اولین سفر نیوکاسل به ومبلی جدید و اولین فینال مگپایز در ومبلی پس از 24 سال....
|
سفر چهار ساعته سوار بر قطار با عبور از روی رودخانهی تاین آغاز میشود. سلت ول پارک، منظرهی رودخانهی ویر در دورهام، گذر از سرزمینهای شرقی و دریاچههای پیتربورو، پارک جنگلی کلیسای سنت اندروز، استیونیج و ورود به جادهی شمالی لندن بزرگ.... میدان ترافلگار، استادیوم امارات، مراکز خرید، ایستگاه کینگزکراس و.... سالها قبل سفرهای پایان فصل از نیوکاسل به ومبلی، جز برنامهی همیشگی طرفداران مگپایز بود....
از روز درخشش بریدی، دروازهبان بی تجربه ی نیوکاسل در ومبلی، یک سال پس از فینال اسب سفید تا شکست آرسنال با هربرت چاپمن بزرگ تا آخرین جشنها در ومبلی. خواباندن مچ سر استنلی متیوز و عبور از دستان برت تراتمان توسط جک میلبرن در سالهای پس از جنگ. تا آغاز دوران سفرهای سخت و بی نتیجه... گلباران توسط شاه کوین کیگان و پسران شنکز در 1974. تا انتقام من سیتی در 1976. تا یک شروع تلخ برای الن شیرر در لباس سیاه و سفید در چریتی شیلد 1996. 1998، آرسنال، 2-0 باخت. 1999. من یونایتد. 2-1... باخت... این آخرین فینال لشکر تون در ومبلی است. سال بعد، برای برای چهارمین بار در پنج سال نیوکاسل مسافر ومبلی است. اینبار بازی در نیمهنهایی اف ای کاپ و شکستی دیگر. برابر چلسی... چه کسی فکرش را میکرد که انتظار برای سفر بعدی 22 سال طول بکشد؟
خاطرات چند طرفدار نیوکاسل از فینال مگپایز در ومبلی در سالهای دور |
دیوید کینگ
در دههی پنجاه من به مدرسهی رادرفورد در بث لین میرفتم. اولین خاطرات من به بازیهای تکراری اف ای کاپ در شبهای چهارشنبه باز میگردد.... تجمل بازی زیر نورافکن، و پس از آن صرف نهار در روزهای تعطیل و تماشای فوتبال. صدها طرفدار تیم میهمان با آهنگهای حماسی تیم خود که از ایستگاه مرکزی شهر به سمت سنت جیمزز پارک میرفتند... ما در روزهای تعطیل هم بعد از ساعت دو در مدرسه بودیم. ساعتی که بازیها شروع میشد. همیشه به بچههای کلاس آ35 در بالاترین طبقه حسادت میکردیم زیرا از پنجرهی کلاس آنها حداقل بخشی از استادیوم و بازی قابل رویت بود....
وقتی ساعت چهار تعطیل میشدیم دوان دوان به سوی ورزشگاه میدویدیم تا لااقل پس از پایین آمدن پرچم ده دقیقه (در دورانی که هنوز تمام ورزشگاهها به ساعت مجهز نبودند، در دقیقهی هشتاد هر بازی، کمک داور در مقابل جایگاه گالوگیت سنت جیمزز پارک پرچمی را نشان میداد تا همه بدانند ده دقیقهی آخر بازیست) و خروج بخشی از طرفداران بتوانیم وارد استادیوم شویم. اولین بازی کاملی که به یاد میآورم، بازی فینال اف ای کاپ 1955 بود. من 13 ساله بودم و تا آنروز فقط دقایقی پایانی فوتبال در سنت جیمزز پارک را دیده بودم اما ومبلی.... سفر با بزرگترها، جو ورزشگاه.... کمی آنطرفتر از رویا بود.
وقتی بابی کاول، بابی میچل و البته عالیجناب جکی میلبرن سه بار دروازهی من سیتی را باز کردند. پس از آن من در نوجوانی میپنداشت که مقدر شده تا هر سال ما جامی را ببریم. اما برای بعدی سالها صبر کردم. مدرسهی ما به جای دیگری منتقل شد. شکستهایمان در ومبلی آغاز شد و هیچوقت پس از بازسازی آن، به آنجا نرفته ایم... اگرچه من در دههی هشتم زندگیام هنوز هم با امید زندهام...
نورمن بارتلت
من در یتیم خانهای در ساری بزرگ شدم اما متولد نیوکاسل بودم و در چهارده سالگی به آنجا بازگشتم. در سال 1955 در یک لاتاری بلیت بازی فینال را بردم. نیمههای شب با اتوبوس از نیوکاسل راه افتادیم و صبح خیلی زود به لندن رسیدیم. ضربهی سر میلبرن را هنوز هم به یاد دارم و میتوانم آن را در این سن و سال بازهم تکرار کنم... بعد از بازی حسابی نوشیدیم، شب را در پارکی در لندن خوابیدیم و صبح با اتوبوس بازگشتیم...
مارینا و نرمن هایگارت
ما در بهار 1974 نامزد بودیم و قصد داشتیم جشن عروسیمان را بگیریم. هتلی که به دنبال رزرو آن بود کاملا پر بود اما یک روز در ماه آوریل متصدی آن به نرمن زنگ زد و گفت:
"برای روز 4 می خالی هستیم و هزینهای هم از شما نخواهیم گرفت"
عجیب بود. با عجله و شادمانی به هتل را گرفتیم اما... در روز جشن ما، نیمی از دوستانمان به مراسم نیامدند... مگر چند بار نیوکاسل برابر بیل شنکلی و کوین کیگان، فینال اف ای کاپ را برگزار میکند؟