او که با نامهای نوئه و کیردان کشتی ساز نیز شناخته میشود ، یکی از عالیترین و نجیبترین سیندارها ، ارباب فالاتریم در دوران اول ، و ارباب بهشتهای خاکستری در دوران دوم ، سوم و چهارم بود . او یکی از عاقلترین و آیندهنگرترین الفها بود، و در عصر دوم ، مسنترین جن شناختهشده در سرزمین میانه بود که در آن عصر و تا عصر چهارم نیز چنین باقی ماند . به او ناریا نیز هدیه داده شدیکی از سه حلقه توسط کلبریمبور تا اینکه آن را به گندالف تسلیم کرد . او یکی از آخرین الفهای سرزمین میانه بود که پس از مرگ پادشاه السار در مدت زمان نامعلومی به غرب سفر کرد .
کیردان که به نام نوئه به دنیا آمده بود، از اقوام الوه و اولوه ، اربابان میزبان اولی بود. گفته میشود که کیردان یکی از ماهرترین الفها در ساخت کشتی در طول سفر بزرگ بوده است، به ویژه زمانی که الفها در کنار دریای رون زندگی میکردند . در طول هل دادن به سمت غرب، به دنبال رفتن به والینور. علیرغم اشتیاق شدید نوئه برای دیدن نور والینور ("بزرگترین آرزو او" ، پس از ناپدید شدن الوه وفادارانه به جستجوی الوه پرداخت. به همین دلیل، تلری اولین سفر در Tol Eressea را از دست دادبه والینور ، که نزدیکان آنها، اولدور و وانیار رفتند . آنها پادشاه خود اولوه را گرفتند و در حالی که منتظر بودند اولمو برای آنها بازگردد، نوئه با بی تاب شدن، هنر ساخت و کشتیرانی ،سکان کشتی را به عهده گرفت. او از این حرفه نام «کیردان» را گرفت که در زبان سینداری به معنای «کشتیگردان» است . تلری ها همچنین دوستی خوبی با اوسه ایجاد کردند . در همان زمان، اگرچه اکثر تلری ها تسلیم شده بودند، سیردان بیشتر و سخت تر از بسیاری از خویشاوندانش به دنبال الوه بود، تا حدی به دلیل عشق به او و وفاداری اش.
به همین دلیل، کیردان در طول دومین سوار شدن به تول اره سئا (جزیره تنها) خیلی دیر به سواحل آمد. او به شنها آمد تا آنها را رها شده ببیند، و همانطور که مات و غم ایستاده بود، نوری از نور را از دور بر ارسیا دید که در غرب بر فراز بلگر ناپدید میشد . سپس با صدای بلند فریاد زد: "من به تنهایی از آن نور پیروی می کنم، حتی اگر کسی با من نیاید، زیرا کشتی ای که می ساختم اکنون تقریباً آماده است."
اما پیامی از والار در قلب او آمد که به او هشدار داد که کشتی او نمی تواند سفر را تحمل کند، و نه هیچ کشتی برای سالهای طولانی، تا زمانی که کار او بسیار ارزشمند باشد و در آواز به یادگار بماند. کیردان با اطاعت پاسخ داد و رویایی از یک کشتی را دید .
بنابراین کیردان با آن تلریهایی که به عشق اوسه در شرق دریا ماندن را انتخاب کرده بودند، ماند و ارباب آنها شد. مردم او به نام فلاتریم ، " مردم کف " معروف شدند و در فالاس های کنار دریا ساکن شدند. در آنجا کشتیهای زیادی و شهرهای اگلارست و بریتومبار ساختند و مرواریدهایی یافتند که برای ارباب خود، پادشاه دوریات ، تینگول ، که زمانی الوی بود، فرستادند.
هنگامی که مورگوث در اولین نبرد بلریاند در سال 1497 آغاز شد، ارتباط کیردان قطع شد و نتوانست به کمک تینگول بیاید. علاوه بر این، اگرچه تینگول با کمک لایکاندی ها فتح شد، فالاتریم ها به لبه دریا رانده شدند، جایی که آنها برای چند ماه در محاصره بودند، تا زمانی که فانور از شمال به مورگوت حمله کرد . محاصره فالاس ها رها شد زیرا اورک ها برای کمک به ارباب خود به سمت شمال دستور داده شدند، جایی که همه آنها توسط سلگورم نابود شدند . فالاس ها نجات یافتند.
کیردان با بسیاری از افراد خود در مرث آدرتاد حضور یافت ، جایی که با اولدور سوگند دوستی کرد و احتمالاً با همسایگان و دوستان بعدی خود، تورگون و فینرود ، ملاقات کرد و با آنها دوست شد . اگرچه تورگون سرانجام از وینیامار به گوندولین دور نقل مکان کرد ، دوستی سیردان با فینرود ماندگار بود و کیردان مشاور نزدیک اولدور شد. کیردان به هر حال یکی از بستگان او بود که (احتمالاً بستگان نزدیک) با اولوه، پدربزرگ فینرود فامیل بود.
هنگامی که داستانهای کشتار آلکوالونده (که توسط مورگوث کاشته شد ) شروع شد ، کیردان، که حتی در آن زمان بسیار عاقل بود، بسیار ناراحت شد و احساس کرد که این شایعات از بدخواهی بزرگ سرچشمه میگیرد. او با آگاهی از حسادت و اختلاف بین اولدورها، حدس زد که کینه توزی از آن قاتلان است. از این رو او با وظیفهشناسی پیامهایی را به اربابش تینگول فرستاد و همه چیزهایی را که شنیده بود به او گفت. این منجر به تبعید کوئنیا و نزاع بیشتر بین سندار و اولدور شد.
کیردان ممکن است در داگور بلاگوراخ کمک کرده باشد ، اما این ناشناخته است. او در داگور براگولاخ شرکت نکرد، زیرا دور بود و مستقیماً مورد حمله قرار نگرفت، حتی اگر وقت داشت به کمک متحدانش بیاید. با این وجود، سیردان عدم مشارکت خود را در حمله دوم به هیتلوم جبران کرد و در زمانی که بیشتر به فینگون نیاز داشت به کمک او آمد. آنها به سمت فرث درنگیست رفتند ، سپس به ارکهای ناآگاه از غرب ضربه زدند و الفها را پیروز کردند.
پس از Nirnaeth Arnoediad ، بسیاری از فراریان برای پناه دادن به فالاس آمدند. دریانوردان فلاتریم در حملات چریکی از دریا، اورک ها را مورد آزار و اذیت قرار دادند. اما حمله مورگوث فقط مسئله زمان بود . سپس سقوط فاجعه بار فالاس ها فرا رسید. اگرچه بریتومبار و اگلارست هر دو قوی بودند، با دیوارهای قوی، هر دو یکی یکی به دلیل قدرت ارتش تاریکی لرد سقوط کردند. الفها دلیرانه جنگیدند، اما دیوارها شکسته شد و اکثر فلاتریمها کشته یا برده شدند. باراد نمراس به زیر انداخته شد و فلاس ویران شد. اما کیردان و برخی از پیروانش از طریق دریا فرار کردند و او گیلگلاد را با خود برد .، یکی از آخرین شاهزادگان نولدور. آنها به جزیره بالار آمدند و پادشاهی جدیدی را تأسیس کردند، اما در دهانه سیریون جای پای خود را حفظ کردند و کشتیها را در نیزارهای آنجا پنهان کردند و برای همه کسانی که به آنجا گریختند پناهگاهی ساختند.
تورگون با دریافت خبر وحشتناک سقوط پناهگاه ها، از سیردان درخواست کرد که دریانوردان را برای جستجوی والینور و کمک والار بفرستد . سیردان هفت کشتی سریع ساخت و آنها را به سمت غرب فرستاد. هیچ کدام برنگشتند، مگر تنها یک دریانورد از گوندولیندریم . راه غرب بسته بود.
در نهایت کیردان به عنوان پیام رسان خدمت کرد، زمانی که اولمو پیامی را برای اوردرت به او داد و در مورد عذاب نارگوتروند هشدار داد و به او دستور داد که دروازه هایش را ببندد و پل را پایین بیاندازد. این اخطار مورد توجه قرار نگرفت و منجر به سقوط نارگوترون شد.
پس از اینکه خبر سقوط گوندولین به بالار رسید ، گیل گالاد به عنوان پادشاه عالی اولدور اعلام شد. کیردان به زودی دوست سریع الف جوان ائرندیل پسر توور و ادریل شد که اساساً زیر سایه او بزرگ شده بود و نزد او شاگرد شده بود. کیردان در ساخت کشتی Vingilot به ارندیل کمک کرد و به او مشاوره و کمک کرد. کیردان بیشک رؤیای خود را به خاطر میآورد، و این کشتی در واقع تحقق آن بود.
کیردان و گیل گالاد با ارتش خود از جزیره بالار خیلی دیر آمدند تا از سومین کشتار فاجعه آمیز خویشاوندان جلوگیری کنند، زمانی که بهشت های سیریون در کمین قرار گرفت و بسیاری از آنها سقوط کردند. اما ارندیل آنجا نبود، بلکه در حال سفر بود، و سیلماریل برن و لوتین توسط همسرش الوینگ دور شده بود. بنابراین، ارندیل با استفاده از سیلماریل، به والینور آمد و بخشش والار را یافت. از آن زمان به بعد، کیردان بیش از هر یک از الف ها آینده نگری داشت، شاید لطف خاصی از والار به خاطر اعمالش در این اپیزود در حال تغییر جهان (مانند بازگشت گلرفیندل )، که همچنین سهم قابل توجهی داشت. پس از جنگ خشم ، کیردان، با توجه به درخواست والارها از مدتها پیش، بار دیگر با اطاعت از یافتن خواسته قلبی خود و رفتن به غرب خودداری کرد، با پیروان کمی در سرزمین میانه ماند .
قارهها جابهجا شدند، اما کیردان همچنان در کنار دریا، در پناهگاههای خاکستری ، که الفها در خلیج تازهتشکیل شده لون ساختند، جایی که الدار میتوانست جاده مستقیم را بپیماید، اقامت گزید ، اما اغلب آنها در ابتدا تمایلی نداشتند. سرزمین هایی را که در آن جنگیدند و ترجیح دادند در آنجا بمانند، رها کنند. او در آنجا از نومنورئیان دوست و آن زمان بیخطر استقبال کرد و با وانتور ، رئیس دریانوردان تار-الندیل ، دوست شد و بعداً به آلداریون کشتیها (اعم از مدیریت و ساختوساز) و معماری بندر را آموزش داد، که بیتردید مهمترین مرجع در هر دو بود .
کیردان به هنگام آمدن آناتار ، نسبت به ایجاد حلقههای قدرت هشدار داد ، اما، مانند گالادریل، در میان شادی و شور و شوق الفهای ارگیون، و بهویژه کلبریمبور ، به هشدارهای او توجهی نشد. با این وجود، زمانی که سه حلقه از Sack of Eregion فرار کردند، کلبریمبور او را به وارث یکی از آنها منصوب کرد. او ناریا ، حلقه آتش را دریافت کرد. سائورون که خود را در نابودی ارگیون نشان داد و توسط حلقه واحدی که ساخته بود قدرت یافت، با همان ضربه به Eriador حمله کرد . با این حال، تلاش او با مداخله نومنوریان فرستاده شده توسط تار-میناستیر شکست خورد .
کیردان به آخرین اتحاد الف ها و انسانها پیوست و به عنوان ستوان گیل گالاد جنگید . بسیاری از آنها از جمله گیل گالاد و الندیل در آنجا افتادند . پس از نبرد، با الروند، او از ایزیلدور ، فرزند اول الندیل، ترغیب کرد که حلقه اسیر شده را به ارودروین بیندازد ، جایی که ساخته نمی شد، اما ایزیلدور نپذیرفت.
پس از جنگ آخرین اتحاد و مرگ گیل گالاد، کیردان از پناهگاه های خاکستری بر لیندون حکومت کرد . برای بیش از هزار سال آنها بدون مزاحمت ماندند، ، یک سایه شروع به رشد کرد. اگرچه بسیاری تصور میکردند که سائورون برای همیشه شکست خورده است، اما برای اولین بار در قرنهای متمادی، شرارتی در حال تحریک و بیدار شدن بود. در این هنگام بود که ایستاری فرستاده والار آمد. او از همه آنها آینده نگرتر بود و به تنهایی هدف واقعی ایستاری را می دانست. او همچنین آینده گندالف را دید و ناریا را به او داد ، بزرگترین دارایی خود، هرچند که به ندرت از آن استفاده کرده بود.
در طول جنگ آنگمار ، الفهای لیندون به رهبری کیردان از دوندین آرنور حمایت کردند . با کمک کیردان، شاه آرافور ارتش آنگمار را در از فورنوست و شمال داونز بیرون راند . آنها با ترکیب نیروها با ریوندل و گالادریم که از آن سوی کوه های مه آلود به آنها پیوستند ، آنگمار را برای مدتی تحت سلطه خود درآوردند.
, ملوانان الف از لیندون یک کشتی را به فروچل آوردند تا پادشاه گمشده Arvedui را نجات دهند . خدمه سفر پرخطری را تحمل کردند، اما آرودویی با عجله تلاش کرد تا زمستان آن سال برگردد و همه سرنشینان آن هنگام تأسیس کشتی از بین رفتند. در آن سال، کیردان و الفها به نیروهای گوندور و باقیمانده دونداین شمالی در نبرد پیروزمندانه فورنوست پیوستند . بعداً کیردان کنترل سنگ متروکه الندیل در الستیریون روی تپههای برج را به دست گرفت که میتوانست به غرب گمشده خیره شود و هیچ ارتباطی با پالانتیریهای دیگر نداشت.
آخرین ذکر کیردان با پایان دوران سوم صورت گرفت. هنگامی که حاملان حلقه به میتلوند آمدند، کیردان در مقابل دروازه به آنها سلام کرد. اگرچه گندالف ، گالادریل و الروند با کشتی ای که برای آنها ساخته بود از غرب گذشتند، به نظر می رسد سیردان مدتی در آنجا باقی مانده است.
کیردان این پناهگاه را حداقل تا عصر چهارم حفظ کرد ، اما مشخص شد که در نهایت، زمانی که هیچ الف دیگری مایل به عبور از دریا نباشد، هدف آن به پایان خواهد رسید . در آن زمان کیردان پناهگاههای خاکستری را رها و در نهایت خود به جاده مستقیم سفر کرد . پس از مدتی نامعلوم در عصر چهارم، او با آخرین کشتی با آخرین الفها به سمت غرب حرکت کرد و آخرین خاطره روزهای بزرگتر در سرزمین میانه را با خود برد.