خاطره بازی از 1978 تا 2022 با مسافران و غایبان جام های جهانی به قسمت پنجم رسیده است.
به گزارش طرفداری، حمید درخشان در دوران بازی خود یکی از بهترین بازیکنان فوتبال ایران محسوب می شد که خلاقیت و تکنیک قابل توجهی داشت و حضور در جام جهانی را تجربه کرده است.
او میهمان رسانه طرفداری بود و درباره جام جهانی، المپیک و دوران بازی اش با مهدی حدادپور خاطره بازی کرد که این برنامه در دو بخش تقدیم تان می شود.
بخش اول این برنامه را از دست ندهید...
سلام، خدمت حمید درخشان عزیز هستیم.
من هم سلام می کنم خدمت شما و همکارانتان و به عزیزانی که ما را می بینند عرض ارادت دارم. در خدمت شما هستم.
شما یکی از نوادر فوتبال ایران هستید. باهوش خلاق با کیفیت ذهنی بالا. می گویند هوش اجتماعی و آزمایشگاهی شما بالاست. این مساله بالا بودن هوش شما در زندگی تان هم بود یا در فوتبال بود فقط؟
اینکه نظر لطف شماست ولی در مجموع در کل زندگی ام وجود داشته و من این نعمت خدایی را سپاسگذارم نسبت به این هوشی که خدا به من داده است.
در دوران تحصیلات؟
خیلی به آن توجه نمی کردم چون فکر و ذکرم دنبال بازی کردن بود و خداراشکر بعد از مدتی دوباره برگشتم به مسائل درسی و الان که خدمت شما هستم کارشناسی ارشد مدیریت تربیت بدنی را دارم.
و من هم خوشحالم در مقطعی که ما هم دانشجو بودیم، هم دوره بودیم. در ورزشگاه داودیه.
بله، چه سعادتی بود برای ما.
برمی گردیم به روزگار جوانی البته شما از کسانی هستید که می گویند مثل 40 ساله ها یا حتی کمتر بازی می کنید. زندگی سالمی داشتید برویم دوران مزدا. از مزدا رفتید پرسپولیس در یک بازی شما را جای علی پروین می گذارند و می گویند علی حقت را خورده اند. بقیه اش؟
البته آن روز، روز خیلی بزرگی برای من بود چون شما وقتی می خواهی جای بازیکن بزرگی مثل علی پروین بازی کنی، او فوتبالیست بزرگی بود، صاحب سبک بود، خب سخت است بازی کردن جای بزرگی که در پرسپولیس خیلی بازیکن بزرگی بود و بعدها شد یک مربی بزرگ و در نهایت فکر می کنم یک قسمتی از پرسپولیس شد. بازی کردن در آن زمان برای یک جوان 18 ساله خیلی سخت بود ولی خدا این عنایت را به ما داد که توانستیم بازی خوبی انجام دهیم بعد از اینکه آن بازی تمام شد فکر می کنم کل استادیوم می گفت پرسپولیس یک جوانی را آورده 18 ساله، خدا بیامرزد می گفتند این بچه خواهر همایون بهزادی است انقدر فکر می کردند من با این ارتباط آمده ام ولی در مجموع در طی سالها ثابت کردیم این توانایی را داریم در چنین تیم بزرگی بازی کنیم و این هم عنایت خدا بود که شامل حال من شد و توانستم در پرسپولیس هم خوب بازی کنم هم جایگاه خوبی پیدا کنم.
شما یکی از کسانی هستید که به صورت کلاسیک از تیم های پایه خوب بالا آمدید در تیم های ملی پایه بوده اید و اولین بازی ملی تان را؟
سوای بازی های ملی که در جوانان انجام ددم اولین بازی من در امارات بود که دعوت شدیم ب تیم ملی یک بازی دوستانه چند دقیقه ای بازی کردم در زمان حسن حبیبی.
رو به روی شما هم حشمت مهاجرانی نشسته بود.
بله.
بدون تعارف اگر حمید درخشان الان سرمربی تیم ملی بود، آن حمید درخشان جوان را سال 59 در تیم ملی بازی می داد یا زودتر؟
فکر می کنم تیم ملی زمانی دارد که شما در آن زمان که می توانید بازی کنید، یک زمانی که شما سن خوبی دارید و تجربه خوبی کسب می کنید در همان سن و سال جوانی، آن موقع من فکر می کنم می توانی مثمر ثمر تر باشی و تاثیرگذارتر باشی در تیم ملی اما نکته مهمش این است که شما از زمانی که ساخته می شوی باید ببینی چه آموزش هایی به تو می دهند که وقتی می رسی به سن 18 سالگی پخته می شوی و هیچ کم و کسری نداری، متاسفانه می دانید که در فوتبال ما به زیر ساخت ها توجه نمی شود و در این زیرساخت ها توحه آنچنانی به سازندگی جوانان وقتی می آیند تیم های بزرگ ملی خیلی مسائل را نمی دانند و متاسفانه همین ندانستن دو سه سال 5 سال عقب می اندازد و بعد از 5 سال تازه آن تجبریات و فنونی که باید یاد بگیرند بحث تاکتیکی، قدرت و چیزهای دیگر تازه جا می افتد که بازیکن حالا بازیکن پخته ای است و حالا می تواند به تیم ملی کمک کند اما اگر ما برگردیمک عقب تر و به زیر ساخت ها برسیم که بستگی به شرایط سنی نونهالان و جوانان و امید در آن زمان اینها را آماده کنیم که وقتی بازیکنی به 18 سالگی می رسد، کاملترین بازی شود نه بازیکن زیر 23 سالمان که تازه از زیر 23 سال و امید می آید و می گوییم تازه امید است و جادارد برای یاد گرفتن. نه این به نظر من دیر است و اینکه ما اگر این پروسه را زودتر انجام دهیم و برسانیم بازیکنی که 18 سالش است و می آید و می تواند در تیم ملی تاثیرگذار باشد خیلی به فوتبال ما کمک می کند مثالش هم خیلی زیاد است مثل مایکل اوون و خیلی های دیگر که به تیم ملی آمده اند در سنین پایین و تاثیرگذار بوده اند. این به نظرم برمی گردد به زیرساخت های باشگاهها و فوتبال مان که انشالله یک روزی اینها را هم توسعه دهیم و بتوانیم داشتنه باشیم جوانانی که اکثرا 18 19 سال سن داشته باشند 20 ساله باشند و در تیم ملی ما بازی کنند.
جام جهانی 1978 چه تاثیری در وضعیت فنی شما داشت؟
خب می دانید آن جام تازه اولین جام جهانی کشور ما بود و من هم جوانی 18 ساله بودم که تازه در تیم ملی بازی کرده بودم و دلم می خواست در آن جام جهانی حضور داشته باشم اما خب می دانید جام جهانی جای با تجربه های خوب است جای جوانهای با تجربه تر است و خب تشخیص بر این بود ما در آن جام جهانی نباشیم و از دور ببینیم و ستاره های بزرگی در آن بازی کردند و خوشحالم آنها بازی های خوبی در جام جهانی انجام دادند.
ولی خلاف همیشه که حشمت خان بچه های تیم جوانان را می برد بزرگ ها ولی از تیم دوره شما هیچکس را نبرد جام جهانی.
به صراحت می توانم بگویم در آن جام جهانی هر پستی را نگاه می کردید دو بازیکن خوب و شاخص بود. یعنی انقدر بازیکنان خوبی بودند که به نظر من اصلا شانسی برای جوان ترها نبود که در جام جهانی باشند و ما آن دوره قبل از انقلاب شما می خواستی دو فوروارد انتخاب کنی از 18 تیم جام تخت جمشید، دست تان باز بود که چندتای آنها را دعوت کنید یعنی انقدر بازیکن با کیفیت خوب داشتیم که شاید با 5 درصد تفاوت می توانستیم اختلاف بین شان بگذاریم، از هر تیمی می توانستیم دو بازیکن ملی دعوت کنیم شما ببینید چقدر باید آن دو که برای تیم ملی دعوت می شوند خوب باشند نسبت به بقیه که این شانس را داشته باشند در تیم ملی بازی کنند. خوشبختانه خب آن سالها هم سازندگی زیاد بود، تیم هایی چون راه آهن، بانک ملی، تهران جوان و خیلی تیم ها سازندگی داشتند و بازیکن تربیت می کردند و می دانند تیم ملی به همین دلیل ما غنی بودیم از فوتبالیست و خیلی فوتبالیست داشتیم که می توانستند در تیم ملی بازی کنند ولی چون انقدر فشردگی و تراکم بود که شانس آنها خیلی کم می شد و آن بهترین ها انتخاب می شدند برای تیم ملی.
اتفاقاتی افتاد بعد از انقلاب که خیلی بازیکنان از تیم ملی دور ماندند. رفتند باشگاه های خارجی و دیگر نتوانستند به تیم ملی بیایند یا جوانگرایی شد. منتهی به جام ملت های 1980 شد که علی پروین از تیم ملی رفت و شما جزو لیست نهایی شدید در مهرماه و شهریور ماه سال 1359. اما جز بازی آخر در ترکیب ثابت نبودید. فکر می کنید در آن خط هافبک می توانستید به عنوان بازیکن ثابت جای کسی باشید؟ محمود حقیقیان، عبدالرضا برزگری، رضا نعلچگر، هدایت شعارغفاری اینها هافبک بودند.
می توانستم باشم ولی بعضی جاها سلیقه است. شما ببینید از تیمی که اسم بردید چند نفر در خط هافبک بازیکن گاس بودند. می خواهم بگویم این سلیقه است و مربی آن زمان حسن حبیبی بود.
که پاسی بود.
به دلیل اینکه پاسی بودند شانس بیشتری نسبت به من داشتند و طبیعی بود و به نظر من یک جاهایی هم سلیقه است و سلیقه سرمربی و مرا نپسندیده و کسی دیگر را انتخاب کرده ولی می توانستم در آن خط هافبک 18 تا باشم یا حتی جزو 22 نفر که می خواستند ببرند ولی خب مرا خط زدند و این نظر سرمربی بود و من به نظر سرمربی احترام می گذارم
در جام بودید شما.
بله بعد هم همان تیم رفت مقدماتی سنگاپور.
نه مقدماتی قبلش بود بعد رفتید جام ملت ها.
در جام ملت ها نبودم.
شما در سنگاپور بودید در جام ملت ها نبودید.
بله دیگر بعدش دعوت شدم و آن جام مرا خط زدند ولی بعدش مرا دعوت کردند.
داستانی اتفاق افتاد که شما رفتید جام ملت ها و برگشتید، یک اتفاق بد افتاد که می شنوید ایران به مقدماتی جام جهانی 1982 نمی رود.
ما دو المپیک هم تحریم شود این خیلی سخت است مگر یک فوتبالیست، عمر مفید فوتبالی اش چقدر می تواند باشد که شما 2 المپیک را تحریم می شوی و نمیروی. المپیک مسکو و لس آنجلس. وقتی شما دو چهار سال، 8 سال از المپیک و جام جهانی دور می مانید چگونه باید فاصله این هشت سال را پر کنید؟ آیا می توانیم به عقب برگردیم؟ آیا می توانستیم برویم،؟ نه این شانس و سرنوشت فوتبالی ما بوده که نتوانیم در جام جهانی حضور پیدا کنیم ویک خاطره ای هست تعریف کنیم. اگر یادتان باشد من سال 65 از ایران رفتم آلمان برای تست، رفتیم آرمنیا بیله فلد و آنجا تست دادیم و قبول شدیم و قبول کردند با ما قرارداد ببندند. اولین چیزی که گفتند، گفتند ما استعلام کرده ایم شما جام ملتها و آسیا بازی کرده اید ولی جام جهانی نه. قانون فوتبال آلمان هم می گوید کسی که جام جهانی بازی نکرده نمی تواند مستقیم در بوندسلیگا بازی کند و باید اول لیگ رده پایینتر بازی کند بعد بیاید آنجا. شما انقدر خوبید که ما با شما قراردادی دو ماهه می بندیم که بعد از دو ماه می دانیم که شما را مستقیم می فروشیم می روید لیگ برتر آلمان بازی می کنیم و گفتیم باشه. این را می خواهم بگویم یکی از استعلام ها این بود که جام جهانی بازی نکرده بودیم و نمی توانستیم مستقیم در بوندسلیگا بازی کنیم و ما برگشتیم ایران به این خاطر که کارهای مان را انجام دهیم و خداحافظی کنیم ولی این خاطره را هم تعریف کنیم. تماشاچی ها می دانستند و روزنامه ها نوشته بودند من و ناصر محمدخانی می رویم، شعار می دادند که درخشان دوستت داریم، آلمان نرو من و ناصر گفتیم این عشق مردم را چجوری می شود گذاشت و رفت خلاصه ما پشت کردیم به این موضوع و نرفتیم و آنهایی هم که آنجا کارهای ما را انجام داده بودند چیزی نزدیک به یک ماه دنبال ما بودند که چرا برنمی گردیم نه جواب تلفن شان رامی دادیم چون می دانستیم اگر جواب بدهیم باید حتما برگردیم خلاصه این را از سرمان باز کردیم و ماندیم برای پرسپولیس بازی کردیم.
مقطعی بود که تیم ملی می خواست برود جام هند و شما و ناصر نرفتید.
بله و ما از ناصر ابراهیمی اجازه گرفتیم که برویم آلمان و تست دهیم که ایشان هم لطف کردند و اجازه دادند و آنجا هم چون ما کارمان موفقیت آمیز بود و می توانستیم برگردیم، بنا به صلاحدید و بحث احساسی ما برگشتیم ایران و در پرسپولیس بازی کردیم زمانی که هیچ پولی در کار نبود و فقط به خاطر دل مردم و عشق پرسپولیسی ها بازی کردیم.
و دقیقا سال های 64 و 65 هم بود که اوج فوتبال شما بود.
درست 23 24 سالمان بود که دوباره دنبال این بودیم گزینه ای اتفاق دیگری و شانس دیگری باشد برویم بازی کنیم.
چیزی که خیلی مهم است اولین جام را از دست دادید. برای توضیح عرض کنم آن موقع بزرگ ها در المپیک هم شرکت می کردند و در جام جهانی می توانستند، شما اول المپیک مسکو را که کسب کرده بودید از دست دادید هنوز سرگیجه این را داشتید که گفتند در مقدماتی جام جهانی هم شرکت نمی کنید.
کاملا درست.
اگر در مقدماتی 1982 بازی می کردیم فکر می کنید موفق می شدیم؟
صددرصد چون تیم ما خیلی خوب بود همانطور که مقدماتی جام ملت ها شرکت کردیم و توانستیم صعود کنیم حتما در مقدماتی جام جهانی هم می توانستیم صعود کنیم چون تیم مان تیم خیلی خوبی بود و می توانست برود، ستاره های خوبی داشتیم و بازیکنان خوبی بودند.
اگر آن تیم می رفت جای کویت بود و باید با انگلستان، فرانسه و چکاسلواکی بازی می کردید. از کویت بهتر نتیجه می گرفتید؟
صد در صد اصلا فوتبال ما غنی تر از کویت است، اگر شما خاطرتان باشید ما تیم دوم مان کویت را دو گل زد، درست است؟ تیم دوم ما می توانست کویتی که به جام جهانی می رود را ببرد اما تیم اول ما نمی رود به خاطر تحریم و مسائل دیگر پس حتما اگر ما جای کویت میرفتیم مسلما به جام جهانی می رفتیم و بازی می کردیم.
تیم پرخاطره 1984 شما بدون شکست چهارم شدید و اتفاقی که می خواهم بگویم. یکسری از بازیکنان مسن شده بودند و از تیم ملی جدا شده بودند. ناصر حجازی و علی پروین. یکسری میان سال بودند نه از نظر سن از نظر تجربه و سن شما که خارج از کشور بودند مثل حسن نظری، ابراهیم قاسمپور، آندرانیک اسکندریان و ایرج دانایی فرد. همیشه این حسرت وجود داشت که اینها اگر در تیم ملی دهلی بودند عالی می شد اما در جام 1984 به جایی رسیدید که این حسرت را از بین بردید. یک تیم کامل و منسجم، طوری شد که کمبود این نفرات از بین رفت. رمز بزرگی تیم 1984 چه بود.
رمز بزرگی اش این بود که یکسری جوانان با کیفیت به آن اضافه شدند بازیکنانی که در باشگاه هایشان شاخص بودند و دعوت شدند به تیم ملی و این تیم به نظر من خیلی خوب بود. خط حمله سه بازیکن عالی، خط هافبک همینطور، خط دفاعی همینطور اما یادتان باشد یکسری اتفاقات در فوتبال رقم می خورد که نه دست من است نه شما نه دست سرمربی. یک اتفاقاتی است که من می گویم این شانس اگر به ما رو می کرد می توانستیم این اتفاق را رقم بزنیم مثلا اتفاقی که همیشه در فوتبال می افتد و جالب است و غیرقابل پیش بینی، که هیچکس نمی تواند پیش بینی کند اتفاق می افتد چون کسی نمی تواند پیش بینی کند و آن هم همین بود که ما مثلا در یک بازی به خودمان گل زدیم بازی را از دست دادیم رفت پنالتی و در پنالتی باختیم. چه کسی فکر می کرد ما خودمان به خودمان گل بزنیم با اینکه می خواستیم یک توپ ساده را پاس بدهیم دروازه بان خودمان این اتفاق نیوفتاد و توپ رفت داخل گل. اصلا همه چیز عملا برگشت همه چیز اتفاق جدیدی شد و چیز تازه ای شد مثل جام جهانی که کسی فکر نمی کند مثلا الجزایر برود آلمان را ببرد. چه کسی این فکر را می کند شاید اگر 10 بار دیگر بازی کنند این اتفاق نیفتد یا سنگال، آرژانتین را می برد و اینها جذابیت فوتبال است که فوتبال را از تمام ورزش ها متمایز می کند چرا چون اصلا نمی توانی پیش بینی کنی شاید اگر یک کمی شانس با ما یار بود می توانستیم به جام جهانی برویم.