همیشه احیا کردن یک چیزی سخت تر از حتی ساختن آن است. این مورد می تواند شامل هر پدیده ای بشود. مانند برند تجاری ورشکسته، گروه کنسرت شکست خورده، لشکری که دچار شوک روحی شده باشد. این مسئله بی ربط به بارسلونای اوایل 2000 نیست. زمانی که خوان لاپورتا رئیس وقت بارسلونا برای احیای بارسلونا دست به دامن رونالد کومان، گاس هیدینگ و ارنستو والورده شد. اما یوهان کرویف فقید با یک تماس تلفنی نظر لاپورتا را تغییر داد. کرویف به لاپورتا گفته بود که کومان اخلاق تندی دارد نمی تواند با جوانان کار کند. هیدینگ برای فوتبال انگلستان مناسب تر است. والورده مربی خوبی است می تواند ناجی باشد اما من گزینه مناسب تری سراغ دارم. نامش فرانک رایکارد است .

اما حالا رایکارد که بود و یوهان کرویف چه طور اورا پیدا کرده بود؟
قبل از دوران حضور در بارسلونا رایکارد سابقه هدايت تیم ملی هلند و تیم اسپارتاک روتردام را بر عهده داشت. هلند رویایی او در مسابقات یورو 2000 در مرحله نیمه نهایی و در ضربات پنالتی مغلوب ایتالیا شد. اما بازی های زیبای هلند در آن جام زبان زد خاص و عام شد. اوج این زیبایی مرحله یک چهارم نهایی جام و تقابل با یوگوسلاوی بود. که هلندی ها 6 بر 1 موفق شدند یوگوسلاوی را زیر و رو کنند. رایکارد قبل از جام به هواداران هلند قول داده بود که اگر قهرمان نشود از تیم ملی استعفا می دهد. بعد از باخت به ایتالیا با وجود رضایت افکار عمومی از عملکرد رایکارد و درخواست رئیس فدراسیون فوتبال هلند برای باقی ماندن او، وی به قولش وفا کرد و از تیم ملی استعفا داد. و تصمیم گرفت بعد از کمی استراحت هدایت تیم اسپارتا روتردام هلند را بر عهده بگیرد. اما هرچه قدر عملکرد او در تیم ملی هلند خوب بود به همان اندازه در اسپارتا ضعیف بود! وی موفق نشد نتایج موفقی با این تیم کسب کند و حتی به دسته پایین تر سقوط کرد. بعد از این شکست بسیاری فکر کردند دوران او به سر آمده و نتایجش با هلند را نادیده گرفتند.
اما او مثل جنگجویی نبود که سلاحش زمین بیندازد. رایکارد در سال 2003 هدایت تیم بارسلونا اسپانیا را بر عهده گرفت. و به قول خودش سخت ترین شغل و سخت ترین چالش زندگی اش را قبول کرده بود. او بعدها در مصاحبه ای با مستندساز بارسلونا گفته بود :
"او(بارسلونا) سخت ترین چالش زندگی من بود. من در خانواده متوسط بزرگ شده بودم و قطعا مشکلاتی داشتم فکر نمی کنم هیچکدام به اندازه بارسا سخت بوده باشند من در بارسلونا یا باید می مردم یا باید می بردم"
هدایت بارسلونا از چند جهت برای رایکارد سخت و دشوار بود اول اینکه او جانشین و وارث دو تن از بزرگان فوتبال هلند یعنی یوهان کرویف و لویی فن خال شده بود و افکار عمومی بارسلون و مطبوعات مدام او را با این دو مربی قیاس می کردند. هرگاه می باخت می گفتند او کرویف را ناامید کرده هرگاه می برد می گفتند اکنون او(کرویف) خوشحال است. چالش دیگری که پیشروی رایکارد بود پیر بودن ترکیب بارسلون بود اما موضوع آنجا دشوار تر می شود که بدانید بارسلونا به دلیل درآمد کم قادر نبود مشکلات تیم را در کوتاه مدت حل و فصل کند. و آخرین و مهم ترین چالش او مسائل روانی بازیکنان بارسلونا بود. آنها در تقابل با تیم های بزرگ اکثرا ناکام بودند. شاید در لالیگا خوب بازی می کردند اما لیگ قهرمانان برای آنها حکم کابوس را داشت.

در آغاز لالیگا و در 7 بازی اول رایکارد فقط دو برد را به دست آورد. و این مورد فشارها را بر وی افزایش داد. خبرنگار موندو در تیتری جنجالی گفته بود بارسلونا روتردام نیست فرانک!
اشاره وی به سقوط روتردام به دسته پایین تر با هدایت رایکارد بود. و در حقیقت کنایه ای بود.
اما فرانک رایکارد موفق شد تمام فشارها و انتقدات را از روی بارسلونا بردارد. وی با خرید ادگار داویدز بازیکن دوست داشتنی و محبوب هلندی توانست تیمش را از بحران نجات دهد و در اولین حضورش در لالیگا مقام دوم را کسب کند. و البته نکته دیگر آنکه بارسلونا با هدایت رایکارد توانست با تک گل ژاوی هرناندز و پاس گل رونالدینیو رئال مادرید را پس از 7 سال در الکلاسیکو شکست دهد. اما تیم رایکارد افزون بر داویدز ستاره دیگری نیز داشت و آن کسی نبود جز رونالدینیو!
پس از ناکامی لاپورتا در جذب دیوید بکهام و پیوستن او به رئال مادرید بارسلونا موفق به جذب رونالدینیو شد.
فلورنتینو پرز رئیس باشگاه رئال مادرید گفته بود ما ستاره جهان فوتبال (بکهام) را جذب کردیم و آنها یک دلقک(رونالدینیو) را جذب کردند.
رایکارد درباره آن مصاحبه با مستندساز بارسلونا صحبتی انجام داده بود و گفته بود : مصاحبه را در اخبار دیدم. با خود گفتم این دلقک شما را به گریه خواهد انداخت.
اما تیم رایکارد بر خلاف فصل اول فصل دوم را به خوبی شروع کرد و موفق شد با کمک رونالدینیو قهرمان لالیگا شده و به مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان راه پیدا کند. در قیاس با نتایج سابق بارسلونا این نتیجه پیشرفت محسوب می شد.
علاوه بر بهبود نتایج رایکارد خدمتی دیگر به بارسلونا کرد که به نظر صاحب نظران حتی از قهرمانی های وی مهم تر بود.
رایکارد ژاوی و اینیستا و مسی را از آکادمی بارسلونا به تیم اصلی باشگاه منتقل کرد. و زمینه ساز موفقیت تیم در آینده شد. علاوه بر اینها وی دستورالعمل ها و قواعد پذیرش بازیکن در لاماسیا را که در زمان کرویف وضع شده بود مجددا تغییر داد. و موجب پیشرفت آن در مهارت های پرورش بازیکن شد.
شاهکار رایکارد در فصل 2005/2006 رقم خورد. جایی که تیم وی که طی 2/5تا 3 سال موفق به ساختن آن شده بود موفق به قهرمانی در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا شد. و می توانست با قهرمانی جام حذفی اولین سه گانه تاریخ بارسلونا را به ارمغان بیاورد. و البته در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو موفق به پیروزی 3 بر 0 در برابر رئال مادرید شد. و رونالدینیویی که توسط پرز دلقک خطاب شده بود توسط هواداران تشویق شد. و پیشگویی رایکارد درست درآمد.
البته نقش رونالدینیو و رهبری کارلوس پویول را هم نباید نادیده گرفت. تیم او در لیگ قهرمانان با برتری 3 بر 2 مقابل چلسی در مجموع رفت و برگشت و برتری 2 بر 0 بنفیکا به مرحله نیمه نهایی صعود کند. اما نیمه نهایی سخت ترین چالش رایکارد در لیگ قهرمانان بود. او در برابر تیم آث میلان یعنی باشگاه زمان بازی خود و البته در برابر کارلو آنچلوتی همبازی خود در میلان و یکی از بهترین مربیان جهان قرار گرفت. اما بارسلونا در ورزشگاه سن سیرو شهر میلان با تک گل لودلیگ ژولی روی پاس رونالدینیو توانست به فینال رقابت ها راه پیدا کند.
در فینال آنها در مقابل آرسنال قرار گرفتند. آرسنال برای نخستین بار به فینال آن جام رسیده بود. بازی برابر دنبال می شد اما اخراج ینس لمن دروازه بان آرسنال ورق را برگرداند و بارسلونا موفق شد 2 بر 1 آرسنال را شکست داده بر و بر بام اروپا بایستد.

پس از قهرمانی اروپا آنها موفق شدند در همان سال سوپرکاپ اسپانیا را فتح کنند.
اکنون دیگر همان هایی که منتقد او بودند و به او می تاختند طرفدار او شده بودند. او نزد همه محبوب شده بود. اسمش را در نیوکمپ صدا می زدند. اما در حقیقت قهرمان ها در هنگام اوج هم استعداد افتادن را دارند. این اتفاق در آغاز فصل جدید برای رایکارد افتاد. جایی که در سوپرجام اروپا مغلوب سویا شد. و ورق را به کل بازگرداند. و موجی از انتقادات را روانه تیم کرد. سال های 2007 و 2008 سال های افت رایکارد بودند. و شاید تنها دستاورد او در این سالها حضور در نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا سال 2008 بود که با نتیجه 1 بر 0 مغلوب منچستر یونایتد سر الکس فرگوسن قهرمان رقابت ها شد. افزون بر او سال 2008 باخت چهار گله در الکلاسیکو مقابل رئال مادرید نیز امضایی بر پایان حضور رایکارد در بارسلونا بود.

اصول تاکتیکی رایکارد
دفاع منظم: همانند مربیان کلاسیک و قدیمی رایکارد نیز معتقد بود که بارسلونا برای موفقیت باید خط دفاع منظم داشته باشد. مهم نیست هجومی بازی می کنید یا دفاعی. بلکه مطمئن شوید عقب زمین امن است.
به همین دلیل رایکارد معتقد بود که در زمان حمله یکی از مدافعان کناری باید جلو رود و دیگری وظایف دفاعی داشته باشد. اما این شیوه زمان مربیان دیگر بارسا تغییر داده شد و آنها از هردو مدافع برای حمله استفاده می کردند.
مهاجم شماره 9 : بر خلاف مربیان اسپانیایی و هلندی رایکارد از مهاجمان 9 کاذب استفاده نمی کند. چرا که خودش معتقد بود "همیشه دوست داشتم مهاجمی مانند نازاریو در تیمم داشته باشم. او همچنین در زمان حضور در بارسلونا از ساموئل اتوئو در خط حمله استفاده می کرد.
سیستم : رایکارد به سیستم های 4.3.3 و 3.4.3 علاقه داشت. وی همچنین در یک مقطع کوتاه در بارسلونا از سیستم 4.2.3.1 استفاده کرد(اوایل حضورش در بارسا) .
آزادی عمل در قبال ستاره ها: وی همواره در تیم هایش به آزادی عمل به ستاره ها در زمین معتقد بوده و تلاش می کرده بهترین بازی را از آنها بگیرد. چرا که موفقیت آنرا موفقیت یک تیم می دانست. رایکارد در این زمینه در زمان حضور در گالاتاسرای گفته بود : وقتی آنها استعداد بیش تری دارند باید استفاده بیش تری هم داشته باشند.
شاید رونالدینیو بهترین مثال از عملکرد رایکارد باشد.
فوتبال شناور:مانند دیگر مربیان هلندی رایکارد نیز به فوتبال شناور یا اصطلاحا توتال فوتبال پایبند بوده و معتقد به استفاده از تمام فضاها برای گل زنی بود. و بازی تهاجمی و زیبایی را به نمایش می گذاشت.
رویکرد کلی
در کل نمی توان رایکارد را مربی ای با عقاید مدرن به حساب آورد. اما می توان اورا یک مربی نیمه مدرن دانست. سبک بازی وی ترکیبی از هلند و ایتالیا بود. از یکسو مانند هلندی ها فوتبال شناور و هجومی ارائه می داد. و از یکسو مانند ایتالیایی ها ساختار تدافعی یک تیم را مهم می دانست. و همچون مربیان قدیمی به مهاجم نوک تخصصی علاقه داشت و نه شماره 9 های کاذب. شاید این مورد ناشی از تجربیات او در زمان حضور در تیم میلان رویایی آریگو ساکی بود که موفق به کسب دو عنوان قهرمانی در اروپا شد.
آیا رایکارد توانسته خاطره خوبی برای شما به یادگار بگذارد.؟