تو کار را بیاب ریاستش با ما
تو درد را بیاب ریاضتش باما
روزی مرد ازاده ای گفت
تو وطن را ازاد کن سیاستش با ما
در پادگان سربازی به فرمانده اش گفت
تو دشمن را نشان ده عنادتش با ما
هر کس حرفی زدو شنیدند افرادی
تو فرمان ده حجت اطاعتش با ما
صبوری پیشه میکند مام میهن ایران
مادر زنده بماند طبابتش با ما
ان کس ک نخواهد بفهمد ک هیچ
ان کس ک نمی داند جهالتش با ما
ان یار جانی را بگو گر سوی تو امد
از هیچ چیز نترسد رفاقتش با ما
حرف را میزند راهی کاری به کمالش نیست
از جمع گفت نفری تو بگو صداقتش با ما