m jjاینم واکنش فرهاد مجیدی خدمت لنگی های قهوه ای
تلخترین صحنهی تاریخ فوتبال ایران
تلختر از حادثه ۵ فروردین ۸۴ و مرگ ۷ تماشاگر در ورزشگاه آزادی در پایان بازی ایران - ژاپن، تلختر از ۱۶ اردیبهشت سال ۸۰ و مرگ تعداد نامعلوم تماشاگران بعد از فروریختن سقف ورزشگاه ساری. آنها حوادثی در پی سوءمدیریت و بیمسئولیتی بودند اما اینبار "مرگ یک آرزوی کوچک" حادثه نیست، بلکه تصمیم است. تصمیم علیه بدیهیترین حقوق یک شهروند زن که میخواهد عصر یک روزش را در ورزشگاه بگذراند.
ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها تازگی ندارد اما اسپری فلفل به سوی چشم زنانی که منتظر ورود به ورزشگاه مشهد بودند، از وقاحت بیحدی خبر میدهد که تعجب را بازتولید میکند، اگرچه هر بار متعجب شدن ما نشانی از فراموشکاری است.
کار از استوری گذشته، اینکه بازیکنان تیم ملی بنویسند بانوان عزیز را به ورزشگاه راه بدهید. پاسخ به اسپری فلفل با استوری احمقانه به نظر میرسد. (کاری که این کاربر مشغول انجام آن است.)
از همه بیشتر، رسانههایی شمائل شرمگینکننده پیدا کردهاند که از نوشتن چند خط درباره تلخترین صحنهی تاریخ فوتبال ایران عاجزند.
آنها که از واژهی بانوان در حمایتهای خود از ورود زنان به ورزشگاهها استفاده میکنند، همان کسانی هستند که به ورود معدود و گزینشی زنان در آزادی دلخوش میشوند. کاربرد واژهی بانوان این است که از واژهی زن بکاهد، و حاوی هیچ احترامی نیست.
به خیال من با آن اسپریهای فلفل چیزی تمام شده است و چیز دیگری شروع شده است. ما فقط به جام جهانی صعود نکردهایم. کاری بسیار بزرگتر را زنان پشت درهای بسته ورزشگاه انجام دادند: سختجانی برای ساختن جهان خودشان.