جسدی در انتهای دریاچه رند می خندید
جسدی در انتهای دریاچه رند می خندید
که کسی از ابتدای جریان خبر نشد قه قه
که کسی از ابتدای جریان خبر نشد قه قه
جسدی در انتهای دریاچه رند می خندید
جسدی در انتهای دریاچه رند می خندید
که کسی از ابتدای جریان خبر نشد قه قه
که کسی از ابتدای جریان خبر نشد قه قه
عسسی غرور و عربده تلخ و کام زد هیهات
عسسی غرور و عربده تلخ و کام زد هیهات
دلکش فراخ و نای غم عاشقیش زد چه چه
دلکش فراخ و نای غم عاشقیش زد چه چه
مگسی شوند روز ته آسمان بنالد مست
که ز چه دو بال گوه زده ی وی خو نپرد قامت
عسسی غرور و عربده تلخ و کام زد هیهات
دلکش فراخ و نای غم عاشقیش زد چه چه
دو سه خط متصل ز ته شاهنامه می خواندم
به سرم هوار شد شر و ور های متقنم اه اه
ز چه رو به انزوای مد جزر آب می خندی
بنگر چه سان زمین و زمنت به گای رفت به به
ز چه رو به انزوای مد جزر آب می خندی
بنگر چه سان زمین و زمنت به گای رفت به به به به