اختصاصی طرفداری - فیورنتینا چند روز پیش از پاره شدن رباط صلیبی باجو با این بازیکن به توافق رسیده و بابت درمان کامل به او اطمینان خاطر داده بود. پای باجو به 220 بخیه نیاز داشت. او شال را برداشت و آن را به سمت کوروا فیسوله که جایگاه هواداران افراطی فیورنتینا بود تکان داد؛ اما هیچ چیز نمیتوانست این هواداران معترض را آرام کند. برای آنها، باجو به باشگاهی پشت کرده بود که به او اعتقاد داشت و شانس بازی کردن در سری آ و حضور در تیم ملی کشورش را به او داده بود. این یک بازگشت بزرگ به شهری بود که او هرگز خواستار ترک آن نبود و حالا بازی تمام شده بود. باجو جورابهایش را پایین داد و در حالیکه باران میبارید زمین را ترک کرد. تنشها بسیار بالا گرفته بود، شهر قفل شده بود و اتوبوس تیم یوونتوس با اسکورت پلیس وارد ورزشگاه آرتمیو فرانکی شده بود. هنگامی که شایعه قبول پیشنهاد هشت میلیون پوندی نقد یوونتوس برای خرید ستاره ویولا توسط فلاویو پونتلو، ریاست باشگاه پذیرفته شد، شورشهای زیادی در شهر به وجود آمد که در جریان آن نُه نفر دستگیر شدند و پنجاه نفر هم زخمی گشتند. دیگو فوسر، برتری یک گله را از آن فیورنتینا کرد تا هوادارانِ تیم میزبان اندکی خوشحال شوند. زمانی که یوونتوس این شانس را داشت تا با یک ضربه پنالتی به بازی برگردد، باجو اما از ایستادن پشت توپ امتناع کرد.
باجو معمولا از روی نقطه پنالتی ضربات بسیار خوبی میزد، اما اظهار کرده بود که دروازهبان او را به خوبی میشناسد و میداند که او پنالتی را به کجا میزند. جیجی دیآگوستینی پشت توپ ایستاد و متقابلا فرصت به تساوی کشیدن بازی را از دست داد. ده دقیقه بعد، باجو از زمین بازی بیرون رفت و هواداران یوونتوس از یکدیگر درباره امتناع او از پنالتی زدن میپرسیدند. با این حال او چندین راه برای به دست آوردن حمایت هواداران بیانکونری داشت. رقابت بین این دو باشگاه در سال 1982 به رقابت برای قهرمانی در سری آ تبدیل شد؛ جایی که بیستمین اسکودتوی تورینیها به سبب قضاوتهای پرحرف و حدیث داورها جنجالی شد. چندی بعد آنها در فینال جام یوفای 1990 هم به مصاف یکدیگر رفتند، جایی که یکبار دیگر یوونتوس تیم برتر میدان شد. باجو در دو رویارویی پیشیناش با یوونتوس در پیراهن بنفشِ فیورنتینا موثر ظاهر نشده بود. عملکرد او در جام جهانی خانگی 1990 در پیراهن آتزوری، بیانکونری را متقاعد کرد که برنامههای آیندهاش را حول بازیکنی بچیند که در آن زمان لقب “Il Divin Codino” را به دست آورده بود. با این حال باجو هنوز فاصله زیادی تا بازی در ترکیب اصلی تیم را داشت، اما عملکرد خوبش، مربی تیم آزگلیو ویچینی را به بازی گرفتن از او راضی کرد.
این یک مسئله تکراری در دوران ورزشی باجو بود. این اولین باری نبود که شالها برای او مشکل ساز میشدند. در نخستین کنفرانس مطبوعاتی باجو در یوونتوس، شالهای یوونتوس روی صندلیها بودند و با وجود اصرار زیاد عکاسها، اما باجو از به گردن آویختن آنها امتناع کرد. با این حال هیچ یک از این مسائل جلوی تبدیل شدن باجو به گرانقیمتترین بازیکن فوتبال جهان را نگرفتند. باجو در شهر کوچک کالدونو در اطراف ونیز به دنیا آمده بود. او اولین بازیاش را برای تیم محلی ونتزیا در سری سی 1 و در حالیکه تنها 15 سال سن داشت انجام داد. او در دومین فصل حضورش در این تیم بسیار تاثیرگذار ظاهر شد و آمار 12 گل زده در 29 بازی را به ثبت رساند تا توجه باشگاههای بزرگی را به خودش جلب کند. مصدومیت شدید زانوی باجو پیش از ورود به فلورانس فرصت تامل و اندیشه کردن را به او داد. در اینجا بود که او به بوداییسم رو آورد؛ در کشور کاتولیکی چون ایتالیا گراییدن به بودا بسیار نادر بود اما این مسئله انرژی و قدرت زیادی را به باجو داد تا برای بازگشت به زمین بازی تمام تلاشش را بکند. یوونتوس در شرایط بسیار سختی قرار داشت و از آخرین قهرمانی آنها در سری آ هشت سال میگذشت. لوییجی مایفردی وظیفه برگرداندن غولهای تورینی به روزهای خوبشان را به عهده گرفته بود؛ او بعد از عملکرد خوبی که از خودش در قامت سرمربی بولونیا نشان داد، جانشین اسطوره بیانکونری یعنی دینو زوف شد.
اندک روزنه امید یوونتوسیها برای نتیجه گیری تیم بعد از شکست سنگین در سوپرکاپ ایتالیا از بین رفت؛ جایی که دیگو مارادونا و ناپولی با حساب 5-1 یوونتوس را در هم کوبیدند. شش شکست متوالی، رتبه هفتم سری آ و حذف از جام برندگان جام اروپا با شکست مقابل بارسلونا و حذف از کوپا ایتالیا نتایجی بود که مایفردی به دست آورد. حالا مالکان تیم انتخابهای زیادی را پیشروی خودشان نمیدیدند. باجو در انتهای فصل موفق به ثمر رساندن 14 گل در سری آ و 27 گل در مجموع تمامی رقابتها شد. هواداران تیم متقاعد شده بودند که مهاجمی سطح بالا را در اختیار دارند؛ او در فصل اولش گلهای زیبایی را به ثمر رساند که در این بین میتوان به ضربه آزاد دیدنیاش در نیوکمپ برابر بارسلونا اشاره کرد. ویتوریو چیوسانو، رئیس یوونتوس، مایفردی را پس از گذشت تنها یک فصل از سمتش برکنار کرد. بانوی پیر به سراغ گزینهای قدیمی رفت؛ جیووانی تراپاتونی که بین سالهای 1976 تا 1986 هدایت یوونتوس را به عهده داشت و در این بین به شش اسکودتو، دو کوپا ایتالیا و سه جام اروپایی رسیده بود. "Il Trap" در دوره قبلی حضورش در یووه با استفاده از ستارگانی نظیر میشل پلاتینی رویکردی کلاسیک مبتنی بر استفاده از حداکثر فضای موجود را در دستور کار قرار داده بود. باجو در قلب تیم تراپاتونی حضور داشت و او امیدوار بود که موفقیتهای قبلیاش را تکرار کند.
در این راه، میلانِ فابیو کاپلو مانع بزرگی محسوب میشد؛ آنها مثلث هلندی رود گولیت، فرانک رایکارد و مارکو فانباستن را در اختیار داشتند و در خط دفاعی از حضور فرانکو بارزی، پائولو مالدینی و مائورو تاسوتی بهره میبردند. در سالهای دیگر، کسب 48 امتیاز از 34 بازی برای قهرمانی کافی بود اما با این وجود، یووه هشت امتیاز با میلان برای قهرمانی فاصله داشت که در طول فصل شکست ناپذیر ماند و در دورانی که فوتبال ایتالیا با دفاعی بودنش شناخته میشد موفق به ثمر رساندن 74 گل شد. باجو هم آمار تاثیرگذار 18 گل زده را به ثبت رساند؛ اما این آمار هم برای از کار انداختن میلان کافی نبود. خانواده آنیلی برای نزدیک شدن به تیم کاپلو دست به جیب شدند. آنها جانلوکا ویالی را در ازای 12 میلیون پوند از سمپدوریا خریدند و آندریاس مولر آلمانی را به هموطنش یورگن کولر در استادیوم دل آلپی اضافه کردند. دیوید پلات انگلیسی پیشنهاد تورینیها را رد کرد اما فابریزیو راوانلی جوان از رجیانا به یووه پیوست تا جان تازهای به خط حمله این تیم ببخشد. باجو در دو فصل گذشته آقای گل شده بود اما ورودیهای جدید، وظایف تازهای را به او محول میکردند. با این حال میلانیها هم بیکار ننشستند و با توجه به پرسشهایی که در مورد آمادگی جسمانی فان باستن وجود داشت، ژان پیر پاپین را از مارسی خریدند.
آنها همچنین در آن تابستان با شکستن رکورد نقل و انتقالاتشان، جانلوییجی لنتینی را از تورینو به خدمت گرفتند. این هافبک بازیساز به عنوان یکی از با استعدادترین بازیکنان کالچو، روسونری را به یووه ترجیح داد. سومین فصل حضور باجو در یووه با قرارگیری در جایگاه چهارم لیگ به پایان رسید و میلان هم بالاتر از همشهریاش فاتح اسکودتو شد. Il Divin Codino در اروپا خوب ظاهر شد و اولین جامش با یوونتوس را در جام یوفا به دست آورد اما هواداران تیم انتظارات بالاتری داشتند. هر چند که حضور و موفقیت در جام باشگاههای اروپا در روزگاری که تنها قهرمانان لیگها جواز حضور در آن را پیدا میکردند، برای تیمی به جز میلان غیرممکن به نظر میرسید. یوونتوس در فینال جام یوفا به مصاف بروسیا دورتموند میرفت؛ دیداری که چهار سال بعد در جام باشگاههای اروپا تکرار شد. دور رفت فینال در وستفالن اشتادیون دورتموند برگزار شد، جایی که هر دو تیم جانب احتیاط را در پیش گرفتند تا دو هفته بعد در دیدار برگشت مقابل هم صف آرایی کنند. دورتموند با گل دقیقه دوم میشل رومینیگه، برادر کوچک کارل هاینز، از یوونتوس پیش افتاد اما دینو باجو در ادامه کار را به تساوی کشید. چهار دقیقه بعد، برتری از آن بیانکونری بود. ضربه والی باجو با گذشتن از سد اشتفان کلوس وارد دروازه دورتموند شد. در دقیقه 73، پسر طلایی فوتبال ایتالیا کار را یکسره کرد.
او از خروج کلوس استفاده کرد و توپ را به گوشه دروازه دورتموند فرستاد. سپس به میان طرفداران یوونتوس رفت و شادیاش را با آنها تقسیم کرد. دیدار برگشت در تورین 3-0 تمام شده بود و باجو هم با دو پاس گلی که با پای راستش داده بود بسیار موثر ظاهر شده بود. هوشیاری باورنکردنی او از فضای اطرافش را میشد به خوبی در این بازی درک کرد. موفقیت در اروپا و 21 گل زده در پیراهن یوونتوس، توپ طلا را برای باجوی 26 ساله به همراه داشت. در حالیکه تیم تراپاتونی به رهبری باجو در حال پیشرفت کردن بود اما میلان همچنان توقف ناپذیر به کارش ادامه میداد. قهرمانی در جام یوفا برای تراپ زمان خرید اما فشارها در حال افزایش یافتن بودند. در آن سال الساندرو دل پیرو به عنوان یک استعداد نوظهور پا به یوونتوس گذاشت. او که از پادووا به خدمت گرفته شده بود خیلی زود به عضوی از ترکیب اصلی تیم بدل شد و در اولین حضور کاملش موفق به ثبت هتتریک در برابر پارما شد. یوونتوس حالا دو مهاجم خوب در ترکیبش داشت و میشد از دل پیرو به عنوان گزینه آلترناتیو باجو یاد کرد. هر فصلی که به جام جهانی منتهی شود، برای بازیکنان بسیار مهم است زیرا میخواهند با عملکرد خوبشان در بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان حاضر شوند. یوونتوس کارش را پایینتر از میلان به عنوان تیم دوم تمام کرد و شکست 1-0 آنها در دل آلپی برایشان بسیار تلخ بود.
بازگشت تراپاتونی موفقیتهایی را برای یووه به همراه داشت اما آنها هنوز هم در سری آ و جام باشگاههای اروپا حرفی برای گفتن نداشتند. باجو باز هم عنوان آقای گلی باشگاه را در آن فصل به دست آورد و حالا امیدوار بود که در آمریکا با آتزوری موفق باشد. تورنمنتی که پایان تلخی را برای باجو و همتیمیهایش به همراه داشت. بعد از شکست 1-0 برابر ایرلند، ایتالیای ده نفره موفق شد تا نروژ را شکست دهد. وقتیکه جانلوکا پالیوکا اخراج شد، سرمربی تیم آریگو ساکی، تصمیم به تعویض باجو و بیرون کشیدن جوزپه سینیوری از زمین کرد. باجو در مراحل حذفی به بازیکن ثابت ترکیب آتزوری تبدیل شد و در دیدار مقابل نیجریه و بلغارستان نقش یک منجی را بازی کرد. گرچه حضور باجو در دیدار فینال به سبب مصدومیت از ناحیه همسترینگ مشخص نبود اما همه میدانستند که او شانس بالا بردن جام قهرمانی جهان را به این سادگیها از دست نمیدهد. مصدومیت و گرمای کالیفرنیا، باجو را در فینال کلافه کرده بود و با وجود چنین شرایطی پشت توپ در ضربات پنالتی ایستاده بود. او با قدرت هر چه تمامتر توپ را به آسمان کوبید، سپس کلودیو تافارل زانو زد؛ جام برای آنها بود. تصویری از باجو در حالیکه سرش پایین بود و دستانش را روی کمرش گذاشته بود به یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخ جامهای جهانی تبدیل شد.
باجو خود دربارۀ آن لحظه میگوید:
من با توان و قابلیتهایم میتوانستم تیممان را به سقف آسمان بفرستم. من آسمان را فقط یک ثانیه از نزدیک دیدم و سپس سقوط کردم.
وقتی فصل جدید آغاز شد، میلان قدرت سابق را نداشت و یوونتوس باز هم در پی فتح اسکودتو بود. مارچلو لیپی مربی جدید تیم بود و تلاش میکرد تا وابستگی یووه به باجو را کمتر کند. این تاکتیسین افسانهای بیشتر از دل پیروی جوان استفاده میکرد و با حضور ویالی، راوانلی و باجو تلاش برای قرارگیری در ترکیب اصلی دشوار شده بود. بعد از مصدومیت باجو در دیدار برابر پادووا، دست لیپی برای کنار گذاشتن او بازتر شد و برنامههای تیم حول محور دل پیرو جریان یافت. بعد از اینکه تلاشهای باجو در برابر میلان چندین سال بیجواب ماند، یووه سرانجام فاتح اسکودتو شد، آن هم در شرایطی که این قهرمانی بیشتر به تلاشهای مارچلو لیپی تعمیم داده شد. باجو پیشنهادات دیگری را قبول کرد و به میلان رفت، جایی که او بازهم فاتح اسکودتو شد اما مصدومیتها همراهش بودند. کارلو آنچلوتی بعد از دورانی که با باجو در بولونیا سپری کرد، او را در پارما نخواست و بعد از اینکه مسیر باجو و لیپی بار دیگر در اینتر یکی شد، او خیلی زود سن سیرو را ترک کرد. بودای کوچک سرانجام به برشا پیوست تا سالهای پایانی فوتبالش را خارج از سه تیم بزرگ ایتالیا پشت سر بگذارد.
باجو بازیکنی درست اما در زمانی اشتباه برای فوتبال ایتالیا بود. جایی که در دهه 90 میلادی، موفقیتهای زیادی حاصل نشد و رابطهاش با مربیانی نظیر لیپی، ساکی، آنجلوتی و کاپلو هم خیلی خوب نبود. دوران بازی روبرتو باجو فراتر از جامها و مدالها بود و تأثیراتی که او به روی تیمهای باشگاهی و ملی کشورش گذاشت، فراموش نشدنی است. در سال 2003 خبرنگاری از مارادونا میپرسد که بازی کدام ستاره را با میل و اشتیاق تماشا میکند. مارادونا در پاسخ میگوید:
زیدان باعث میشود آدمی بازی فوتبال را بشناسد و بفهمد. ولی من بیشتر از دیدن بازی روبرتو باجو لذت میبرم. چون باجو فوتبال را معنا میکند. مهم نیست او در چه سنی باشد و در چه تیمی توپ بزند. من شیفتۀ بازی او هستم، زیرا باجو یک فانتزیستاست.
خبرنگار کنجکاو میشود و پس از شنیدن این پاسخ میپرسد:
و چگونه است که یک بازیکن فانتزیستا میشود؟
و مارادونا شانههایش را بالا میاندازد، لبخندی معصوم بر لبانش ظاهر میشود و با نگاهی به آسمان میگوید:
توسط خدا، دوست من!
ترجمه شده از سایت thesefootballtimes