی خود میتواند اطلاعات را بگیرد و راههایی برای پیشبینی آینده پیدا کند و به این شکل پول به دست بیاورد.» اسپیرمن که در سال 2018 استخدام شده است، نیز معیاری تعریف کرده که به او کمک میکند. او از کارکردهای ریاضیاتی استفاده کرده تا مدلهای واقعبینانهتری از اینکه چطور یک تیم بازی را کنترل میکند، بنویسد و روی آن نام کنترل زمین دینامیک و موقعیتهای گلزنی بدون توپ (OBSO) را بگذارد. گراهام در عین حال از منطق و عقلانیت سرد شبیهسازی کامپیوتری لذت میبرد: «ویدئو را دوست ندارم انگار به نحوی به شما خیانت میکند و باعث میشود قضاوتی یکطرفه داشته باشید.» اما به نظر میرسد کلید موفقیت لیورپول بیشتر به دلیل همکاری مؤثر دپارتمانهای مختلف باشد نه اینکه مربی تیم در برابر نوآوریها گارد بگیرد.
گراهام در این باره توضیح میدهد: «از آنجا که مدلهای ریاضیاتی اتفاقی نو در فوتبال هستند و اینکه این ورزش خیلی محافظه کار است، کنار آمدن با آن خیلی سخت است برای همین خیلی خوب میشود درک کرد اگر یک مربی با صدها مسأله دیگری که با آن روبهرو است، بیاید و بگوید: میدانید من علاقهای به این چیزها ندارم اما یورگن کلوپ وقت گذاشت و با مهربانی به من اجازه داد درباره این چیزها توضیح بدهم. او درک کرد و قدر دانست و برای همین است که به نظر من یکی از پنج مربی برتر جهان او است.» شاید حالا خیلی گذشته از زمانی که در اتاق فکر لیورپول در ملوود، بیل شنکلی، باب پیسلی و جو فیگان جمع میشدند و درباره نحوه عملکرد تیم اطلاعاتی را میدادند که حاصل تماشای هزاران ساعت فوتبال بود اما امروز هم همان کار را انجام میدهند ولی به سبکی که بیشتر گرایش تکنولوژیکی دارد.
منبع: دیلی میل