مطلب ارسالی کاربران
قضاوت با شما واقعیت یا خیال
همه چیز ظرف 4 یا 5 ماه اتفاق افتاد هنوزم انگار عین خیاله نامزدیمو به خاطر دوس دختر دوران دانشجوییم که 10 سال از ندیدنش گذشته بود بهم زدم و با کلی دردسر با اون نامزد شدم من فکر میکردم هنوزم همون دختر کوچولو هست نگو عوض شده و از منم زرنگ تر بهم زدن نامزدیم باعث طرد شدن از خانواده و فامیل روبرو شد هر چند خودم به خاطر کارم زیاد خونه نبودم و تو یه شهر دیگه بودم با یه مهریه نزدیک 850 میلیون عند المطالبه با دختری که 10 سال بود نمیشناختم نامزد شدم و به یک ماه نکشیده تقاضای مهریه و طلاق از سویش و با هزار مصیبت قسط بندی مهریه موافقت کرد.انگار تقاص کارم و جدایی بدون دلیل از نامزد اولمو همینجا میدادم هر چی درآمد از کارم داشتم دو سومش رو میدادم به خاطر مهریه. مهریه ای که اصلا دختره نیازی بهش نداشت اینقدر وضعشان خوب و عالی بود و خودش کار داشت ولی کوتاه نمیومد بارها فکر کشتنش به ذهنم رسید ولی دستم نرفت یعنی تا مرز جنون پیش رفتم تا اینکه 3 ماه پیش با سرمایه گذاری پولم تو یه سایت پانزی هر چند هنوزم کار میکنه تونستم مهریمو بدم و خلاص بشم و پولمم کشیدم بیرون کلا ولی حالام موندم تو یه برزخ اصلا هدفی دیگه نیس تو زندگیم از نه به خدا رسیدم نه به خرما...