مطلب ارسالی کاربران
کدام انگلیس؟
اينبار نه خبری از درامایی ضربات پنالتی، دستان چسبناک بودو ایلگنر و چشمان خمار پیرلو بود و نه جنب و جوش ویرانگر توماس مولر و مسوت اوزیل. در استادیوم البیت، فرانسویهای باکلاس بسیار آرامتر از طرفداران ایسلندی تیمشان را به جلو بردند، و در سوی دیگری سکوها خبری از لیوانهای آبجوی پخش زمین شده نبود... |
به نظر الن شیرر، دیان دابلین، رابی ساویج و هر کارشناس دیگر بریتانیایی، انگلستان خوب بازی کرد. این عالیست که انگلیس خوب بازی میکند. عالیست که در چند تورنمنت قبل بازنده ی سربلندی بوده. پسران جوانی داشته. بدون حاشیه به میدان میروند. فرانسه، درست مثل تیمهای کارلو آنچلوتی ( با هفت بازیکن دست پرورده کارلو از پاریس تا رئال مادرید، تمثیل دور از حقیقتی هم نیست) برابر یک تیم شایسته ( چلسی توخل، من سیتی پپ، یا لیورپول کلاپ) پیروز میشود زیرا آنها اساتید بازیهای حذفی هستند. همهی اینها دلایل خوبی برای توجیه و سرخورده نبودن نسبت به عملکرد انگلیس در قطر است. اما انگلیس ساوتگیت، در جام جهانی قطر همان دستاوردی را از نظر نتیجه به دست آورد که روی هاجسن در سال . و سه بار اسون گوران اریکسن. و آرژانتین 2010 و آلمان 94 و 98 با ماردونای مربی و برتی فوگتس در ادواری که از آن به عنوان ناکامی یاد میکنند.... حالا سوال اینجاست. "خوب" بودنها اصلا اهمیتی هم دارند؟
پس از حذف انگلیس، سوالات بزرگی به ذهن میرسد. بسیار بزرگتر از سوال "اگر آن پنالتی را درست می زدیم" اگر توپ به تیر دروازه نمیخورد، اگر اگر و.... سوال اینجاست که انگلیسیها و به طور کلی هر تیمی در یک تورنمنت به دنبال چه چیزی میگردند؟ "یک تورنمنت موفق" با چه معیارهایی تعریف میشود؟ ایا به جز یک تیم (قهرمان) 31 تیم دیگر در جام جهانی، 23 تیم دیگر در یورو بازنده به شمار میروند؟ آیا حذف باید با عبارت "این تیم امیدوارکننده است" هضم شود؟ آیا....
انگلستان با ساوتگیت انگارههای قدیمی را از بین برده. دکلان رایس و بلینگام فراتر از نامشان میدرخشند. ساوتگیت بدون ترس از ستارگان فرانسه، با تاکتیکهای خود به میدان میرود. تیم ساوتگیت، مسیر را به اندازهی مقصد با اهمیت میداند. انگلیس ساوتگیت، زیبا بازی میکند و بدون ادعایی بیش از توان تیم. چیزی که سالها مشکل بزرگ انگلیسیها بود. مشکل تیمی مشحون از ستارگان بزرگ، بکام،جرارد، لمپارد، رونی، تری، فردیناند و.... تیمی که هر بار به شکل احمقانهای از یک تورنمنت حذف میشد. تیمی که با فابیو کاپلو به بدترین وضع از جام 2010 کنار رفت. با روی هاجسن توان صعود از دور گروهی را نداشت و با استیو مکلارن مضحکه ی دیگران بود....
کنار آمدن با شکست برای هر کشوری متفاوت است. کشورهای پرافتخار مثل آلمان و برزیل حتی پس از یک نتیجهی بد هم با مرور خاطرات گذشته خود را التیام میدهند. و کشور کوچکی مثل ویلز، با ثبت یک گل، و یک لحظه شادمان میماند... اما برای انگلستان داستان چیز دیگریست... کنار آمدن با طعنه های تمام کسانی که هنوز هم انگلیس را استعمارگر میدانند در مقابل کلاههای منقش به عبارت "فوتبال به خانه باز میگردد" ، ثروت بی پایان لیگ برتر در برابر عشق به چیزهای کوچک قدیمی در فوتبال باشگاهی، تدارک گستردهی بی بی سی و ای تی وی پیش از تورنمنت و دست خالی کارشناسان پس از هر حذف، سوال کهنهی نخ نمای باشگاه یا تیم ملی.... و سوالاتی به قدمت و پیچیدگی تاریخ فوتبال، در خانهی فوتبال جهان... هر کدام از اینها فقط متغیرهای حل نشدنی را بیشتر و بیشتر خواهند کرد. هزاران متغیر برای یک معادله: انگلستان از یک تورنمنت چه میخواهد؟