بازگشتهای بزرگ به خانه به بهانهی بازگشت امشب هالند به وستفالن
بهت زده در تونل تاریک. در صف بازیکنان، چند نفر مشغول کری خواندن با نمایش بازوهایشان هستند.. آن طرفیها را خوب میشناسی. یاران قدیمی تو. آن جلو، فریادهای بلند کاپیتان کر کننده است. و توصیههای مربی روی اعصاب.... هیچکدام را نمیشنوی. منتظر گشودن راز سر و صداهای مبهم آن بیرون هستی.... هستی یا نیستی؟ فریادهای نفرت انگیز. بنرهای یهودا. سرودهایی که روزی برای تو خوانده میشد. پیرمردهایی که هنوز لباست را بر تن دارند. هنوز هم دوستت دارند یا از تو متنفر شدهاند؟ وقتش رسیده. زمان ترک تونل تاریک. سر پایین. نگاه به چمن... آن بالا... طرفداران. زمینی که وجب به وجبش را میشناسی... ستاره، به زمین تیم سابق خود بازگشته... امشب، هالند در وستفالن، چند هفته قبل لواندوفسکی در مونیخ و ... چندتای دیگر...
با الهام از استاد حمیدرضا صدر عزیز، مرشد ما در دنیای نور و تاریکی تونل استادیوم
|
پل برایتنر
بایرن مونیخ رئال مادرید 1976
|
یاغیها آرام نمیگیرند. حتی با ویترینی مشحون از دیسها و جامها و مدالهای طلایی و نقرهای رنگ. جام جهانی، جام قهرمانی ملتهای اروپا و دو جام غول پیکر اروپایی. قلمرو پل برایتنر، سمت چپ میدان مونیخیها و ژرمنهاست. یک مدافع، یک هافبک، سرسخت و نفوذناپذیر. شوتهای مرگبار. نفوذهای بی امان... برایتنر در بایرن به تمام افتخارات میرسد و ساعاتی پس از قهرمانی جام جهانی در مونیخ از فوتبال ملی خداحافظی میکند. اختلاف با سران فدراسیون فوتبال آلمان. به خط ریشهای او نگاه کنید... به او پل سرخ میگوید. یکی از همان یاغیهای چپ دههی 70. برایتنر یکی از نفرات اصلی پروژهی ساخت رئال مادرید جدید در نیمهی دوم دههی 70 است. در کنار گونتر نتزر از گلادباخ.
"این یک تجربه منحصر به فرد بود... باشگاه با کلاس و شهرت باورنکردنی... آنها واقعاً همانقدر «سلطنتی» بودند که از نامشان پیداست. سه سال فوقالعاده را در آنجا گذراندم. به جز جامها، به نظر من مردی مثل سانتیاگو برنابئو، آنجا را به یک باشگاه بزرگ تبدیل کرده بود. یک مرد دانا، با هوش و استثنایی..."
برایتنر در اولین فصل ترک مونیخ بار دیگر به خانه باز میگردد. به المپیکاشتادیون مونیخ. به خانه. بازی نیمه نهایی، نخستین رویایی دو غول اروپایی و آغاز راه یک دربی بزرگ در اروپاست. مساوی 1-1 در برنابئو و بازی برگشت در مونیخ. نمایش درخشان مونیخیها با دو گل گرد مولر و سرانجام حرفهای برایتنر:
"من تک تک دقایق آن بازی را به یاد میآورم! با این حال، چیزی که از آن متنفر بودم این بود که نتوانستم آنطور که می خواستم در نمایش تیمی شرکت کنم. یک عضلهام پاره شد و باعث شد نتوانم در بازی رفت در مادرید بازی کنم، و برای بازی برگشت فقط 70 درصد در سطح خود بودم. بایرن کاملا شایسته برد 2-0 بود. "
کوین کیگان
لیورپول- هامبورگ 1977 |
در آگوست 1960 یک گروه جوان پر شر و شور آماتور در پشت یک مینی ون آستین به هامبورگ سفر میکند. به دنبال کسب ثروت در اسکلههای شهری که موسیقی زیرزمینی در آن جریان داشت. کاری دشوار برای این مردان جوان در منطقه ریپربان ، منطقه ای مملو از نورهای قرمز رنگ در هامبورگ. دو دهه بعد، سفر دیگری از بندر لیورپول تا بندر هامبورگ، داستانهای عاشقانهی دو شهر را به یاد میآورد. پسری مو فرفری، پسر قهرمان اروپا درآنفیلد، پسر باب پیزلی و بیل شنکلی بزرگ... کوین کیگان در هامبورگ.
دکتر پیتر کرون، تاجر خوشقکر و مالک هامبورگ به دنبال ساخت برندی بزرگ در شمال آلمان است. قرارداد با هیتاشی ژاپن برای درج نام آنها روی لباس تیم و خرید کوین کیگان، ایدههای بدی نیست... ورود پر زرق و بر شاه کِو به هامبورگ، با یک بازی بزرگ همراه است. هامبورگ قهرمان جام یوفا باید در سوپرجام اروپا به میدان برود. حریف؟ قهرمانان جام باشگاههای اروپا، لیورپول...
بازی زیر آفتاب ماه گوست. در روزگاری که تیمها عادت به بازیهای بزرگ در تابستان ندارند. بازی رفت در هامبورگ 1-1 مساوی تمام میشود و نمایش کیگان چنگی به دل نمیزند. بازی برگشت اما داستان دیگری دارد. استقبال از شاه کِو در برابر جایگاه کاپ و روشن شدن آتش در آنفیلد... 1، 2، 3، ... هتتریک مک درموت، گلزنی دالگلیش و ... لیورپول 6، هامبورگ 0. کیگان میگوید:
" میگفتند که لیورپول خیلی خوب کار نمیکند، اما از نگاه من، به نظر نمی رسید که آنها مشکل زیادی داشته باشند، هیچ شکافی وجود نداشت و آنها به مثل قبل قوی به نظر میرسیدند، اگر نگوییم قوی تر از همیشه!"
مارک هیوز
بارسلونا منچستریونایتد 1991
|
سر الکس فرگوسن و یوهان کرویف روی نیمکت دو تیم. چیزهای فراوانی برای تماشای یک بازی فینال، حتی در تورنمنت جام برندگان جام اروپا وجود دارد. چیزهایی با طعم اثبات خود به رفقای قدیمی.... خاطرات فصل تلخ مارک هیوز در نوکمپ، با تماشای رفقای آبی و اناری زنده میشود. مارک هیوز، پس از نمایش دلسرد کننده در بارسلونا، انتقال قرضی به بایرن، روزهای دشوار با ونبلز و سرانجام سفر به الدترافورد. هیوز، در فینال رتردام حرفهای تازهای در زمین دارد. دو گل درخشان و نخستین جام اروپایی برای سر الکس فرگوسن. یک بازگشت پرشکوه برابر تیم قدیمی...
میشل لادروپ
یوونتوس- رئال مادرید
|
وایکینگها، مردان سفر هستند. الن سیمونسن، ستارهی قدکوتاه دانمارکی با توپ طلای زیر پاهایش از گلادباخ مسافر نوکمپ است و کانی تورستنسن از سوئد به مونیخ. در سالهای میانی دههی 80 تک ستارههای سرزمینهای شمالی، گرد هم میآیند. نسلی که در اسل 1992 هرچند غیر منتظره، فاتح جام ملتهای اروپاست. نسلی جوان به رهبری جواهری به نام مایکل لادروپ. سفر لادروپ از خانه، به رم آغاز میشود. و از لاتزیو به تورین. بازی در کنار میشل پلاتینی بزرگ و ایان راش در یوونتوس. سایهی بلند ستارگان بزرگ دههی 80، روزهای لادروپ را در تورین تیره و تار میکند. از ایتالیا به اسپانیا. بارسلونا و یک تابوی ترسناک. ترک بارسلونا به مقصد پایتخت. برنابئو. رئال مادرید. دنیل استوری، نویسندهی انگلیسی دربارهی لادروپ میگوید:
هیچکس به اندازهی لادروپ در هر دو سوی دربی الکاسیکو محبوب نیست...."
سفر اروپایی لادروپ به زمین تیم قدیمی در فصل 1995/96 رخ میدهد. جدال رئال مادرید و یوونتوس در یکچهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا. رئال مادرید، با رائول و کاسیاس جوان و اخراج مربی در ژانویه حریف یوونتوس نیست. و لادروپ، رو در روی دیدیه دشان، جانلوکا ویالی و فابریتزیو راوانلی. تیمی که با عبور از رئال مادرید و نانت و آژاکس جام قهرمانی را در پایان فصل بالا میبرد.
دنیس برکمپ
آرسنال- آژاکس 2003
|
بازگشتهای همیشگی. آمستردام آرهنا، بیشتر از یک استادیوم فوتبال برای بازیهای خانگی بازیکنان آژاکس است. شبیه خانهی روزگار کودکی. خاطرات کودکی. بازیهای کودکی. دوستان قدیمی. شور پسرانی نوجوان با صورتهای کک مکی. پسران خجالتی با لباسهای گشاد راه خود را از زمینهای تمرین اطراف آمستردام آرهنا آغاز میکنند. شاخه گلهای زیبا و استعدادی که کشف میشود، بال و پر میگیرد و پس از درخشش در زمین اصلی آمستردام آرهنا به دست بزرگان اروپا چیده میشوند. داستان بازگشت ستارهها به آمستردام آرهنا یک داستان قدیمی و بی پایان است. و انتخاب شخصی برای این لیست، بازی روز 13 فوریه 2003 خواهد بود. انتخاب پسر مسافر لندن. انتخاب مردی که با گلهای چشمنواز میزبان چشمهایمان بود. انتخاب دنیس برکمپ در لباس آرسنال برابر آژاکس:
"یکی از بهترین روزهای زندگی من..."
آرسنال، به تازگی من یونایتد را در اف ای کاپ شکست داده و به سوی فتح لیگ پیش میرود و ونگر رویاهای بزرگتری در سر دارد:
"ما نه تنها به دنبال فتح لیگ قهرمانان هستیم، که میخواهیم آن را با سبک بازی خود ببریم"
بازی در آمستردام اما به اندازهی آسمان ابری و هوای ماه فوریه سرد و یخ زده است. تلاشهای ویلتورد و برکمپ در مقابل دفاع سازماندهی شدهی پسران رونالد کومن با حضور زلاتان و اسنایدر جوان در آژاکس به جایی نمیرسد. یک بازی یخ زده که تنها عاشقان مرد یخی آن را به یاد خواهند آورد... تا 3 سال بعد و دعوت از آژاکسیها به لندن برای بازی خداحافظی دنیس برخکامپ...
اتوئو- زلاتان
بارسا- اینتر 2010
|
بیشتر شبیه عشقهای مثلثی است. سریالهای تینیجری این دوران. تعویض دو معشوقه میان دو مرد متنفر از هم. در تابستان سال 2009، مورینیو و پپ گواردیولا دست به قماری بزرگ میزنند. سمی اتوئو پس از سالهای درخشان در نوکمپ و قهرمانی اروپا در دو تیم رایکارد و پپ و در کنار مسی و رونالدینیو و آنری خانه را ترک میکند. مهاجم کامرونی، در میلان. یک معاوضهی بزرگ با زلاتان ابراهیموویچ. زلاتان بلند قامت در میان پسران کوتاه قد لاماسیا.
قرعهی بیرحمانهی لیگ قهرمانان اروپا، داستان عشق و خیانت تابستانی را با زیرکی، جذاب و جذابتر میکند. بارسلونا و اینتر همگروه در مرحلهی اول. اتوئو به نوکمپ باز میگردد و زلاتان به سن سیرو... یک میهمانی در دور گروهی... داستان بدون خونریزی اما انگار کافی نیست. 6 ماه بعد و در بازی نیمهنهایی بار دیگر بارسلونا و اینتر به هم میرسند. پپ و مورینیو. زلاتان و سن سیرو و اتوئو و نوکمپ. اینبار بازی به قیمت جان یک نفر تمام خواهد شد. پپ شمشیر را میکشد و مورینیو سپر فولادین را ... تا همین جا کافیست... حتی بدون گلزنی زلاتان و اتوئو
بکام
من یونایتد- میلان 2011
|
فرگی بخرش...
فرگی، فرگی بخرش
فرگی بخرش
در دقیقهی 64 یک بازی یکطرفهی ساده در دوران الکس فرگوسن، طرفداران در الدترافورد سرمستانه سرود قدیمی را برای یکی از بتهای کلاس 92 خود میخوانند. در بازی که انگار برد 4-0 برابر میلان، برای طرفداران یک نتیجهی عادیست. برابر پیرمردها و بازنشستهها. خبری از شکوه سیاه و سرخ میلان در شبهای اروپایی نیست. بدون برلوسکونی، بدون مردان قدیمی، بدون خریدهای بزرگ... میلان، شبیه پارکینگهای لوکس قدیمی است. رونالدینیو، زلاتان و ... همگی در پایان راه به میلان میآیند. آن شب اما ستارهی دنیای فوتبال و البته دنیای مادلینگ آنجاست. بکام پس از بازی با ظاهری آراسته و لباس شیک مشکی میلان بار دیگر راه ورود به قلب طرفداران را میپیماید. اینبار با شال زرد و سبز رنگ با طرفداران، علیه گلیزرها...
رونالدو، لواندوفسکی، هالند و .... |
دوران ما. فوتبال و شاید تمام سبک زندگی این عصر با نام آنها تعریف میشود. با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری و رقابتشان. با مسی و رونالدو. با هالند و لواندوفسکی. مردانی بی رقیب. مردانی همیشه حاضر در مقابل دوربینها. مردان همیشه برنده. بدون مصدومیت. بدون خستگی و البته .... خبری از وفاداری ستارگان قدیمی نخواهد بود. دو ستاره، خانه را ترک میکند.کریستیانو، از لیسبون تا الدترافورد. از مادرید تا تورین. کریستیانو، خیلی از زودتر از لئو به خانهی قبلی خود باز میگردد.باز در الدترافورد در یگ قهرمانان اروپا و نمایشی درخشان با کهکشانیهای مادریدی...
و لوا، پس از بارها و بارها فرو کردن خنجر در قلب دورتموندیها در بوندسلیگا، با لباس بارسلونا به درهای بسته در مونیخ برخورد میکند. با وجود تیره روزیهای بارسلونا، شاید هیچگاه مسی با لباسی به جز لباس بلوگرانا به نوکمپ باز نگردد اما... بیاید به ستارهی بزرگآینده نگاه کنیم. به هالند و انتظاری فقط و فقط 5 ماهه برای بازگشت به وستفالن...
چه یهودا و چه معشوقهی طرفداران، در دنیای امروز باید به دنبال ماشین حساب بگردید... برای شمردن گل بعدی، بعدی و بعدی ارلینگ هالند